کلمه جو
صفحه اصلی

committed


معنی : سپرده
معانی دیگر : متعهد

انگلیسی به فارسی

متعهد، مرتکب، جدی، متعهدانه


مرتکب شده، سپرده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: committedly (adv.)
(1) تعریف: dedicated or devoted, as to a cause, belief, activity, or person.

- a committed Christian
[ترجمه ترگمان] یک مسیحی متعهد
[ترجمه گوگل] یک متعهد مسیحی
- a committed staff
[ترجمه ترگمان] کارکنان متعهد
[ترجمه گوگل] یک کارمند متعهد

(2) تعریف: characterized by commitment; exclusive or monogamous.

- a committed relationship
[ترجمه بیتا اشراق جهرمی] یک رابطه متعهدانه
[ترجمه ترگمان] یک رابطه متعهد
[ترجمه گوگل] یک رابطه متعهد

• obligated; handed over; consigned to a penal or mental institution

مترادف و متضاد

سپرده (صفت)
trusted, committed, deposited, entrusted, consigned

dedicated


Synonyms: attached, devoted, pledged, bound, faithful


جملات نمونه

1. committed
متعهد

2. he committed a horrible crime
او مرتکب جنایت فجیعی شد.

3. he committed several frauds in kashan
او در کاشان به چندین فقره کلاهبرداری دست زد.

4. she committed suicide by slashing her own wrist
با بریدن رگ دست خود خودکشی کرد.

5. the atrocities committed against bosnia's moslems
اعمال شنیعی که نسبت به مسلمانان بوسنی انجام گرفت

6. the invaders committed many savageries
اشغال کنندگان اعمال وحشیانه ای را مرتکب شدند.

7. they were committed to prison
آنها را به زندان تحویل دادند.

8. to be committed to a mental hospital
به بیمارستان روانی فرستاده شدن

9. the crime was committed by her villainous father
جنایت توسط پدر پست فطرت او انجام شده بود.

10. the robbery was committed in broad daylight
دزدی در روز روشن انجام شد.

11. a man who has committed a crime
مردی که مرتکب جنایت شده است

12. all available forces were committed to the attack
کلیه ی نیروهای موجود به حمله اختصاص داده شدند.

13. the crimes he allegedly committed
جنایاتی که ادعا می شد او مرتکب شده است

14. those ideas will be committed to the trash heap of history
آن عقاید به زباله دان تاریخ واصل خواهد شد.

15. he wrote dud checks and then committed suicide
چک های بی محل کشید و سپس خودکشی کرد.

16. the communion of the faithful and the committed
امت با ایمان و متعهد

17. the biologist who had faked his lab results committed suicide
زیست شناسی که نتایج آزمایش های خود را دستکاری کرده بود خودکشی کرد.

18. Both sides are now committed to non-aggression.
[ترجمه ترگمان]هر دو طرف در حال حاضر متعهد به non هستند
[ترجمه گوگل]هر دو طرف در حال حاضر متعهد به عدم تجاوز هستند

19. Thousands of frauds are committed every year.
[ترجمه محمود] هزاران تلقب هر ساله مورد ارتکاب قرار می گیرند، ( اتفاق می افتد )
[ترجمه ترگمان]هزاران نفر شیاد مرتکب هر سال می شوند
[ترجمه گوگل]هزاران نفر از تقلب در هر سال متعهد می شوند

20. We're committed to the project. We wouldn't be here otherwise.
[ترجمه ترگمان]ما به پروژه متعهد شدیم وگرنه اینجا نبودیم
[ترجمه گوگل]ما به این پروژه متعهد هستیم ما دیگر در اینجا نخواهیم بود

21. Several offences such as manslaughter may be committed by omission.
[ترجمه ترگمان]چندین جرم مانند قتل عمد ممکن است توسط حذف مرتکب شوند
[ترجمه گوگل]چندین جرم مانند کشتار کشتار ممکن است با بی توجهی انجام شود

22. Russia and the other republics are committed to destroying most of their nuclear arsenals.
[ترجمه ترگمان]روسیه و دیگر جمهوری های آن متعهد به نابود سازی بیشتر جنگ افزارهای هسته ای خود هستند
[ترجمه گوگل]روسیه و جمهوری های دیگر متعهد به نابودی بیشتر زرادخانه های هسته ای خود هستند

23. They were all committed to the doctrine of social equality.
[ترجمه ترگمان]همه آن ها به اصول برابری اجتماعی متعهد بودند
[ترجمه گوگل]همه آنها متعهد به دکترین برابری اجتماعی بودند

پیشنهاد کاربران

رخ دادن

مرتکب

اتفاق افتادن

صورت گرفت

جدی، متعهدانه

ارتکاب یافته

مرتکب شدن یا توسعه یافتن ( در معنای committed a crime )

اعتراف کردن

متعهد

انجام شدن بر پایه مرتکب شدن

مقید

پایبند _ متعهد _

تولیدشده، تولیدی
The committed GHG emissions : انتشار گازهای گلخانه ای تولیدشده

کمیته

حتمی، تعهد شده
committed warming گرمایش حتمی ( تعهد شده )

Dedicated
متعهد



کلمات دیگر: