دست کم گرفتن، ناچیز تلقی کردن، سرسری گرفتن
make light of
دست کم گرفتن، ناچیز تلقی کردن، سرسری گرفتن
انگلیسی به انگلیسی
عبارت ( phrase )
• : تعریف: to treat as or consider trivial or unimportant.
• مشابه: belittle
• مشابه: belittle
• act as if something is unimportant; laugh at, belittle
جملات نمونه
1. She tried to make light of the situation, but I could tell that she was worried.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد اوضاع را روشن کند، اما می توانستم بگویم که او نگران است
[ترجمه گوگل]او تلاش کرد تا وضعیت را روشن کند، اما می توانستم بگویم که او نگران بود
[ترجمه گوگل]او تلاش کرد تا وضعیت را روشن کند، اما می توانستم بگویم که او نگران بود
2. It is easy to make light of other people's problems.
[ترجمه ونداد بقائی] دست کم پنداشتن مشکل دیگران راحت است
[ترجمه ترگمان]روشن کردن مشکلات دیگران آسان است[ترجمه گوگل]آسان ساختن مشکلات دیگر افراد آسان است
3. As women we tend to be self-effacing and make light of what we have achieved.
[ترجمه ترگمان]به عنوان زنانی که ما تمایل داریم خود را از خود دور کنیم و آنچه را که به دست آورده ایم، جبران کنیم
[ترجمه گوگل]به عنوان زنان ما تمایل داریم که خودمراقبتی داشته باشیم و آنچه را که به دست آورده ایم، روشن کنیم
[ترجمه گوگل]به عنوان زنان ما تمایل داریم که خودمراقبتی داشته باشیم و آنچه را که به دست آورده ایم، روشن کنیم
4. I didn't mean to make light of your injuries.
[ترجمه ترگمان]منظورم این نبود که of رو روشن کنم
[ترجمه گوگل]منظورم این نیست که از جراحاتت خوشم بیاد
[ترجمه گوگل]منظورم این نیست که از جراحاتت خوشم بیاد
5. Roberts attempted to make light of his discomfort.
[ترجمه ترگمان]رابرتس تلاش کرد تا ناراحتی او را روشن کند
[ترجمه گوگل]رابرتز نگران ناراحتی اش بود
[ترجمه گوگل]رابرتز نگران ناراحتی اش بود
6. Allied spokesmen make light of the fact that so many enemy aircraft remain intact.
[ترجمه ترگمان]سخنگویان متفقین این واقعیت را روشن می کنند که بسیاری از هواپیماهای دشمن سالم مانده اند
[ترجمه گوگل]سخنگویان متفقین این واقعیت را نشان می دهند که بسیاری از هواپیماهای دشمن باقی می مانند
[ترجمه گوگل]سخنگویان متفقین این واقعیت را نشان می دهند که بسیاری از هواپیماهای دشمن باقی می مانند
7. You can not entirely make light of such demonstrations.
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید به طور کامل نور چنین تظاهرات هایی را ایجاد کنید
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید به طور کامل از چنین تظاهراتی ناتوان شوید
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید به طور کامل از چنین تظاهراتی ناتوان شوید
8. It is shocking that anyone could make light of child abuse.
[ترجمه ترگمان]این شوک برانگیز است که هر کس می تواند به سو استفاده از کودکان دچار شود
[ترجمه گوگل]این تکان دهنده است که هر کسی می تواند از سوء استفاده از کودک جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]این تکان دهنده است که هر کسی می تواند از سوء استفاده از کودک جلوگیری کند
9. If you really want to make light of powder you are better off with specialised hardware.
[ترجمه ترگمان]اگر واقعا می خواهید پودر را روشن کنید، بهتر است با سخت افزارهای تخصصی کنار بیایید
[ترجمه گوگل]اگر واقعا میخواهید از پودر استفاده کنید، بهتر است با سخت افزار تخصصی کار کنید
[ترجمه گوگل]اگر واقعا میخواهید از پودر استفاده کنید، بهتر است با سخت افزار تخصصی کار کنید
10. Back at the lodge they tried to make light of the experience.
[ترجمه ترگمان]پس از بازگشت به اطاقک، سعی کردند از این تجربه لذت ببرند
[ترجمه گوگل]آنها در تلاش بودند تا از تجربیات خود استفاده کنند
[ترجمه گوگل]آنها در تلاش بودند تا از تجربیات خود استفاده کنند
11. Amy tried to make light of it to Amelia and Muriel, who inevitably found out.
[ترجمه ترگمان]ای می سعی کرد آن را به آملیا و موریل منتقل کند
[ترجمه گوگل]امی سعی کرد تا آن را به آملیا و موریل، که به ناچار متوجه شد، فاش کند
[ترجمه گوگل]امی سعی کرد تا آن را به آملیا و موریل، که به ناچار متوجه شد، فاش کند
12. I didn't mean to make light of your problems.
[ترجمه ترگمان]نمی خواستم از مشکلاتت سر در بیارم
[ترجمه گوگل]منظورم این نیست که مشکلات شما را روشن کنم
[ترجمه گوگل]منظورم این نیست که مشکلات شما را روشن کنم
13. Although I may be seeming to make light of my brain's struggles, there is a serious side to it.
[ترجمه ترگمان]اگر چه به نظر می رسد که من در حال کش مکش ذهنی هستم، یک جنبه جدی برای آن وجود دارد
[ترجمه گوگل]اگر چه ممکن است به نظر می رسد که مبارزات مغز من را روشن می کند، اما یک سمت جدی برای آن وجود دارد
[ترجمه گوگل]اگر چه ممکن است به نظر می رسد که مبارزات مغز من را روشن می کند، اما یک سمت جدی برای آن وجود دارد
14. I didn't think to make light of your problems.
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کردم که از مشکلاتت سر در بیارم
[ترجمه گوگل]من فکر نکردم مشکل شما را روشن کنم
[ترجمه گوگل]من فکر نکردم مشکل شما را روشن کنم
پیشنهاد کاربران
بی ارزش، کم اهمیت
با یه چیز جدی مثل شوخی برخورد کنی ، جدی نگرفتن چیزی، یه جوری رفتار کنی که انگار چیزی بی ارزش یا کم اهمیت هست
ساده و بی اهمیت جلوه دادن
جدی نگرفتن
بی اهمیت جلوه دادن
Pooh - pooh
بی اهمیت جلوه دادن
Pooh - pooh
فرهنگ هزاره:
اهمیت ندادن به
جدی نگرفتن
سرسری گرفتن
اهمیت ندادن به
جدی نگرفتن
سرسری گرفتن
کلمات دیگر: