بطور پیچیده
intricately
بطور پیچیده
انگلیسی به فارسی
پیچیده
انگلیسی به انگلیسی
• in a complex manner, in a complicated manner, in an intricate manner
جملات نمونه
1. Franklin made his mother an intricately detailed scale model of the house.
[ترجمه ترگمان]فرانکلین به مادرش مدل دقیقی از خانه داد
[ترجمه گوگل]فرانکلین مادر خود را به مدل پیچیده ای از مقیاس کامل خانه تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]فرانکلین مادر خود را به مدل پیچیده ای از مقیاس کامل خانه تبدیل کرد
2. Sure, being a lesbian is intricately woven into the web of my identity.
[ترجمه ترگمان]مطمئنا، یک لزبین ها در وب هویت من پیچیده شده است
[ترجمه گوگل]مطمئنا، داشتن یک لزبین به طور پیچیده ای در وب هویت من بافته شده است
[ترجمه گوگل]مطمئنا، داشتن یک لزبین به طور پیچیده ای در وب هویت من بافته شده است
3. His intricately patterned, inlaid tabletop designs represent hundreds of hours of work.
[ترجمه ترگمان]طرح های ظریف بر روی میز او صدها ساعت کار را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]طرح های پلاستیکی پیچیده و الگوی خود را نشان می دهد صدها ساعت کار
[ترجمه گوگل]طرح های پلاستیکی پیچیده و الگوی خود را نشان می دهد صدها ساعت کار
4. I intricately plotted the conversations beforehand.
[ترجمه ترگمان]قبلا نقشه را کشیده بودم
[ترجمه گوگل]من پیچیده گفتگوها را قبل از آن انجام دادم
[ترجمه گوگل]من پیچیده گفتگوها را قبل از آن انجام دادم
5. One of the most charming and intricately made toys is the toy theatre.
[ترجمه ترگمان]یکی از جذاب ترین و intricately اسباب بازی، نمایش عروسکی است
[ترجمه گوگل]یکی از اسباب بازی های جذاب و پیچیده ای است که تئاتر اسباب بازی است
[ترجمه گوگل]یکی از اسباب بازی های جذاب و پیچیده ای است که تئاتر اسباب بازی است
6. Any mind capable of designing such an intricately structured universe as this would have to be extremely complex.
[ترجمه ترگمان]هر ذهنی که قادر به طراحی چنین جهان ساختاری پیچیده ای باشد، می تواند بسیار پیچیده باشد
[ترجمه گوگل]هر ذهنى که بتواند چنین جهانى پیچیده ساختارى را طراحی کند، باید بسیار پیچیده باشد
[ترجمه گوگل]هر ذهنى که بتواند چنین جهانى پیچیده ساختارى را طراحی کند، باید بسیار پیچیده باشد
7. Czechoslovakia - Trees are decorated with intricately carved designs on egg shells.
[ترجمه ترگمان]چکسلواکی - درختان با طراحی های حکاکی شده به دقت حکاکی شده بر روی پوسته های تخم مرغ تزئین شده اند
[ترجمه گوگل]Czechoslovakia - درختان با طرح های پیچیده حک شده در پوسته تخم مرغ تزئین شده است
[ترجمه گوگل]Czechoslovakia - درختان با طرح های پیچیده حک شده در پوسته تخم مرغ تزئین شده است
8. Salacious B. Crumb was an intricately detailed puppet controlled by Tim Rose, the same puppeteer who worked Admiral Ackbar.
[ترجمه ترگمان]Salacious ب Crumb یک عروسک خیمه شب بازی دقیق بود که توسط تیم رز، همان puppeteer که دریاسالار Ackbar را کار می کرد، کنترل می شد
[ترجمه گوگل]Salacious B Crumb یک عروسک پیچیده ای بود که توسط Tim Rose کنترل می شد، همان عروسک که Admiral Ackbar کار می کرد
[ترجمه گوگل]Salacious B Crumb یک عروسک پیچیده ای بود که توسط Tim Rose کنترل می شد، همان عروسک که Admiral Ackbar کار می کرد
9. Furthermore, central bankswill now be more intricately involved in the unwinding of the creditmess.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، bankswill مرکزی در حال حاضر بیشتر در کلاف نخ دست دارد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، بانک های مرکزی در حال حاضر به طور پیچیده ای در براندازی اعتماد به نفس شرکت خواهند کرد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، بانک های مرکزی در حال حاضر به طور پیچیده ای در براندازی اعتماد به نفس شرکت خواهند کرد
10. Each Viennese porcelain plaque is intricately painted and of very high quality.
[ترجمه ترگمان]پلاک هر یک از ظروف چینی به شکلی پیچیده رنگ آمیزی شده است و کیفیت بسیار بالایی دارد
[ترجمه گوگل]هر پلاک چینی ونس رنگ پریده و بسیار با کیفیت است
[ترجمه گوگل]هر پلاک چینی ونس رنگ پریده و بسیار با کیفیت است
11. Bundled up Sulawesi children sit in front of intricately designed dwellings.
[ترجمه ترگمان]کودکانی که در جزیره سولاوسی واقع شده اند در جلوی خانه های ساختمان هایی که به دقت طراحی شده اند قرار دارند
[ترجمه گوگل]کودکان سولاوسی در کنار خانه های پیچیده طراحی شده نشسته اند
[ترجمه گوگل]کودکان سولاوسی در کنار خانه های پیچیده طراحی شده نشسته اند
12. This beautiful sterling silver ring features an intricately detailed hand-carved crown with a classic fleur cross in the center and a band resembling the lower band of an actual crown.
[ترجمه ترگمان]این حلقه نقره استرلینگ زیبا یک تاج حکاکی شده با دقت کامل با یک صلیب کلاسیک در مرکز و یک گروه شبیه به نوار پایینی تاج حقیقی دارد
[ترجمه گوگل]این حلقه نقره ای زیبا از سنگ های نقره ای دارای یک تاج خرد شده با پیچیدگی دقیق و با یک گذر کلاسیک فلور در مرکز می باشد و گروهی شبیه به گروه پایین تر از تاج واقعی است
[ترجمه گوگل]این حلقه نقره ای زیبا از سنگ های نقره ای دارای یک تاج خرد شده با پیچیدگی دقیق و با یک گذر کلاسیک فلور در مرکز می باشد و گروهی شبیه به گروه پایین تر از تاج واقعی است
13. Intricately knit sweaters from the Aran Islands are sold throughout Ireland, but my favorites were made by a company called Lee Valley, in County Cork.
[ترجمه ترگمان]intricately sweaters را از جزایر Aran در سراسر ایرلند به فروش می رساند، اما محصولات مورد علاقه من توسط شرکتی به نام دره لی در ناحیه کانتی کورک ساخته شده اند
[ترجمه گوگل]ژاکت های جوراب بافتنی از جزایر اران در سراسر ایرلند فروخته می شوند، اما مورد علاقه من توسط یک شرکت به نام 'لی دره'، در Cork شهر ساخته شده است
[ترجمه گوگل]ژاکت های جوراب بافتنی از جزایر اران در سراسر ایرلند فروخته می شوند، اما مورد علاقه من توسط یک شرکت به نام 'لی دره'، در Cork شهر ساخته شده است
14. With reliability, manufacturability and yield all intricately tied to quality, what's the system designer to do?
[ترجمه ترگمان]با قابلیت اطمینان، قابلیت اطمینان و بازده بسته به کیفیت، طراح سیستم چه کاری انجام می دهد؟
[ترجمه گوگل]با قابلیت اطمینان، قابلیت تولید و عملکرد همه پیچیده با کیفیت مرتبط است، طراح سیستم چیست؟
[ترجمه گوگل]با قابلیت اطمینان، قابلیت تولید و عملکرد همه پیچیده با کیفیت مرتبط است، طراح سیستم چیست؟
15. The puppets are intricately crafted and feature highly exaggerated expressions.
[ترجمه ترگمان]عروسک ها به شکلی پیچیده ساخته شده اند و ویژگی های بسیار اغراق آمیز دارند
[ترجمه گوگل]عروسک ها به صورت پیچیده ای طراحی شده و دارای عبارات بسیار غنی است
[ترجمه گوگل]عروسک ها به صورت پیچیده ای طراحی شده و دارای عبارات بسیار غنی است
پیشنهاد کاربران
تو در تو، به صورت جز به جز، دقیق و موشکافانه
intricately ( adverb ) = به طرز پیچیده، با پیچیدگی، با ظرافت ، به صورتی ظریف
an intricately engraved pendant = یک آویز کنده کاری شده با ظرافت
intricately carved pillars made of ancient wood = ستون های کنده کاری شده باظرافت از چوب قدیمی
examples:
1 - The hijacking operation was intricately planned.
عملیات هواپیماربایی به طرز پیچیده ای برنامه ریزی شده بود.
2 - The book is intricately plotted and smartly written.
این کتاب به صورتی ظریف طرح ریزی شده و هوشمندانه نوشته شده است.
an intricately engraved pendant = یک آویز کنده کاری شده با ظرافت
intricately carved pillars made of ancient wood = ستون های کنده کاری شده باظرافت از چوب قدیمی
examples:
1 - The hijacking operation was intricately planned.
عملیات هواپیماربایی به طرز پیچیده ای برنامه ریزی شده بود.
2 - The book is intricately plotted and smartly written.
این کتاب به صورتی ظریف طرح ریزی شده و هوشمندانه نوشته شده است.
کلمات دیگر: