کلمه جو
صفحه اصلی

commandeer


معنی : وارد بخدمت اجباری کردن، برای ارتش برداشتن
معانی دیگر : (ارتش - به ویژه هنگام جنگ) مصادره کردن، تصرف کردن، (به زور) به خدمت ارتش درآوردن، به خدمت اجباری فراخواندن، مصادره کردن

انگلیسی به فارسی

وارد به خدمت اجباری کردن، برای ارتش برداشتن، مصادره کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: commandeers, commandeering, commandeered
(1) تعریف: to force (a civilian) into, or seize (goods) for, the military.
مترادف: impress
مشابه: coerce, confiscate, conscript, draft, induct, requisition, seize, take

- The army commandeered the farmer's horses.
[ترجمه ترگمان] ارتش اسب های کشاورزی را در اختیار گرفته بود
[ترجمه گوگل] ارتش سربازان اسب کشاورزان را بر عهده داشت

(2) تعریف: to take by force or without authorization.
مترادف: appropriate, expropriate, seize
مشابه: confiscate, requisition, take

• draft into active service (military); take possession for military purpose; take over, take command of
if someone uses their authority or power to commandeer a vehicle or building, they take it in order to use it.

مترادف و متضاد

وارد به خدمت اجباری کردن (فعل)
commandeer

برای ارتش برداشتن (فعل)
commandeer

seize, take over


Synonyms: accroach, activate, annex, appropriate, arrogate, assume, confiscate, conscript, draft, enslave, expropriate, grab, hijack, liberate, moonlight requisition, preempt, requisition, sequester, sequestrate, snatch, take, usurp


جملات نمونه

1. The only to commandeer a man can be violent memories, is the live better.
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که برای مصادره کردن یک انسان می تواند خاطرات خشن باشد، زندگی بهتر است
[ترجمه گوگل]تنها کسی که به فرماندهی یک مرد می تواند خاطرات خشونت آمیز باشد، زندگی بهتر است

2. Two hijackers used fake explosives to commandeer the airliner.
[ترجمه ترگمان]دو رباینده از مواد منفجره جعلی برای تعمیر هواپیما استفاده کردند
[ترجمه گوگل]دو هواپیماربایک از مواد منفجره جعلی برای فرماندهی هواپیمار استفاده می کردند

3. The lawyers, we think, are in waiting to commandeer any dispute, worthy or not.
[ترجمه ترگمان]ما فکر می کنیم که وکلا منتظر هستند تا هر گونه اختلاف یا اختلاف را حل کنند یا خیر
[ترجمه گوگل]وکلای ما، ما فکر می کنیم، در انتظار هر گونه اختلاف نظر، ارزشمند و یا نه

4. A paramilitary group attempted to commandeer the bus and take it to Madrid.
[ترجمه ترگمان]یک گروه شبه نظامی سعی کرد اتوبوس را از بین ببرد و آن را به مادرید برساند
[ترجمه گوگل]یک گروه شبه نظامی تلاش کرد تا اتوبوس را اداره کند و آن را به مادرید منتقل کند

5. Truth always commandeer the ascendancy in my heart altitude . He is like a famous and burly hero, I live convivially in the paradise which is furnished by him .
[ترجمه ترگمان]حقیقت همیشه امتیاز قلب من رو از دست میده او مانند یک قهرمان مشهور و تنومند است که من در بهشتی زندگی می کنم که از آن برخوردار است
[ترجمه گوگل]حقیقت همیشه قدمت در ارتفاع قلب من را فرمان می دهد او مانند یک قهرمان مشهور و سرگردان است، من به آرامی در بهشت ​​زندگی می کنم که توسط او بوجود می آید

6. He decides to commandeer their room.
[ترجمه ترگمان]اون تصمیم میگیره اتاق اونا رو مصادره کنه
[ترجمه گوگل]او تصمیم می گیرد که اتاق خود را اداره کند

7. The government will commandeer ships only in wartime.
[ترجمه ترگمان]دولت فقط در زمان جنگ کشتی ها را تحت فشار قرار خواهد داد
[ترجمه گوگل]دولت کشتی ها را فقط در زمان جنگ فرمان می دهد

8. That last wishes as merely commandeer to hoard up you away from the action.
[ترجمه ترگمان]آخرین خواسته من اینه که از دست دادن تو تو رو از دست بدم
[ترجمه گوگل]آخرین خواسته شما را به عنوان فرمانده صرفه جویی کنید تا شما را از فعالیت دور کند

9. The large coiled springs and unfamiliar machinery tempt one to try to commandeer the thing and ride it into another era.
[ترجمه ترگمان]فنرهای coiled و ماشین های ناآشنا کسی را وسوسه می کند که آن چیز را از بین ببرد و آن را به عصر دیگری برساند
[ترجمه گوگل]چشمه های بزرگ پیچ خورده و ماشین های نا آشنا، تلاش می کنند چیزی را فرمانروایی کنند و آن را به دوران دیگر سوق دهند

10. The Crown had long had an unquestioned right to commandeer ships from coastal towns.
[ترجمه ترگمان]کراون مدت مدیدی بود که حق بی چون و چرای کشتی های ساحلی را داشت
[ترجمه گوگل]تاج تا به حال یک حق مسلم کشتی فرماندهی کشتی از شهرهای ساحلی داشته است

11. The regents' vote accommodated real-estate developers who hoped to commandeer the publicly funded college for private profit.
[ترجمه ترگمان]رای regents توسعه دهندگان املاک و مستغلات را که امیدوار بودند برای سود شخصی به یک کالج دولتی سرمایه گذاری کنند، دادند
[ترجمه گوگل]رأی دهندگان مجلس به توسعه دهندگان املاک و مستغلات امیدوار بودند که کالج دولتی برای سرمایه گذاری خصوصی سرمایه گذاری کنند

12. The many vehicles of the bigger officials and the more important offices were the most raffish, for the powerful could commandeer all the transport they wanted.
[ترجمه ترگمان]وسایل نقلیه بسیاری از مقامات بزرگ تر و ادارات مهم تری the بودند، چرا که قدرت حمل و نقل بسیار قدرتمند بود
[ترجمه گوگل]وسایل نقلیه بسیاری از مقامات بزرگتر و دفاتر مهم تر از همه شاد بود، زیرا قدرتمند می توانست تمام حمل و نقل را که می خواست فرماندهی کند

13. Accordingly, must press its final utility and value will decide commandeer is compensated.
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، باید مصرف نهایی و ارزش نهایی خود را فشار داده و تصمیم بگیرد که commandeer جبران شود
[ترجمه گوگل]بر این اساس، باید ابزار نهایی خود را فشار داده و تصمیم بگیرد که فرمانده جبران شود

14. Atta's luggage never made it onto the plane which he would commandeer.
[ترجمه ترگمان]چمدان های Atta هیچ وقت سوار هواپیما نشدن که اون مصادره می کرد
[ترجمه گوگل]توقیف اتوبوس هرگز آن را بر روی هواپیما نگذاشت که او فرماندهی کند

They commandeered a merchant's villa and turned it into a military hospital.

آنها ویلای یک تاجر را مصادره و تبدیل به بیمارستان نظامی کردند.


پیشنهاد کاربران

به خدمت گماردن چیزی برای کاری

قرض گرفتن

سرباز وظیفه

مصادره کردن

استفاده کردن از چیزی ( ساختمان یا وسیله نقلیه ) که متعلق به فرد دیگری است


کلمات دیگر: