کلمه جو
صفحه اصلی

comprehensible


معنی : قابل درک، دریافتنی
معانی دیگر : فهمیدنی، آسان فهم، قابل فهم

انگلیسی به فارسی

دریافتنی، قابل‌درک


قابل فهم، قابل درک، دریافتنی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: comprehensibly (adv.), comprehensibility (n.), comprehensibleness (n.)
• : تعریف: understandable; intelligible.
متضاد: incomprehensible, opaque, unfathomable, unintelligible

• understandable, intelligible, may be conceived
if something is comprehensible, it is easily understood.

مترادف و متضاد

قابل درک (صفت)
perceptible, knowledgeable, cognizable, comprehensible, realizable, imaginable, imaginal, scrutable

دریافتنی (صفت)
comprehensible

understandable


Synonyms: apprehensible, clear, coherent, comprehendible, conceivable, explicit, fathomable, graspable, intelligible, knowable, lucid, luminous, plain


Antonyms: exclusive, incomplete, nonunderstandable, unintelligible


جملات نمونه

1. your answers should be short and comprehensible
پاسخ های شما باید کوتاه و قابل فهم باشد.

2. the lawyers used a cant that was not comprehensible to me
وکلای دادگستری زبان ویژه ای به کار می بردند که برایم قابل فهم نبود.

3. Her speech was slurred and barely comprehensible.
[ترجمه ترگمان]سخن او نامفهوم و نامفهوم بود
[ترجمه گوگل]سخنرانی او ناخوشایند بود و به سختی قابل فهم بود

4. It's written in clear, comprehensible English.
[ترجمه ترگمان]به زبان شفاف و قابل فهم نوشته شده است
[ترجمه گوگل]این در انگلیسی روشن و قابل فهم نوشته شده است

5. The procedure must be clear and comprehensible to all staff.
[ترجمه ترگمان]این روش باید واضح و قابل فهم برای همه کارکنان باشد
[ترجمه گوگل]این روش باید برای همه کارکنان روشن و قابل درک باشد

6. His French was barely comprehensible.
[ترجمه ترگمان]زبان فرانسه به زحمت قابل درک بود
[ترجمه گوگل]فرانسوی او تقریبا قابل فهم بود

7. Our aim is to make the students'speech comprehensible.
[ترجمه ترگمان]هدف ما این است که دانش آموزان را قابل فهم کنیم
[ترجمه گوگل]هدف ما این است که دانش آموزان را قابل فهم سازیم

8. He spoke abruptly, in barely comprehensible Arabic.
[ترجمه ترگمان]ناگهان به سختی حرف می زد، به سختی عربی قابل فهم بود
[ترجمه گوگل]او به تدریج صحبت کرد، در عربی بسیار قابل فهم

9. The summary should be comprehensible without reference back to the source work.
[ترجمه ترگمان]خلاصه باید بدون ارجاع به کار منبع قابل فهم باشد
[ترجمه گوگل]خلاصه باید بدون مرجع برگشت به کار منبع قابل درک باشد

10. You often find a writer's books more comprehensible if you know about his life.
[ترجمه ترگمان]شما اغلب کتاب های نویسنده را بیشتر درک می کنید اگر در مورد زندگی او می دانید
[ترجمه گوگل]اگر شما در مورد زندگی خود می دانید که اغلب کتاب های نویسنده را درک می کنید، اغلب آنها را پیدا می کنید

11. The instructions should be easily comprehensible to parents.
[ترجمه ترگمان]دستورالعمل باید به راحتی برای والدین قابل فهم باشد
[ترجمه گوگل]دستورالعمل ها باید به والدین آسان باشد

12. Articles should be comprehensible to readers without a specialist knowledge.
[ترجمه ترگمان]مقالات باید بدون دانش تخصصی برای خوانندگان قابل فهم باشند
[ترجمه گوگل]مقالات باید بدون خواندن متخصص دانش آموزان قابل درک باشند

13. The man croaked a few hardly comprehensible syllables.
[ترجمه ترگمان]این مرد چند کلمه نامفهوم حرف می زد
[ترجمه گوگل]این مرد چندین هجا را که به سختی قابل فهم است، خرد کرد

14. His uncertainty is comprehensible, but he appears to have jumped the wrong way.
[ترجمه ترگمان]عدم اطمینان او قابل فهم است، اما به نظر می رسد که اشتباه می کند
[ترجمه گوگل]عدم اطمینان او قابل فهم است، اما به نظر می رسد که راه اشتباه را پر کرده است

Your answers should be short and comprehensible.

پاسخ‌های شما باید کوتاه و قابل‌فهم باشد.


پیشنهاد کاربران

به معنی قابل درک ، قابل فهم
وازگان هم معنی : understandable , Perceivable
مثال : comprehensible passage was written by famous author
کلمات مرتبط : comprehensive , comprehension, comprehend , comprehensively

🔴Comprehensible : قابل درک و فهم - فهمیدنی ( understandable )
🔴Comprehensive : جامع و کامل - فراگیرنده و دربرگیرنده ( Thorough )
🔴Adhesive : چسبنده


کلمات دیگر: