تست شده، امتحان کردن، محک زدن، ازمودن، ازمودن کردن، ازمایش کردن، عیار گرفتن
tested
انگلیسی به فارسی
پیشنهاد کاربران
آزمایش شده
مورد آزمایش قرار گرفته شده - آزموده شده
مثلاً :
I wanna study in your University, sir
First you should be tested : اول باید ازت آزمون گرفته بشه
مثلاً :
I wanna study in your University, sir
First you should be tested : اول باید ازت آزمون گرفته بشه
کلمات دیگر: