کلمه جو
صفحه اصلی

hardiness


دلیری، شهامت، دلداری، شجاعت (رجوع شود به: hardy)، طاقت، بنیه

انگلیسی به فارسی

دلیری، شهامت، دلداری، شجاعت (رجوع شود به: hardy)


بیپروایی، پرتابی، پرطاقتی


سختی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the condition or quality of being hardy; strength; endurance.
متضاد: frailty
مشابه: strength, tenacity

(2) تعریف: courage or resolution.
متضاد: cowardice, timidity
مشابه: grit, mettle, strength

• boldness, daring; audacity; ability to survive or endure unfavorable conditions; robustness

جملات نمونه

1. The people here are known for their hardiness and courage.
[ترجمه ترگمان]مردم در اینجا به خاطر hardiness و courage شناخته می شوند
[ترجمه گوگل]مردم اینجا به خاطر مقاومت و شجاعتشان شناخته شده اند

2. Meanwhile fellow travellers can only admire the hardiness of the last great explorer, now 8
[ترجمه ترگمان]در این میان مسافران دیگر تنها می توانند با کد آخرین کاشف بزرگ آن را تحسین کنند
[ترجمه گوگل]در همین حال مسافران هم می توانند به سختی از آخرین اکسپلورر فوق العاده، در حال حاضر 8 را تحسین

3. The cold hardiness of spring wheat would be decreased.
[ترجمه ترگمان]مقاومت سرد گندم بهاره کاهش خواهد یافت
[ترجمه گوگل]سختی سرد گندم بهاره کاهش می یابد

4. Conclusion After the spraying ABA, the cold hardiness of citrus has been increased.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری بعد از اسپری کردن اسپری، نوع سرد مرکبات افزایش یافت
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری پس از اسپری ABA، سختی سرد مرکبات افزایش یافته است

5. The protein's chemical hardiness is also scrutinized.
[ترجمه ترگمان]The شیمیایی پروتیین نیز مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]مقاومت شیمیایی پروتئین نیز مورد بررسی قرار گرفته است

6. It concludes the positive affect, locus of control, hardiness, hope and self - efficacy.
[ترجمه ترگمان]آن نتیجه مثبت، مکان کنترل، hardiness، امید و خودکارایی را به پایان می رساند
[ترجمه گوگل]این نتیجه گیری اثر مثبت، مکان کنترل، سختی، امید و خود کارآیی است

7. The technician was sent to measure the hardiness of the material.
[ترجمه ترگمان]متخصص فنی برای اندازه گیری the مواد فرستاده شد
[ترجمه گوگل]تکنسین برای اندازه گیری سختی مواد فرستاده شد

8. These Pacific oysters are known for their hardiness.
[ترجمه ترگمان]این صدف ها تازه به خاطر their شناخته می شوند
[ترجمه گوگل]این صدف های اقیانوس آرام برای مقاومت آنها شناخته شده است

9. Their attractive characteristics frequently include adaptability and hardiness.
[ترجمه ترگمان]ویژگی های جذاب آن ها اغلب شامل سازگاری و hardiness است
[ترجمه گوگل]خصوصیات جذاب آنها اغلب شامل سازگاری و سختی است

10. The growth rate and hardiness trends are the opposite of those found in the interior population.
[ترجمه ترگمان]نرخ رشد و رونده ای کد آن مخالف آن هایی هستند که در جامعه داخلی یافت می شوند
[ترجمه گوگل]نرخ رشد و رونق مقاومتی مخالف آنهایی است که در جمعیت داخلی وجود دارد

11. To go along with the plant's hardiness and the berry's deliciousness,[sentence dictionary] blueberries offer great health benefits.
[ترجمه ترگمان]برای رفتن به این گیاه با کد گیاهی و ونگ و deliciousness، [ فرهنگ لغت [ جمله ] مزایای سلامتی زیادی را ارایه می دهند
[ترجمه گوگل]به همراه سختی گیاه و خوشمزه توت، فرهنگ لغت واژه] زغال اخته به مزایای سلامتی بسیار خوبی برخوردار است

12. Is it impossible combine the hardiness of these savages with the intellectualness of man?
[ترجمه ترگمان]آیا غیر ممکن است که این وحشیان را با the انسان ترکیب کند؟
[ترجمه گوگل]آیا غیرممکن استحکام این وحشی ها با هوش ذهنی انسان ترکیب شده است؟

13. The plan required great hardiness of heart.
[ترجمه ترگمان]این نقشه با مقاومت بسیار زیادی نیاز داشت
[ترجمه گوگل]این طرح مستلزم مقاومت شدید قلب بود

14. Cold hardiness is among the highest of the seedless varieties.
[ترجمه ترگمان]hardiness سرد در بین انواع of است
[ترجمه گوگل]رطوبت سرد در میان بالاترین رقم بذر است

15. It'seems to me that hardiness is the chief essential for success.
[ترجمه ترگمان]به نظر من آن hardiness اصلی موفقیت است
[ترجمه گوگل]به نظر من این است که سختی برای موفقیت ضروری است

پیشنهاد کاربران

مقاومت، پایداری، سختی

سرسختی، جان سختی، سخت رویی، جسارت، تهور، شکیبایی، بردباری، رنج پذیری، بی پروایی

hardiness ( اعتیاد )
واژه مصوب: جان سختی
تعریف: توانایی شخص در سازگاری با تغییرات غیرمنتظره در زندگی روزمره و مهار آنها


کلمات دیگر: