کلمه جو
صفحه اصلی

footboard


معنی : پاتخته، تخته پله نردبان
معانی دیگر : (تخته ای که زیر میز قرار دارد و پا را روی آن می گذارند) جاپایی، زیرپایی، پایه تختخواب

انگلیسی به فارسی

تخته پله نردبان، پایه تختخواب


پایه، پاتخته، تخته پله نردبان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a board or small raised platform on which a foot or both feet can be supported in a slightly raised position; footrest.

(2) تعریف: the upright portion of a bed frame at the foot of the bed, opposite the headboard.

• footstool, footrest

مترادف و متضاد

پاتخته (اسم)
footboard, treadle

تخته پله نردبان (اسم)
footboard

جملات نمونه

1. The skill of the footboard is an important and easy to be ignored question.
[ترجمه ترگمان]مهارت of یک سوال مهم و آسان است
[ترجمه گوگل]مهارت پایه یک سوال مهم و آسان برای نادیده گرفتن است

2. The vehicle frame is the footboard type structure, which is comfortable and convenient in riding and can obviously reduce the labor intensity of riders.
[ترجمه ترگمان]بدنه خودرو the نوع است که در سواری راحت و راحت است و می تواند شدت کار دوچرخه سواران را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]چارچوب وسیله نقلیه، ساختار نوعی پایه است که در سواری راحت و راحت است و می تواند شدت کارایی سواران را کاهش دهد

3. Place footboard at bottom of client's feet.
[ترجمه ترگمان]یک پله را در پایین پای مشتری قرار دهید
[ترجمه گوگل]پای میز را در پایین پای مشتری قرار دهید

4. With straps holding the patient against the bed, the patient stood on the footboard and rested her arms on a tabletop.
[ترجمه ترگمان]بیمار روی رکاب ایستاد و روی رکاب ایستاد و دست ها را روی یک میز نهاد
[ترجمه گوگل]با تسمه ای که بیمار را در برابر تخت نگه داشته بود، بیمار ایستاده بود و روی تخت نشسته بود

5. When a wheeled machinery moves, people are allowed to stand on the footboard .
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک ماشین چرخ دار حرکت می کند، مردم مجاز به ایستادن روی رکاب هستند
[ترجمه گوگل]وقتی ماشین آلات چرخ دار حرکت می کنند، مردم مجاز به ایستادن در پایه می باشند

6. Simultaneously has also provided the electronic control security aerocyst, the steering wheel, the footboard reactor and the dynamic transfer system.
[ترجمه ترگمان]همزمان، سیستم کنترل الکترونیکی، فرمان فرمان، رآکتور رکاب و سیستم انتقال دینامیکی را فراهم کرده است
[ترجمه گوگل]همزمان، سیستم کنترل هوایی الکترونیکی کنترل کننده، فرمان، راکتور پایه و سیستم انتقال پویا نیز ارائه شده است

7. Children hang the stockings at the end of the bed. . . . The kids hang stockings over the footboard. . . . children hang their socks at the end . . .
[ترجمه ترگمان]بچه ها جوراب را در انتهای تخت آویزان می کنند، بچه ها جوراب های آویزان را بالای یک footboard آویزان می کنند و socks را در انتها آویزان می کنند
[ترجمه گوگل]کودکان در انتهای بستر جورابهای خود را آویزان می کنند بچه ها جوراب شلواری را بر فراز پایه آویزان می کند کودکان در انتهای جوراب های خود را آویزان می کنند

8. In this situation we need to step the right footboard of rudder and rotate the column to the left in compensate for the left crosswind affection.
[ترجمه ترگمان]در این شرایط لازم است که ستون سمت راست سکان را پیاده کرده و ستون سمت چپ را برای جبران محبت های crosswind چپ بچرخانید
[ترجمه گوگل]در این وضعیت ما نیاز داریم که پای راست را به سمت راست بچرخانیم و ستون را به سمت چپ بچرخانیم تا جرم صخره ای چپ را جبران کنیم

9. Sits on the chair, both hands grip the hand, the both feet step in the footboard.
[ترجمه ترگمان]روی صندلی می نشیند و هر دو دستش را از روی رکاب بلند می کند
[ترجمه گوگل]در صندلی نشسته است، هر دو دست دست دست می گیرند، هر دو پای پا در پایه

10. The third part made a general analysis on the playing technique from the point of method of touching the keys, speed and strength, rhythm, footboard touching, finger choosing and grace note.
[ترجمه ترگمان]بخش سوم، یک آنالیز کلی را در مورد روش بازی از نقطه نظر لمس کلیدها، سرعت و قدرت، ریتم، footboard تماس، انتخاب انگشتی و یادداشت گریس انجام داد
[ترجمه گوگل]بخش سوم تحلیل عمومی را در مورد تکنیک بازی از نقطه دست زدن به کلید ها، سرعت و قدرت، ریتم، لمس کردن پا، انتخاب انگشت و توجه فوری انجام داد

11. It's propelled by hopping up and down like a pogo stick with both feet together on a footboard, and kept afloat on a centrally-placed wing once the correct speed is achieved.
[ترجمه ترگمان]با بالا و پایین پریدن مثل چوب pogo با هر دو پا روی یک پله، و بر روی یک بال متمرکز که زمانی که سرعت صحیح حاصل شود، شناور است
[ترجمه گوگل]آن را با پرش به بالا و پایین مانند یک چوب پگو با هر دو پا با هم در یک پایه حرکت کرد، و پس از آنکه سرعت صحیح به دست می آمد، روی یک بالکن مرکزی قرار می گرفت

12. A day bed conversion guard rail, full size headboard & footboard complete the bed.
[ترجمه ترگمان]یک تشک مخصوص حمل و نقل در یک روز روی تخت با اندازه کامل بالای تخت قرار داشت
[ترجمه گوگل]یک ردیف ترمینال ترمینال ترمینال، سربرگ اندازه کامل * پایه کامل تخت

13. The DFP - 9500 C has adjustments for beater angle, footboard angle, and spring tension.
[ترجمه ترگمان]C - ۹۵۰۰ C تنظیماتی را برای زاویه beater، footboard زاویه، و کشش فنری تنظیم می کند
[ترجمه گوگل]DFP-9500 C برای زاویه نوری، زاویه پایه و تنش بهار تنظیم شده است

14. Use Method:Hold the handrail firmly and stand on the round footboard to move your body from left to right with the power of the waist, repeat the is only for three people at one time.
[ترجمه ترگمان]روش استفاده: the را محکم بگیرید و روی رکاب گرد بایستید تا بدنتان را از چپ به راست با قدرت کمر حرکت دهید، تکرار کنید که تنها برای سه نفر در یک زمان است
[ترجمه گوگل]روش استفاده: نگه دارنده دستگیره بصورتی پایدار و محکم نگه داشتن در پایه دور برای حرکت بدن خود را از چپ به راست با قدرت کمر، تکرار تنها برای سه نفر در یک زمان است

پیشنهاد کاربران

footboard ( حمل‏ونقل ریلی )
واژه مصوب: رکاب
تعریف: صفحه یا پله ای برای سوار شدن به واگن قطار

رکاب ( اتوبوس )

همچنین رکابِ کامیون و کامیونت که پیش از سوار شدن، پاها را روی آن گذاشته و از آن بالا می روند.


کلمات دیگر: