کلمه جو
صفحه اصلی

flirt


معنی : حرکت تند و سبک، لاس، طنازی کردن، لاس زدن، عشقبازی کردن، اینسو و انسو جهیدن
معانی دیگر : لاسیدن، لوندی کردن، عشوه گری کردن، کرشمه کردن، (با: with) به بازی گرفتن، بازی کردن با، (به طور نیمه جدی و سرسری) به کاری پرداختن، (با سرعت های ناموزون و یا به چپ و راست) حرکت کردن، (با بی قراری) جنبیدن، لولیدن، لول خوردن، حرکت تند، تکان، تکانه، آدم لاسی، اهل لاسیدن، پرکرشمه، (نادر) پرتاب کردن، (ناگهان) افکندن

انگلیسی به فارسی

تلنگر، حرکت تند و سبک، لاس، لاس زدن، عشقبازی کردن، اینسو و انسو جهیدن، طنازی کردن


لاس، حرکت تند و سبک، لاس زدن، این‌ سو و آن سو جهیدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: flirts, flirting, flirted
(1) تعریف: to act in a romantically or sexually enticing manner without serious intention; play at love.
مشابه: romance, trifle

- They flirted with each other at the party.
[ترجمه محمد] آنها در یک مهمانی مفتون هم شدند
[ترجمه Atena] آنها در یک مهمانی با هم لاس زدند
[ترجمه ترگمان] در جشن با هم لاس می زدند
[ترجمه گوگل] آنها در یک مهمانی با یکدیگر یکدیگر را فریفتند

(2) تعریف: to lightly consider; trifle with.
مشابه: dally

- She flirted with the idea of moving to another country.
[ترجمه ترگمان] به این فکر افتاد که به یک کشور دیگر نقل مکان کند
[ترجمه گوگل] او با ایده حرکت به کشور دیگری فریب خورد

(3) تعریف: to move quickly or jerkily; flick.
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to move in a quick or jerky manner.

- The bird flirted its tail.
[ترجمه ترگمان] پرنده دمش را بلند کرد
[ترجمه گوگل] پرنده دم خود را فریاد زد
اسم ( noun )
مشتقات: flirtingly (adv.), flirter (n.)
(1) تعریف: one who tends to flirt.

(2) تعریف: a quick motion; flick.

• charming tease, one who teases affectionately; fickle person, inconstant person; sudden movement, quick motion
tease affectionately, make amorous advances without serious intent; trifle with; move suddenly or jerkily; fling
if you flirt with someone, you behave as if you are sexually attracted to them, in a not very serious way.
a flirt is someone who flirts a lot.
if you flirt with the idea of doing or having something, you consider doing or having it, without making any definite plans.
if a politician, political group, or country flirts with another person, group, country, or idea, they have contact with them, and may use or join them, but they do not commit themselves.

مترادف و متضاد

حرکت تند و سبک (اسم)
flirt

لاس (اسم)
flirt

طنازی کردن (فعل)
tease, coquet, flirt

لاس زدن (فعل)
philander, mash, flirt, pickeer, gallivant

عشقبازی کردن (فعل)
make love, gallant, flirt, gallivant

اینسو و انسو جهیدن (فعل)
flirt

person who makes advances


Synonyms: coquette, cruiser, heartbreaker, operator, philanderer, player, seducer, siren, swinger, tease, trifler, vamp, vixen, wanton, wolf


make advances toward someone


Synonyms: banter, bat eyes at, come hither, come on, coquet, dally, disport, eyeball, fool, gam, hit on, lead on, linger with, make a move, make a pass, ogle, philander, pick up, pitch, proposition, tease, wink at


Antonyms: be faithful


جملات نمونه

1. to flirt a fan
بادزن دستی را تکان دادن

2. to flirt with an idea
با عقیده یا فکری بازی کردن

3. she dusted the table with one flirt of the cloth
با یک تکان پارچه میز را گردگیری کرد.

4. You know Brian, he could flirt for England.
[ترجمه ترگمان]، میدونی، \"ب - - رای - - ان\" میتونه برای انگلیس لاس بزنه
[ترجمه گوگل]شما می دانید براان، او می تواند انگلستان را لرزاند

5. When did you last flirt with him or tease him?
[ترجمه ترگمان]آخرین بار کی باه اش لاس زدی یا اذیتش کردی؟
[ترجمه گوگل]وقتی با او عجله داشتید یا او را آزار می دادید؟

6. Don't flirt with girls.
[ترجمه شیوا] با دختران لاس نزنید
[ترجمه ترگمان]با دخترها لاس نزن
[ترجمه گوگل]دختران را غافلگیر نکنید

7. Her husband is an incorrigible flirt.
[ترجمه ترگمان]شوهرش یک لاس اصلاح ناپذیر است
[ترجمه گوگل]شوهرش یک لرزش ناپایدار است

8. It's simply not cricket to flirt with another man's wife.
[ترجمه ترگمان]فقط کریکت نیست که با زن دیگری لاس بزند
[ترجمه گوگل]این به سادگی کریکت نیست که با همسر دیگرش فریب دهد

9. After all, she was all right to flirt with at parties and escort him occasionally.
[ترجمه ترگمان]بعد از همه این ها، او حق داشت در مهمانی ها با او لاس بزند و گهگاه او را همراهی کند
[ترجمه گوگل]پس از همه، او همه حق داشت که با احترام و حوادث او را همراهی کند

10. It feeds your ego to flirt with me, doesn't it?
[ترجمه ترگمان]با من لاس می زنی تا با من لاس بزنی، این طور نیست؟
[ترجمه گوگل]این عشق خود را برای فریب دادن با من تغذیه می کند، اینطور نیست؟

11. He used to flirt with the two girls, on the quiet, when his wife wasn't looking.
[ترجمه ترگمان]وقتی همسرش نگاه نمی کرد، با دو دختر در سکوت لاس می زد
[ترجمه گوگل]او با دو دختر، در آرام، زمانی که همسرش نگاه نمی کرد، فریاد زد

12. She's a real flirt.
[ترجمه ترگمان]واقعا لاس می زند
[ترجمه گوگل]او یک فریب واقعی است

13. He's a compulsive flirt.
[ترجمه ترگمان] اون یه لاس compulsive
[ترجمه گوگل]او یک تلنگر محکوم است

14. Women may flirt, but men pounce.
[ترجمه ترگمان]زن ها می توانند لاس بزنند، اما مردها حمله می کنند
[ترجمه گوگل]زنان ممکن است فریاد بزنند، اما مردان گریه می کنند

15. It embarrasses me when you flirt with other women in front of me.
[ترجمه شیوا] آن شرمنده میکند مرا هنگامیکه تو در مقابل من با دیگر زنان لاس میزنی
[ترجمه ترگمان]وقتی تو جلوی من با زن های دیگه لاس می زنی منو دست پاچه می کنی
[ترجمه گوگل]وقتی که با زنان دیگر در مقابل من تلنگر می شوم، من را شرمنده می کند

16. While the characters flirt with each other in improbable configurations, love, marriage and money come under the microscope.
[ترجمه ترگمان]در حالی که این شخصیت ها با یکدیگر در پیکربندی های غیر محتمل، عشق، ازدواج و پول در زیر میکروسکوپ سر و کار دارند
[ترجمه گوگل]در حالی که شخصیتها با یکدیگر در تنظیمات نامعلوم تلطیف می کنند، عشق، ازدواج و پول زیر میکروسکوپ قرار می گیرد

Butterflies were flirting among the flowers.

پروانه‌ها در میان گل‌ها به این‌سو و آن‌سو می‌رفتند.


He was flirting with the neighbor's wife.

او با زن همسایه لاس می‌زد.


The two of them flirted for hours.

آن دو، ساعت‌ها با هم لاس زدند.


For a while, the communists flirted with the fascists.

چند صباحی کمونیست‌ها با فاشیست‌ها لاس زدند.


to flirt with an idea

با عقیده یا فکری بازی کردن


The bird was flirting its tail.

پرنده دم خود را می‌جنباند.


to flirt a fan

بادزن دستی را تکان دادن


She dusted the table with one flirt of the cloth.

با یک تکان پارچه میز را گردگیری کرد.


پیشنهاد کاربران

عشق ورزی ، بیان احساسات

تلنگر

ملاعبه، تجمش، مغازله

لاس زدن

پا دادن
راه دادن
جلب توجه کردن

عشوه گری کردن، عشق بازی کردن، زدن و خوردن ( عیش و نوش )

در حالت خودمانی میتوان wolf را هم مترادف با flirt دانست. چ همچنین هست گلمات
dally
Coquet
Coquette
در قالب جمله میتوان گفت :
. You spent the whole day flirting with sara

لاس زدن خشک و خالی نیست. یجور استفاده از جملاتیه که مضمون اون جملات جنسی تقریبا شدید و کمی عاشقانه هست ( در واقع ما میگم اون فرد یجورایی میخاره، حتما شنیدید ) . یعنی دو نفری که در حال flirt کردن هستن در نزدیک ترین فاصله با برقراری رابطه جنسی هستن. میگن خیلی هم جدی نیست. درسته ولی باید دونست این وضعیت آرامش قبل طوفانه. ممکنه بعدش یه فول نلسن اتفاق بیفته

⁦✔️⁩لاس زدن، عشقبازی کردن
It was clear that Anna had no worries about her husband's attempts to flirt

love affair
make love


مخ زدن

الزاما معنای لاس زدن نمی دهد، لاس زدن با توجه به معنایش در فرهنگ های فارسی خودش معنی های متفاوتی دارد، از جمله چانه زنی برای بردن لذت جنسی. در نتیجه اینجا هم معنی های زیادی خواهد داشت. یکی از آنها دلبری کردن، وقت گذاشتن با جنس مخالف، صحبت با جنس مخالف و صمیمی شدن با جنس مخالف است

دلبری کردن

لاس زدن که حرف اضافه آن with است.

دلبریدن
طنازیدن
لاسیدن
لوندیدن

Example :
1.
Omg you are so beautiful. You are a goddess. I can't imagine that. Wowwww
2.
😴 Ok he's flirting


کلمات دیگر: