کلمه جو
صفحه اصلی

deteriorate


معنی : عیب دار کردن، بدتر کردن، خراب کردن، فاسد شدن، روبزوال گذاشتن
معانی دیگر : بدتر شدن یا کردن، خراب شدن، کیفیت خود را از دست دادن

انگلیسی به فارسی

بدتر کردن، خراب کردن، روبه‌زوال گذاشتن


انگلیسی به انگلیسی

• spoil; decline; become worse
if something deteriorates, it becomes worse.

مترادف و متضاد

Antonyms: build, construct, develop, get better, improve


عیب دار کردن (فعل)
debase, blemish, addle, damage, cripple, deform, deteriorate, disable, flaw, disimprove

بدتر کردن (فعل)
aggravate, worsen, embitter, exacerbate, deteriorate, exasperate

خراب کردن (فعل)
ruin, destroy, undo, corrupt, spoil, debauch, deteriorate, wreck, pull down, batter, take down, botch, disfigure, muck, vitiate, impair, demolish, devastate, dilapidate, muddle, ruinate, wrack, immoralize, unmake

فاسد شدن (فعل)
decay, rot, spoil, canker, deteriorate, be depraved, degenerate, putrefy, disintegrate, gangrene

روبزوال گذاشتن (فعل)
deteriorate

decay, degenerate


Synonyms: adulterate, alloy, become worse, be worse for wear, break, corrode, corrupt, crumble, debase, debilitate, decline, decompose, degrade, deprave, depreciate, descend, disimprove, disintegrate, ebb, fade, fail, fall apart, flag, go downhill, go to pieces, go to pot, go to the dogs, hit the skids, impair, injure, languish, lapse, lessen, lose it, lose quality, lower, mar, pervert, regress, retrograde, retrogress, rot, sink, skid, slide, spoil, undermine, vitiate, weaken, wear away, worsen


جملات نمونه

1. Leather can deteriorate in damp conditions.
[ترجمه ترگمان]چرم می تواند در شرایط مرطوب خراب شود
[ترجمه گوگل]چرم می تواند در شرایط مرطوب خراب شود

2. His health began to deteriorate quite seriously.
[ترجمه ترگمان]وضع مزاجی او به شدت وخیم می شد
[ترجمه گوگل]سلامت او به طور جدی بدتر شد

3. There are fears that the situation might deteriorate into full-scale war.
[ترجمه ترگمان]ترس هایی وجود دارند که این وضعیت ممکن است به جنگ تمام عیار تبدیل شود
[ترجمه گوگل]ترس وجود دارد که این وضعیت ممکن است به جنگ تمام عیار ادامه یابد

4. Food is apt to deteriorate in summer.
[ترجمه Mansour228] غذا در تابستان مسعد خراب شدن است
[ترجمه ترگمان]غذا در تابستان ممکن است بدتر شود
[ترجمه گوگل]در تابستان غذا مناسب است

5. We could see his health deteriorate week by week.
[ترجمه مهدی فتحی] ما میتوانستیم سلامتی اورا ببینیم که هفته به هفته بدتر میشد
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم سلامت او را در هفته آینده ببینیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم هفته خود را به طور سالیانه کاهش دهیم

6. Without glamour, diversity, wit and experiment, disco can deteriorate into the most boring music of all time.
[ترجمه ترگمان]بدون زرق و برق، تنوع، بذله گویی و تجربه، دیسکو می تواند به the موسیقی در تمام زمان ها تبدیل شود
[ترجمه گوگل]بدون زرق و برق، تنوع، عقل و تجربه، دیسکو می تواند به موسیقی خسته کننده ترین دوران تمام شود

7. The second ICU, in allowing the patient to deteriorate, has performed less well.
[ترجمه ترگمان]بخش ICU که به بیمار اجازه وخیم تر شدن می دهد، کم تر عمل کرده است
[ترجمه گوگل]ICU دوم، در اجازه دادن به بیمار به بدتر شدن، به خوبی انجام شده است

8. After that night, the family began to deteriorate.
[ترجمه ترگمان]بعد از آن شب، خانواده شروع به بدتر شدن کردند
[ترجمه گوگل]پس از آن شب، خانواده شروع به خراب کردن کرد

9. Manuel's voice had started to deteriorate, but the cracking horns cover any gaps and reinvigorate the songs.
[ترجمه ترگمان]صدای مانوئل شروع به بدتر شدن کرد، اما صدای شکستن شاخ و برگ ها هر گونه شکاف را پوشش می داد و به آهنگ ها قوت قلب می بخشید
[ترجمه گوگل]صدای مانوئل شروع به خراب شدن کرد، اما شاخ های شکسته هر شکاف را پوشش می دهد و آهنگ ها را تقویت می کند

10. Premises might be allowed to deteriorate by the proposed assignee.
[ترجمه ترگمان]محل ساختمان ممکن است توسط وکیل پیشنهاد شده خراب شود
[ترجمه گوگل]ممکن است موقعیت های موجود توسط مجرم پیشنهادی مجاز به خراب شدن باشد

11. His health began to deteriorate seriously towards the end of 1826 and he died at South Bank 17 February 182
[ترجمه ترگمان]در اواخر سال ۱۸۲۶ میلادی حالش بدتر شد و او در روز ۱۸۲ فوریه در ساحل جنوبی درگذشت
[ترجمه گوگل]سلامت او به طور جدی به پایان سال 1826 بدل شد و در روز 17 فوریه 182 در بانک جنوبی جان سپرد

12. Regionally yields deteriorate further north-down by 15 %.
[ترجمه ترگمان]میزان تولید regionally در شمال به میزان ۱۵ درصد کاهش خواهد یافت
[ترجمه گوگل]به طور متوسط، 15 درصد کاهش می یابد

13. Sadly the situation did deteriorate during the seven-year war and lots of schools closed as the troubles increased.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه این وضعیت در طی جنگ هفت ساله بدتر شد و بسیاری از مدارس به دلیل افزایش مشکلات بسته شدند
[ترجمه گوگل]متاسفانه وضعیت در طول جنگ هفت ساله بدتر شد و بسیاری از مدارس بسته به افزایش مشکلات افزایش یافت

14. The weather continued to deteriorate with low-flying scud and rain squalls from the west.
[ترجمه ترگمان]آب و هوا همچنان با باران شدید بارانی و باد باران از سوی غرب، رو به وخامت گذاشت
[ترجمه گوگل]آب و هوا همچنان با خشکی های کم پرواز و سیلاب های باران از غرب رو به وخامت گذاشت

15. This can easily deteriorate into prudential judgment, worldly planning and manipulation of voting procedures.
[ترجمه ترگمان]این می تواند به راحتی به قضاوت محتاطانه، برنامه ریزی دنیوی و دستکاری رویه های رای گیری تبدیل شود
[ترجمه گوگل]این به راحتی می تواند به قضاوت احتیاطی، برنامه ریزی دینی و دستکاری روش های رأی گیری منجر شود

Wood deteriorates faster in damp places.

چوب در جاهای مرطوب زودتر خراب می‌شود.


The relations between the two countries have been deteriorating for sometime.

مدتی است که روابط بین دو کشور رو به خرابی می‌رود.


Aunt Turan's health is fast deteriorating.

سلامتی عمه توران به سرعت رو به وخامت است.


a deterioration of the weather conditions

بدتر شدن وضع آب و هوا


پیشنهاد کاربران

فرسوده شدن
The bay has gradually deteriorated over the years
خلیج در طول سالها به تدریج فرسوده شده بود


به خطر افتادن
Health deteriorate =به خطر افتادن سلامتی

وخیم شدن، زوال، تباهی

رو به وخامت رفتن

خراب کردن، فاسد کردن

تحلیل رفتن

فرسوده شدن. وخیم شدن. بدتر شدن

کاهش یافتن

وخامت، رو به بدی رفتن

deteriorate ( verb ) = erode ( verb )
به معناهای : تحلیل رفتن، زوال یافتن، فرسوده شدن، از بین رفتن

بدتر شدن یا کردن،
کیفیت خود را از دست دادن

These failures are sometimes difficult to detect due to the very nature of their
occurrence. The bearing operates perfectly while slowly deteriorating; then, after
several years of operation, the bearing suddenly self - destructs, leaving little evidence as
to the root cause

پس رفتن ؛ به زوال رفتن ؛ بدتر شدن


کلمات دیگر: