کلمه جو
صفحه اصلی

disastrous


معنی : مصیبت امیز، مهلک، خطر ناک، فجیع، پربلا
معانی دیگر : مصیبت بار، فاجعه آمیز، جان گداز، محنت بار، آذرنگین، پرآذرنگ، نافرخ، منحوس

انگلیسی به فارسی

مصیبت‌آمیز، پربلا، خطرناک، فجیع، منحوس


فاجعه بار، فجیع، خطر ناک، مهلک، مصیبت امیز، پربلا


انگلیسی به انگلیسی

• terrible, dreadful, causing disaster
a disastrous event causes a lot of damage or suffering.
disastrous also means very unsuccessful or unpleasant.

مترادف و متضاد

مصیبت امیز (صفت)
afflictive, disastrous, fatal

مهلک (صفت)
noxious, disastrous, fatal, deadly, mortal, pernicious, baneful, lethal, feral, deathly, pestilent

خطر ناک (صفت)
serious, parlous, disastrous, calamitous, grave, perilous, dangerous, hazardous, herculean, malignant, jeopardous, venturesome, venturous

فجیع (صفت)
heinous, unexpected, disastrous, tragic, calamitous, tragical, sad

پربلا (صفت)
disastrous, calamitous

detrimental, devastating


Synonyms: adverse, calamitous, cataclysmal, cataclysmic, catastrophic, destructive, dire, dreadful, fatal, fateful, hapless, harmful, ill-fated, ill-starred, luckless, ruinous, terrible, tragic, unfavorable, unfortunate, unlucky, unpropitious, untoward


Antonyms: blessed, fortunate, lucky, miraculous, prosperous, successful, triumphant, winning, wondrous


جملات نمونه

1. A disastrous business venture lost him thousands of dollars.
[ترجمه ترگمان]یک کسب وکار بد تجاری او را هزاران دلار از دست داد
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری فاجعه آمیز کسب و کار او هزاران دلار را از دست داد

2. After the disastrous collapse accident the bodies were too badly mangled to be recognized.
[ترجمه راها] پس از سانحه ی فجیع فروپاشی، اجساد برای تشخیص به طرز ناجوری رو هم ریخته شده اند
[ترجمه ترگمان]بعد از سانحه سقوط فاجعه بار اجساد، اجساد به شدت خرد و خمیر شده بودند تا به رسمیت شناخته شوند
[ترجمه گوگل]پس از تصادف سقوط فاجعه بار، بدنه ها بدرفتار شدند تا شناخته شوند

3. The disastrous merger demonstrated the incompatibility of the two companies.
[ترجمه ترگمان]این ادغام فاجعه بار ناسازگاری دو شرکت را نشان داد
[ترجمه گوگل]ادغام فاجعه آمیز ناسازگاری دو شرکت را نشان داد

4. Her investment had disastrous consequences: she lost everything she owned.
[ترجمه ترگمان]سرمایه او نتایج وحشتناکی داشت: او هر چیزی را که صاحب آن بود از دست داد
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری او پیامدهای فاجعه آمیز داشت: او همه چیز را که مالک آن بود، از دست داد

5. The radiation leak has had a disastrous effect on/upon the environment.
[ترجمه ترگمان]نشت تشعشع تاثیر بدی بر روی \/ بر روی محیط زیست داشته است
[ترجمه گوگل]نشت تابش اثر فاجعه بار بر محیط زیست داشته است

6. We had a disastrous camping holiday.
[ترجمه ترگمان]تعطیلات وحشتناکی داشتیم
[ترجمه گوگل]ما تعطیلات کمپینگ فاجعه آمیز داشتیم

7. Carelessness in driving often results in disastrous accidents.
[ترجمه ترگمان]رانندگی در رانندگی اغلب منجر به حوادث فاجعه بار می شود
[ترجمه گوگل]بی دقتی در رانندگی اغلب منجر به حوادث فاجعه بار می شود

8. Climate change could have disastrous effects on Earth.
[ترجمه ترگمان]تغییرات آب و هوایی می تواند اثرات خطرناکی بر روی زمین داشته باشد
[ترجمه گوگل]تغییرات آب و هوایی می تواند اثرات فاجعه بار بر روی زمین داشته باشد

9. Last year's figures were little short of disastrous.
[ترجمه ترگمان]ارقام سال گذشته بسیار کم از فاجعه بود
[ترجمه گوگل]آمارهای سال گذشته اندکی کمتر از فاجعه بار است

10. In 1925 a disastrous fire swept through the museum.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۲۵ آتش سوزی مهیبی در موزه به وجود آمد
[ترجمه گوگل]در سال 1925، یک فاجعه بار از طریق موزه جابجا شد

11. The economic position of the country is disastrous.
[ترجمه ترگمان]موقعیت اقتصادی این کشور فاجعه بار است
[ترجمه گوگل]موقعیت اقتصادی کشور فاجعه آمیز است

12. The project has been disastrous for the bank in terms of public relations.
[ترجمه ترگمان]این پروژه برای بانک در رابطه با روابط عمومی فاجعه آمیز بوده است
[ترجمه گوگل]این پروژه برای بانک از نظر روابط عمومی فاجعه بار است

13. The first four years of government were completely disastrous.
[ترجمه ترگمان]چهار سال اول حکومت کاملا مصیبت بار بود
[ترجمه گوگل]چهار سال اول دولت کاملا فاجعه آمیز بود

14. They told Jacques Delors a disastrous world trade war must be avoided at all costs.
[ترجمه ترگمان]آن ها به ژاک Delors گفتند که جنگ تجاری جهانی فاجعه باری باید از هر قیمتی اجتناب شود
[ترجمه گوگل]آنها به ژاک دلورس گفتند جنگ تجاری فاجعه آمیز در تمام هزینه ها باید اجتناب شود

15. The decision was disastrous in political terms.
[ترجمه ترگمان]این تصمیم در شرایط سیاسی فاجعه آمیز بود
[ترجمه گوگل]این تصمیم از نظر سیاسی فاجعه بار بود

His death, especially at that time, was quite disasterous.

مرگ او به‌ویژه در آن هنگام بسیار جانگداز بود.


The disasterous fire which burned half of the city.

آتش‌سوزی مصیبت‌باری که نصف شهر را سوزاند.


پیشنهاد کاربران

مفتضحانه

مرگبار

مصیبت آمیز. و فاجعه بار

شکست

مخرب

⁦✔️⁩مصیبت بار، فاجعه آمیز

Seascape: the state of our oceans
Race to the bottom: the 💥disastrous💥 blindfolded rush to mine the deep sea
. . .
One of the largest mining operations ever seen on Earth aims to despoil an ocean we are only barely beginning to understand

by Jonathan Watts, global environment editor
Theguardian. com@


کلمات دیگر: