کلمه جو
صفحه اصلی

flail


معنی : الت نوسانی هر چیزی، گندم کوب، خرمن کوب، شلاق زدن، کوبیدن
معانی دیگر : دنگ، (با خرمن کوب) کوبیدن، (با چوب یا هر چیز خرمن کوب مانند) کتک زدن، (در مورد نهنگ یا ماهی بزرگ و غیره) با دم زدن

انگلیسی به فارسی

گندم‌کوب، خرمن‌کوب


(خرمن، گندم) کوبیدن، زدن، چوب زدن


در هوا تکان خوردن، تکان‌تکان خوردن


تقلا کردن بی‌فایده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a manual implement used to thresh grain, consisting of a long handle with a short, freely moving bar attached at one end.

(2) تعریف: a medieval weapon of similar design but with heavy, often spherical and barbed weights instead of the short bar.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: flails, flailing, flailed
(1) تعریف: to beat, as with a flail, whip, the fists, or the like.
مشابه: beat, hide, lather

- He flailed the poor horse with his whip.
[ترجمه ترگمان] با شلاقش اسب بیچاره را تکان می داد
[ترجمه گوگل] او اسلحه فقیر را با شلاق زدن خود فرو برد

(2) تعریف: to cause to move wildly and loosely.
مشابه: thrash

- He was flailing his arms, trying to signal me.
[ترجمه ترگمان] او دستانش را تکان می داد و سعی می کرد به من علامت دهد
[ترجمه گوگل] او بازوهایش را سست کرد، سعی کرد به من بگوید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to thresh grain using a flail.

(2) تعریف: to move or wave randomly or wildly.

- The novice swimmer flailed about ineffectively.
[ترجمه ترگمان] The novice در مورد ineffectively برخورد می کنن
[ترجمه گوگل] شناگر تازه کار در مورد ناکارآمد است

• hand held threshing tool; ancient hand tool for threshing grain; medieval weapon resembling this tool
whip, beat, strike; thresh with a flail
if you flail your arms or legs about or if they flail, they wave about wildly.

مترادف و متضاد

الت نوسانی هر چیزی (اسم)
flail

گندم کوب (اسم)
flail

خرمن کوب (اسم)
flail, thrasher, thrashing machine, threshing machine

شلاق زدن (فعل)
flog, beat, belt, thong, baste, whip, thrash, whiplash, wallop, flail, belabor, belabour, leather, horse, cat, flagellate, horsewhip, scutch, welt

کوبیدن (فعل)
grind, stub, forge, beat, thrash, fustigate, mallet, ram, berry, knock, pummel, flail, drive, bruise, stave, hammer, frap, pash, smite, nail, pound, thresh, whang

beat, strike


Synonyms: bash, batter, club, flog, hit, knock, lash, maltreat, pummel, slug, smack, smash, sock, thrash, thwack, whale


جملات نمونه

1. I felt myself flail like a swimmer who has suddenly taken water into her lungs.
[ترجمه ترگمان]خود را مانند یک شناگر ماهر احساس کردم که ناگهان آب به ریه اش خورده بود
[ترجمه گوگل]من خودم را مانند یک شناگر احساس کردم که به طور ناگهانی آب را به ریه هایش گرفته بود

2. Conclusion flail chest caused by multiple fractured ribs should be treated by internal fixation.
[ترجمه ترگمان]نتیجه یک قفسه سینه که توسط چند دنده شکسته ایجاد می شود باید با تثبیت داخلی درمان شود
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: قفسه سینه ای ناشی از دندان های شکستگی چندگانه باید با تثبیت داخلی درمان شود

3. The son silently took a flail and they began threshing with four flails.
[ترجمه ترگمان]پسر خاموش یک flail را گرفت و با چهار چوب شخم شروع به شخم زدن کردند
[ترجمه گوگل]پسر با صدای بلند صدای شلاق زد و آنها را با چهار طناب خرد کرد

4. To observable clinical effect about treatment of flail chest by multiporous lucite plate external fixation device.
[ترجمه ترگمان]اثر بالینی قابل مشاهده در مورد درمان به وسیله by multiporous lucite plate plate external external external external external external external fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation
[ترجمه گوگل]برای اثرگذاری قابل توجه بالینی در مورد درمان قفسه سینه با دستگاه فیکسچر خارجی چند لایه لیزری

5. Flail Elephant's, what is the purpose of this unit in the Indian army?
[ترجمه ترگمان](Elephant s)، هدف این واحد در ارتش هند چیست؟
[ترجمه گوگل]فیل فیل، هدف از این واحد در ارتش هند چیست؟

6. No fence against flail.
[ترجمه ترگمان]هیچ نرده ای در کنار flail نیست
[ترجمه گوگل]بدون حصار در برابر حجاب

7. Or use a flexible tree branch or heavy jacket as a flail to beat the person back.
[ترجمه ترگمان]یا از یک شاخه درخت انعطاف پذیر و یا ژاکت سنگین به عنوان یک دست برای کتک زدن فرد استفاده کنید
[ترجمه گوگل]یا از یک شاخه درخت انعطاف پذیر یا ژاکت سنگین به عنوان یک شوک برای ضرب و شتم فرد به عقب استفاده کنید

8. It would also catch grain bounding off the floor with the force of flail threshing.
[ترجمه ترگمان]همچنین با نیروی of که در خرمنگاه قدم برمی دارد دانه های گندم را به زمین می اندازد
[ترجمه گوگل]این نیز باعث می شود که دانه از کف خارج شود با نیروی شلغم خرد شده

9. This Teddy, so the tale went, had had one paw removed and a small flail with leather tails sewn on.
[ترجمه ترگمان]این تدی، پس داستان پیش رفت، یک پنجه اش را برداشته بود و یک flail کوچک با دنباله چرمی به روی آن ها دوخته شده بود
[ترجمه گوگل]این تدی، به طوری که داستان رفت، تا به حال یک پا برداشته و یک تکه کوچک با چنگال دم کرده بود

10. What hedges still remain are no longer laid but occasionally slashed by a mobile mechanical flail.
[ترجمه ترگمان]چیزی که هنوز باقی مانده است هنوز باقی نمانده است، اما گاهی با یک flail مکانیکی همراه می شود
[ترجمه گوگل]چه هزینهای هنوز هم باقی مانده است دیگر نه گذاشته، اما گاهی اوقات توسط یک موتورسواری مکانیکی متحرک کاهش یافته است

11. Injuries that may acutely impair ventilation are tension pneumothorax, flail chest with pulmonary contusion, massive hemothorax, and open pneumothorax.
[ترجمه ترگمان]آسیب هایی که ممکن است به شدت به تهویه آسیب برساند عبارتند از: تنش pneumothorax، flail ریه با contusion ریوی، hemothorax درشت، و pneumothorax باز
[ترجمه گوگل]صدماتی که ممکن است به شدت تحت تأثیر قرار گرفتن در معرض تهویه قرار گیرند عبارتند از pneumothorax تنشی، قفسه سینه فلج با خونریزی ریوی، هموتوراکس عظیم و پنوموتوراکس باز

12. Knight assigned to guard Heigm Castle . Wields a Flame Flail . Was killed by and his battalion.
[ترجمه ترگمان]\"شوالیه مسئول محافظت از\" Heigm کستل \" wields a \" (نوعی غذای چینی)توسط گردان - ش کشته شد
[ترجمه گوگل]شوالیه برای محافظت از قلعه هایگم اختصاص داده شده است دارای یک شعله شعله توسط و گردان او کشته شد

13. I am a defeated people, the pride of aristocracy degenerated into an instant flail prisoners.
[ترجمه ترگمان]من مردمی شکست خورده هستم، و غرور اشرافیت در یک لحظه اسرای جنگی تبدیل به انحطاط شد
[ترجمه گوگل]من یک مرد شکست خورده هستم، افتخار اشرافیت به یک زندانی فریبنده فوری تبدیل شده است

14. Objective: To emphasize the importance of mechanical ventilation in the emergency management of flail chest and primary brain-stem injury.
[ترجمه ترگمان]هدف: برای تاکید بر اهمیت تهویه مکانیکی در مدیریت اضطراری قفسه سینه، و آسیب های اولیه ناشی از ساقه مغز
[ترجمه گوگل]هدف: تاکید بر اهمیت تهویه مکانیکی در مدیریت اضطراری قفسه سینه و آسیب اولیه مغز است

پیشنهاد کاربران

ناپایدار

دست وپا زدن

بال بال زدن


کلمات دیگر: