کلمه جو
صفحه اصلی

awful


معنی : ترس، مهیب یا ترسناک
معانی دیگر : انگیزنده ی ترس و احترام، اعجاب انگیز، بهت آور، ترس آور، هراس انگیز، بسیار بد، وحشتناک، (عامیانه) خیلی، عظمت

انگلیسی به فارسی

شدید


خیلی بد و ناخوشایند، ترس، مهیب یا ترسناک


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: very bad; inferior.
مترادف: dreadful, lousy, pathetic, poor, terrible, wretched
متضاد: average, excellent, marvelous
مشابه: abysmal, almighty, atrocious, bad, dismal, ghastly, inadequate, inferior, jerry-built, mean, miserable, second-rate, shoddy, slipshod, worthless

- They did an awful job of repairing my car.
[ترجمه سعیدفعال] آنها به طرز فجیعی خودروی مرا تعمیر کردند.
[ترجمه ایدا] انها کار وحشتناکی در تعمیر ماشین من انجام دادند
[ترجمه امیر] اونها به طور وحشتناکی ماشین مرا تعمیر کردند
[ترجمه ترگمان] اونا یه کار وحشتناک برای تعمیر ماشینم انجام دادن
[ترجمه گوگل] آنها کار بدی از تعمیر ماشین من انجام دادند
- My grades were awful last semester.
[ترجمه Negar_jch] نمرات قبلی من ترسناک و بد بود.
[ترجمه M] ترم قبل نمرات من بد و افتضاح بودند
[ترجمه ترگمان] ترم دیشب خیلی افتضاح بود
[ترجمه گوگل] نمرات من ترسناک گذشته بود

(2) تعریف: extremely unpleasant.
مترادف: dreadful, nasty
متضاد: wonderful
مشابه: atrocious, horrible, lousy, miserable, terrible, unpleasant

- There was an awful storm last night.
[ترجمه پویا] دیشب شبی وحشتناک طوفانی بود
[ترجمه Mahtab] وجود داشت دیشب طوفان وحشتناک
[ترجمه Parsa] دیشب طوفان وحشتناکی بود
[ترجمه ترگمان] دیشب یه طوفان وحشتناک بود
[ترجمه گوگل] شب گذشته یک طوفان افتضاح بود
- There was an awful smell coming from the garbage.
[ترجمه ترگمان] بوی بدی از سطل آشغال به مشام می رسید
[ترجمه گوگل] یک بوی افتضاح از زباله وجود داشت

(3) تعریف: causing a feeling of awe.
مترادف: awesome, dread, formidable, portentous, redoubtable, sublime
مشابه: affecting, dreadful, fearsome, ghastly, horrendous, horrific, imposing, impressive, majestic, moving, ominous, overwhelming, solemn, striking, terrible, tremendous, venerable, wonderful

- The explosion was an awful sight.
[ترجمه ترگمان] انفجار، منظره وحشتناکی بود
[ترجمه گوگل] انفجار یک دیدگاه افتضاح بود
قید ( adverb )
مشتقات: awfulness (n.)
• : تعریف: (informal) very; extremely.
مترادف: awfully, extremely, terribly, very
مشابه: uncommonly

- This was awful good pie!
[ترجمه ناشناس] کیک پای سیب خیلی خوبی بود
[ترجمه ترگمان] چه پای خوبی بود!
[ترجمه گوگل] این دکمه خوب افتضاح بود!

• dreadful, inspiring fear; impressive, inspiring awe
if you say that something is awful, you mean that it is very unpleasant or bad.
if you look or feel awful, you look or feel ill.
you can use awful to emphasize how large an amount is; an informal use.

مترادف و متضاد

Antonyms: beautiful, good, ok, pleasing


ترس (صفت)
awful

مهیب یا ترسناک (صفت)
awful

very bad; terrible


Synonyms: abominable, alarming, appalling, atrocious, deplorable, depressing, dire, disgusting, distressing, dreadful, fearful, frightful, ghastly, grody, gross, gruesome, grungy, harrowing, hideous, horrendous, horrible, horrific, horrifying, nasty, offensive, raunchy, repulsive, shocking, stinking, synthetic, tough, ugly, unpleasant, unsightly


جملات نمونه

an awful death

مرگ وحشت آور


it smells awful!

بوی بسیار بدی دارد!


1. an awful death
مرگ وحشت آور

2. an awful headache
سردرد شدید (وحشتناک)

3. the awful sight of christ on the cross
منظره ی بهت آور و احترام انگیز عیسی بر روی صلیب

4. god awful
بسیار بد،تنفرانگیز

5. i feel awful
حالم بد است (احساس بسیار بدی دارم).

6. his wife looked awful
زنش قیافه ی وحشتناکی داشت.

7. It's an awful nuisance having builders in the house all day.
[ترجمه م.خ] این یه مراحم افتضاح هست که سازنده تمام روز در خانه هست
[ترجمه فروزان] کارگران تمام روز در خانه باشند یه
[ترجمه فروزان] کارگران تمام روز توی خونه باشند یه مزاحمت وحشتناک است
[ترجمه ترگمان]تمام روز در خانه اسباب دردسر شده و اسباب دردسر شده
[ترجمه گوگل]این یک مزاحم افتضاح است که سازندگان در خانه تمام روز است

8. I feel awful about forgetting her birthday.
[ترجمه آنیتا پرنو] من نسبت به فراموش کردن تولد او حس بدی دارم
[ترجمه ترگمان]در مورد فراموش کردن تولدش احساس بدی دارم
[ترجمه گوگل]من احساس می کنم در مورد فراموش کردن روز تولد او افتضاح است

9. I've had a really awful haircut.
[ترجمه ترگمان]من موهای خیلی وحشتناکی داشتم
[ترجمه گوگل]من یک مدل موی بسیار افتضاح داشتم

10. She still has an awful lot to learn.
[ترجمه ترگمان]اون هنوز چیزای زیادی برای یاد گرفتن داره
[ترجمه گوگل]او هنوز خیلی چیزهای زیادی برای یادگیری دارد

11. 'They didn't even offer to pay. ' 'Oh that's awful. '
[ترجمه ترگمان]آن ها حتی پیشنهاد پول هم ندادند اوه، خیلی بد شد
[ترجمه گوگل]"آنها حتی پیشنهاد پرداخت  '' اوه که افتضاح است "

12. Jill gradually became aware of an awful smell.
[ترجمه ترگمان]به تدریج جیل از بوی بدی آگاه شد
[ترجمه گوگل]جیل به تدریج از بوی بدی آگاه شد

13. The awful thing is, it was my fault.
[ترجمه ترگمان] چیز وحشتناک اینه که تقصیر من بود
[ترجمه گوگل]این وحشتناک است، این تقصیر من بود

14. The awful spectre of civil war looms over the country.
[ترجمه ترگمان]شبح وحشتناک جنگ داخلی در سراسر کشور پدیدار می شود
[ترجمه گوگل]عجیب و غریب ناشی از جنگ داخلی در سراسر کشور

15. I can't put up with this awful machine any longer.
[ترجمه ترگمان]دیگر نمی توانم این ماشین لعنتی را تحمل کنم
[ترجمه گوگل]من دیگر نمی توانم با این ماشین افتضاح کنار بیایم

16. There's an awful smell in here.
[ترجمه ترگمان]اینجا بوی بدی می دهد
[ترجمه گوگل]بوی بدی در اینجا وجود دارد

17. The plight of starving people is too awful to think about.
[ترجمه yas] اوضاع مردم گرسنه بسیار وحشتناک است که نمی توان به ان فکر کرد .
[ترجمه ترگمان]وضع اسفناک مردم گرسنه آن قدر وحشتناک است که بتوان به آن فکر کرد
[ترجمه گوگل]وضعیت دچار گرسنگی بیش از حد به فکر کردن است

18. The awful truth about his disappearance finally dawned on her.
[ترجمه ترگمان]حقیقت وحشتناک ناپدید شدن ناپدید شدن او در او بود
[ترجمه گوگل]حقیقت بدی در مورد ناپدید شدن او در نهایت به او خیره شد

19. He suffered awful injuries in the crash.
[ترجمه ترگمان] اون توی تصادف صدمه بدی دیده
[ترجمه گوگل]او در تصادف رنج برد

20. I felt awful when I realized what I'd done.
[ترجمه محمد صادق قربانی] وقتی متوجه کاری که کردم شدم ، احساس بدی داشتم .
[ترجمه ترگمان]وقتی متوجه کاری که کردم، احساس بدی داشتم
[ترجمه گوگل]وقتی متوجه شدم که چه کاری انجام دادم احساس بدی کردم

the awful sight of Christ on the cross

منظره‌ی بهت‌آور عیسی بر روی صلیب


I feel awful.

حالم بد است (احساس بسیار بدی دارم).


His wife looked awful.

زنش قیافه‌ی وحشتناکی داشت.


an awful headache

سردرد شدید


I am awful(ly) sorry.

خیلی عذر می‌خواهم.


پیشنهاد کاربران

افتضاح

مزخرف

Terrible

مهیب، ترسناک

بزرگ

بی ریخت، بدقواره

بدرد نخور

بدتیرین اتفاقی که میتونه بیوفته

ترسناک


وحشتناک - افتضاح - خیلی بد

Terrible
مخوف


لایک کنید

متنفر

فجیح

بد، افتضاح ، نامناسب

مخالف wonderful.

به معنی افتضاح و خیلی بد است
awful=very bad

وحشتناک/ horrible )

Trrible= افتضاح

افتضاح " عن

معنی انگلیسی←Terrible
در فارسی به معنی بسیار بد، افتضاح

خیلی بد، افتضاح
هیب و اعجاب انگیز

بسیار بد / وحشتناک
تعریف = very bad
مثال = the pain was awful

مزخرف ، افتضاح، به درد نخور

در زبان عامیانه به معنای ( خیلی زیاد ) مثلا در فیلم فارست گامپ:
There is an awful lot you could tell about a person by their shoes.

معنی awful بسیار سخت هست که طی کنیم terrible هستش،

Terrible
😱 وحشتناک😱

Awful=terrible=dreadful
به طور وحشتناکی، افتضاح

فوق العاده، خارق العاده

نگران کننده


کلمات دیگر: