کلمه جو
صفحه اصلی

exacerbate


معنی : بر انگیختن، بدتر کردن، خونکسی را بجوش اوردن، تشدید کردن
معانی دیگر : (درد و بیماری و مسئله و غیره) شدید کردن، بیشتر کردن، وخیم کردن

انگلیسی به فارسی

بدترکردن، تشدید کردن، برانگیختن


تشدید می شود، بدتر کردن، تشدید کردن، خونکسی را بجوش اوردن، بر انگیختن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: exacerbates, exacerbating, exacerbated
مشتقات: exacerbatingly (adv.), exacerbation (n.)
(1) تعریف: to increase the painfulness or severity of (illness, suffering, hard feelings, or the like); aggravate.
متضاد: allay, alleviate, assuage, counteract, heal, moderate, relieve
مشابه: aggravate, compound, exasperate

- The government's indecision only exacerbated what was already a bad situation.
[ترجمه لیلی] تردید دولت فقط اوضاعی که بد بود را تشدید کرد
[ترجمه ترگمان] تردید دولت تنها بدتر شدن اوضاع بود
[ترجمه گوگل] ناخوشایند دولت تنها وضعیتی را که پیش از آن وضعیت بدی را تشدید کرده بود تشدید کرد
- Applying heat to the injury will exacerbate the swelling.
[ترجمه ترگمان] استفاده از گرمای ناشی از آسیب، تورم را تشدید خواهد کرد
[ترجمه گوگل] اعمال حرارت به آسیب باعث تورم می شود
- Their refusal to speak to each other exacerbated the tension between them.
[ترجمه ترگمان] امتناع آن ها از صحبت با یکدیگر، تنش بین آن ها را تشدید کرد
[ترجمه گوگل] امتناع آنها از صحبت کردن با یکدیگر تنش بین آنها را تشدید می کند

(2) تعریف: to cause bitterness or exasperation in (someone).
مشابه: embitter

- Their stubborn denial of the facts exacerbated him.
[ترجمه ترگمان] انکار stubborn حقیقت him کرده بود
[ترجمه گوگل] انکار شدید آنها از حقایق او را تشدید کرد

• worsen, intensify, aggravate
to exacerbate a bad situation means to make it worse; a formal word.

مترادف و متضاد

برانگیختن (فعل)
abet, cheer, prod, arouse, infuse, roust, excite, abrade, stimulate, act, actuate, evince, exacerbate, exasperate, nettle, sick, heat, irritate, whet, impulse, put out, impassion, prompt, foment, instigate, provoke

بدتر کردن (فعل)
aggravate, worsen, embitter, exacerbate, deteriorate, exasperate

خون کسی را بجوش اوردن (فعل)
chafe, aggravate, exacerbate, anger, cheese off, nettle, rouse

تشدید کردن (فعل)
amplify, exacerbate, exasperate, intensify, strengthen, resonate

infuriate; make worse


Synonyms: add insult to injury, aggravate, annoy, egg on, embitter, enrage, envenom, exasperate, excite, fan the flames, feed the fire, go from bad to worse, heat up, heighten, hit on, increase, inflame, intensify, irritate, madden, provoke, push one’s button, rattle one’s cage, rub salt in a wound, vex, worsen


Antonyms: aid, calm, comfort, help, soothe


جملات نمونه

1. This attack will exacerbate the already tense relations between the two communities.
[ترجمه ترگمان]این حمله روابط پرتنش میان دو جامعه را تشدید خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این حمله باعث روابط زوجین میان دو جامعه می شود

2. I don't want to exacerbate the situation.
[ترجمه ترگمان]نمی خوام اوضاع رو خراب کنم
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم وضعیت را تشدید کنم

3. Interfering now would only exacerbate the situation.
[ترجمه ترگمان]interfering فقط اوضاع رو تشدید می کرد
[ترجمه گوگل]دخالت در حال حاضر تنها وضعیت را تشدید می کند

4. It would feed into, and further exacerbate, global warming by releasing vast amounts of carbon.
[ترجمه ترگمان]این بیماری با آزاد کردن مقادیر عظیمی از کربن، به گرم شدن جهانی هوای کره زمین کمک می کند و تشدید می کند
[ترجمه گوگل]این امر با انتشار مقدار زیادی کربن، باعث گرم شدن کره زمین می شود و موجب تشدید آن می شود

5. The damp conditions would exacerbate such a situation.
[ترجمه ترگمان]شرایط مرطوب می تواند چنین وضعیتی را تشدید کند
[ترجمه گوگل]شرایط مرطوب چنین وضعیتی را تشدید می کند

6. While media violence may exacerbate the problem of wife abuse, it does not cause it.
[ترجمه ترگمان]در حالی که خشونت رسانه ای ممکن است مشکل آزار و اذیت همسر را بدتر کند، اما باعث نمی شود
[ترجمه گوگل]در حالی که خشونت های رسانه ای می تواند مشکل سوء استفاده از همسر را تشدید کند، این موضوع باعث نمی شود

7. This will exacerbate the problem of deciding whether or not to prosecute.
[ترجمه ترگمان]این مساله مشکل تصمیم گیری در مورد اینکه آیا تحت پی گرد قانونی قرار می گیرند یا خیر، تشدید خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این مشکل تصمیم گیری درمورد محاکمه یا عدم تحقق آن را تشدید می کند

8. Unfortunately their efforts typically exacerbate the problem.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه تلاش های آن ها به طور معمول این مشکل را تشدید می کند
[ترجمه گوگل]متأسفانه تلاش های آنها به طور خاص مشکل را تشدید می کند

9. The current cuts in public expenditure will inevitably exacerbate this situation.
[ترجمه ترگمان]کاهش جاری در هزینه های عمومی به ناچار این وضعیت را تشدید خواهد کرد
[ترجمه گوگل]کاهش هزینه های فعلی ناگزیر این وضعیت را تشدید می کند

10. They would exacerbate the problems of unbalanced power that threaten any cooperative relationship.
[ترجمه ترگمان]آن ها مشکلات قدرت نامتعادل را که هر گونه رابطه تعاونی را تهدید می کنند، تشدید خواهند کرد
[ترجمه گوگل]آنها مسائل قدرت نامتجانس را که هر روابط همکاری را تهدید می کنند، تشدید می کند

11. But we exacerbate the problem when we dress sloppily or are not well-groomed.
[ترجمه ترگمان]اما وقتی لباس هایمان را به هم می زنیم یا به خوبی مرتب نشده ایم، مشکل را تشدید می کنیم
[ترجمه گوگل]اما ما مشکل را تشدید می کنیم، زمانی که ما به آرامی لباس می زنیم یا به خوبی مراقبت نمی کنیم

12. Also, computer industry trends toward distributed computing, and nomadic or mobile computer users, only exacerbate security challenges.
[ترجمه ترگمان]هم چنین، رونده ای صنعت کامپیوتر به سوی رایانش توزیع شده، و کاربران رایانه ای و یا تلفن همراه، تنها چالش های امنیتی را تشدید می کند
[ترجمه گوگل]همچنین روند صنعت کامپیوتر در زمینه رایانه های توزیع شده و کاربران رایانه ای و غیره فقط باعث افزایش چالش های امنیتی می شود

13. The vascular endothelium seems to produce superoxide in the inflamed mucosa, which would exacerbate tissue injury in ulcerative colitis.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که اندوتلیوم عروق خونی مخاط را تولید می کند که باعث تشدید آسیب بافت در ulcerative colitis می شود
[ترجمه گوگل]اندوتلیوم عروقی به نظر می رسد سوپراکسید را در مخاط مخاطب ایجاد می کند که آسیب بافت را در کولیت اولسراتیو افزایش می دهد

14. One should attempt to withhold all conventional hypotensive agents for as long as possible as they will tend to exacerbate the postural hypotension.
[ترجمه ترگمان]یکی باید تلاش کند که تمام عوامل hypotensive را تا حد ممکن نگه دارد چون آن ها تمایل دارند the postural را تشدید کنند
[ترجمه گوگل]باید تا زمانی که ممکن است از تمام عوامل مؤثر بر فشار خون پایین بیاموزید، زیرا آنها تمایل دارند فشار خون بالا را تشدید کنند

The noise exacerbated my headache.

سروصدا سردرد مرا بدتر کرد.


Drought exacerbated the situation.

خشکسالی وضع را بدتر کرد.


پیشنهاد کاربران

شعله ور کردن،

تشدید کردن

deepen, aggravate, make worse

بدتر کردن

بدتر کردن ( مشکل و . . . )

بدتر کردن، تشدید کردن

These efforts by our country adversaries seek to exacerbate👈 divisions and undermine confidence in our democratic institutions

عود کردن، وخیم تر شدن

در اصطلاح:
لجام گسیخته


کلمات دیگر: