کلمه جو
صفحه اصلی

overshadow


معنی : سایه افکندن بر، تاریک کردن، سایه انداختن، تحت الشعاع قرار دادن
معانی دیگر : کم نور کردن، تیره کردن، کم اهمیت کردن، مسلط شدن بر

انگلیسی به فارسی

تاریک کردن، مسلط شدن بر، تحت الشعاع قرار دادن،سایه افکندن بر


حواسش هست، تحت الشعاع قرار دادن، سایه انداختن، تاریک کردن، سایه افکندن بر


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overshadows, overshadowing, overshadowed
مشتقات: overshadowingly (adv.), overshadower (n.)
(1) تعریف: to diminish in comparison.
مترادف: dwarf, eclipse
مشابه: bestride, dominate, exceed, extinguish, minimize, outdo, outshine, outweigh, override, overtop, put to shame, reduce, surpass, top

- His accomplishments were overshadowed by his sister's success.
[ترجمه فریبا دیبافر] موفقیت او بوسیله ی موفقیت خواهرش تحت الشعاع قرار گرفت ( کم اهمیت شد )
[ترجمه ترگمان] موفقیت های او با موفقیت خواهرش تحت الشعاع قرار گرفت
[ترجمه گوگل] دستاوردهای او تحت تأثیر موفقیت خواهرش بود

(2) تعریف: to cast a shadow or shadows over.
مترادف: cloud, shade, shadow
مشابه: becloud, bedim, darken, dim, eclipse, mist, obscure, overcast, overcloud, veil

• obscure; cause to be shadowed; make less important
if a building, tree, or large structure overshadows another, it stands near it and is taller than it.
if someone or something is overshadowed, they are seen to be less successful, important, or impressive by someone or something else.
if an unpleasant event or situation overshadows another event or situation, it makes it seem less of an achievement or less enjoyable.

مترادف و متضاد

سایه افکندن بر (فعل)
adumbrate, shadow, overshadow

تاریک کردن (فعل)
obscure, overshadow, gloom, becloud, darken

سایه انداختن (فعل)
shadow, overshadow, cast a shadow, overcast

تحت الشعاع قرار دادن (فعل)
overshadow, eclipse, outshine

make obscure, dim, vague


Synonyms: adumbrate, becloud, bedim, cloud, command, darken, dim, dominate, dwarf, eclipse, excel, govern, haze, leave in the shade, obfuscate, outshine, outweigh, overcast, overcloud, overweigh, preponderate, rise above, rule, shadow, steal spotlight, surpass, take precedence, tower above, veil


جملات نمونه

1. Fears for the President's safety could overshadow his peace-making mission.
[ترجمه ترگمان]ترس از امنیت رئیس جمهور می تواند ماموریت برقراری صلح او را تحت الشعاع قرار دهد
[ترجمه گوگل]ترس برای ایمنی رئیس جمهور می تواند ماموریت صلح خود را تحت تأثیر قرار دهد

2. Her interest in politics began to overshadow her desire to be a poet.
[ترجمه ترگمان]علاقه او به سیاست، تمایل او به شاعر بودن را تحت الشعاع قرار می داد
[ترجمه گوگل]علاقه او به سیاست، تمایل او به شاعر شدن را تحت الشعاع قرار داد

3. Large oak trees overshadow the garden.
[ترجمه ترگمان]درختان بلوط بزرگ، باغ را تحت الشعاع قرار می دهد
[ترجمه گوگل]درختان بلوط بزرگ باغ را تیره می کند

4. For many people, this practical issue will overshadow the refinements of scientific investigation, but this would be a pity.
[ترجمه ترگمان]برای بسیاری از مردم، این مساله عملی the تحقیقات علمی را تحت الشعاع قرار می دهد، اما این یک حس ترحم است
[ترجمه گوگل]برای بسیاری از مردم، این مسئله عملی، اصلاحاتی از تحقیقات علمی را تحت الشعاع قرار می دهد، اما این تاسف است

5. But such hopes should not overshadow any time alone to the extent that they lead to depression and lack of self appreciation.
[ترجمه ترگمان]اما چنین امیدهایی نباید تنها زمانی را تحت الشعاع قرار دهند که منجر به افسردگی و عدم قدردانی از خود شوند
[ترجمه گوگل]اما چنین امیدهایی نباید در هر زمانی به تنهایی تا حدی تحت تأثیر قرار گیرد که منجر به افسردگی و عدم اعتماد به نفس شود

6. In some organizations bureaucracy and politics overshadow constructive logic.
[ترجمه ترگمان]در برخی از سازمان ها بوروکراسی و سیاست منطق سازنده را تحت الشعاع قرار می دهد
[ترجمه گوگل]در برخی از سازمان ها بوروکراسی و سیاست، منطق سازنده را تحت تأثیر قرار می دهد

7. We have let our particular personality overshadow who we are in Jesus Christ.
[ترجمه ترگمان]ما اجازه داده ایم که شخصیت ویژه ما را تحت الشعاع قرار دهد که در عیسی مسیح هستیم
[ترجمه گوگل]ما شخصیت خاص خود را برانگیختیم که ما در عیسی مسیح هستیم

8. Economic political things overshadow even common sense occasionally.
[ترجمه ترگمان]مسائل سیاسی اقتصادی حتی گاهی اوقات حس عمومی را تحت الشعاع قرار می دهند
[ترجمه گوگل]حوادث سیاسی اقتصادی حتی گاهی اوقات عواطف را از بین می برد

9. Negatively, American entertainment media overshadow the popular culture of many nations.
[ترجمه ترگمان]رسانه سرگرمی آمریکایی، فرهنگ محبوب بسیاری از کشورها را تحت الشعاع قرار می دهد
[ترجمه گوگل]به ندرت، رسانه های سرگرمی آمریکایی فرهنگ محبوب مردم بسیاری از کشورها را تحت الشعاع قرار می دهند

10. The current AIDS pandemic tends to overshadow the continuing threat of other sexually transmitted infections.
[ترجمه ترگمان]بیماری همه گیر کنونی ایدز، تهدید ادامه دار سایر عفونت های مقاربتی را تحت الشعاع قرار می دهد
[ترجمه گوگل]پاندمی فعلی ایدز تمایل دارد که تهدید مستمر دیگر عفونتهای جنسی را تحت الشعاع قرار دهد

11. Overshadow treatment before defoliation could reduce GA3 content slightly, but its effect on ABA content was little.
[ترجمه ترگمان]درمان overshadow قبل از defoliation می تواند مقدار GA۳ را اندکی کاهش دهد، اما تاثیر آن بر محتوای ABA کم بود
[ترجمه گوگل]درمان ضدآفتاب قبل از defoliation می تواند کمی محتوای GA3 را کاهش دهد، اما اثر آن بر روی محتوای ABA کم است

12. But Friday's jobs data could overshadow the rest of the week's numbers.
[ترجمه ترگمان]اما داده های شغلی روز جمعه می تواند بقیه ارقام هفته را تحت الشعاع قرار دهد
[ترجمه گوگل]اما داده های شغل جمعه می تواند بقیه اعداد هفته را تحت تأثیر قرار دهد

13. Her new book will overshadow all her earlier ones.
[ترجمه ترگمان]کتاب جدید او همه کتاب های پیشین او را تحت الشعاع قرار خواهد داد
[ترجمه گوگل]کتاب جدید او تمام موارد قبلی او را تحت الشعاع قرار خواهد داد

14. In the other three novels frothy dialogue and sparkling wit tend to overshadow the deeper philosophical issues at stake.
[ترجمه ترگمان]در سه رمان دیگر، گفتمان frothy و شوخ طبعی درخشان، موضوعات فلسفی عمیق تر را تحت الشعاع قرار می دهد
[ترجمه گوگل]در سه رمان دیگر، گفتگوهای پوسیدگی و درخشان جادویی تمایل دارند مسائل فلسفی عمیق تر را به خطر بیندازند

15. It is easy to let this feeling of tragedy overshadow his story, but that would be wrong.
[ترجمه ترگمان]آسان است که اجازه دهیم این احساس تراژدی داستان او را تحت الشعاع قرار دهد، اما این کار اشتباه خواهد بود
[ترجمه گوگل]این احساس راحتی است که این احساس تراژدی داستان خود را تحت الشعاع قرار دهد، اما این اشتباه است

a valley overshadowed by high mountains

دره‌ای که کوه‌های بلند بر آن سایه افکنده است


The probability of another cholera epidemic overshadowed our lives.

احتمال شیوع مجدد و با زندگی ما را تیره کرد.


a problem that overshadowed all others

مسئله‌ای که سایر مسائل را تحت‌الشعاع قرار داد


پیشنهاد کاربران

از اهمیت چیزی کم کردن
از بزرگی چیزی کم کردن
( از چیزی ) برتر بودن، بزرگتر بودن، . . .



از اهمیت چیزی کم کردن
سایه افکندن

کم اهمیت سازی


کلمات دیگر: