1. all that commotion gave me a headache
از آن همه سرو صدا سرم درد گرفت.
2. The people upstairs were making a great commotion.
[ترجمه ترگمان]مردم طبقه بالا آشوب بزرگی برپا می کردند
[ترجمه گوگل]افراد بالای طبقه بالا یک جرقه بزرگ داشتند
3. The children are making a lot of commotion.
[ترجمه ترگمان]بچه ها سر و صدا می کنند
[ترجمه گوگل]کودکان در حال ایجاد اختلاف زیادی هستند
4. His arrival caused quite a commotion.
[ترجمه ترگمان]ورود او باعث آشوب و هیاهو شده بود
[ترجمه گوگل]ورود او باعث شد که کاملا صریح باشد
5. I heard a commotion and went to see what was happening.
[ترجمه ترگمان]صدایی شنیدم و رفتم تا ببینم چه اتفاقی دارد می افتد
[ترجمه گوگل]من شنیده ای را شنیدم و رفتم تا ببینم چه اتفاقی می افتد
6. The dogs set up a terrible commotion as we came near the house.
[ترجمه ترگمان]وقتی به خانه نزدیک شدیم سگ ها سرو صدا راه انداختند
[ترجمه گوگل]این سگ ها همانطور که نزدیک خانه می آمدند، یک جنجال وحشتناکی ایجاد کردند
7. He was puzzled but strangely excited by the commotion.
[ترجمه ترگمان]او گیج شده بود اما به طور عجیبی هیجان زده بود
[ترجمه گوگل]او متعجب بود اما عجیب و غریب هیجان زده درهم و برهمی
8. They heard a commotion downstairs.
[ترجمه ترگمان]صدایی از طبقه پایین به گوش رسید
[ترجمه گوگل]آنها یک طبقه پایین تردید شنیدند
9. Suddenly, there was a great commotion next door.
[ترجمه ترگمان]ناگهان، در کنار در، آشوب عظیمی برپا شد
[ترجمه گوگل]ناگهان یک درهم و برهم در کنار هم وجود داشت
10. He looked up to see what all the commotion was about.
[ترجمه ترگمان]به بالا نگاه کرد تا ببیند این هیاهو برای چیست
[ترجمه گوگل]او نگاه کرد تا ببیند همه چالشها چه بود
11. Everyone looked to see what was causing the commotion .
[ترجمه ترگمان]همه به دیدن چیزی که باعث این آشوب شده بودند نگاه کردند
[ترجمه گوگل]همه تماشا میکردند ببینند چه چیزی باعث اختلال شد
12. The crowd waiting outside was causing a commotion.
[ترجمه ترگمان]جمعیتی که بیرون منتظر بودند آشوب ایجاد می کردند
[ترجمه گوگل]جمعیت در حال انتظار در خارج باعث اختلال شد
13. They made a commotion by yelling at each other in the theatre.
[ترجمه ترگمان]با سر و صدا در تئاتر سر و صدا می کردند
[ترجمه گوگل]آنها در یک تئاتر با یکدیگر فریاد زدند
14. There was shouting, the kind of confused commotion that usually attends an assassination attempt.
[ترجمه ترگمان]هیاهویی در کار بود که معمولا در تلاش برای ترور بود
[ترجمه گوگل]فریاد زد، نوعی سردرگمی سردرگم بود که معمولا به دنبال اقدام تروریستی بود
15. He heard a commotion outside.
[ترجمه ترگمان]صدایی از بیرون شنیده شد
[ترجمه گوگل]او صدای بی صدائی را شنید