کلمه جو
صفحه اصلی

put on an act

انگلیسی به انگلیسی

• pretend

جملات نمونه

1. Be natural. Don't feel you have to put on an act .
[ترجمه پریا توفیقیان] طبیعی باش. فکر نکن که مجبوری تظاهر کنی
[ترجمه ترگمان]طبیعی باش احساس نکن که باید کاری کنی
[ترجمه گوگل]طبیعی باش احساس نمی کنید که مجبورید عمل کنید

2. Now Constance began to put on an act.
[ترجمه ترگمان]حالا \"کنستنس\" شروع کرد به بازی کردن
[ترجمه گوگل]اکنون کنستانس شروع به اعمال کرد

3. Fontana did not have to put on an act for long: Patrols and operations were daily.
[ترجمه ترگمان]فونتانا هم نیازی به کار کردن برای مدت زمانی طولانی نداشت: گشتی ها و عملیات روزانه بودند
[ترجمه گوگل]فونتنا مجبور نبود برای گشت زنی طولانی اقدام کند و عملیات روزانه بود

4. Do not put on an act Whatever happens do not try to be some one you are not.
[ترجمه ترگمان]هیچ کاری نکنید هر اتفاقی که بیفتد آن نیست که کسی باشید که نیستید
[ترجمه گوگل]عمل نکنید هر کاری که می کنید، سعی نکنید کسی باشید که نیستید

5. He was not prepared to put on an act, to don a tiger skin and go roaring about.
[ترجمه ترگمان]او آماده نبود که کاری کند که پوست ببر نداشته باشد و می غرید و می غرید
[ترجمه گوگل]او آماده نبود که یک عمل بپوشاند تا یک پوست ببر را بیرون بیاورد و سرگردان شود

6. " You don't have to put on an act with me, " the boy sneered.
[ترجمه ترگمان]پسر با پوزخندی گفت: لازم نیست با من بازی کنی
[ترجمه گوگل]'تو مجبور نیستی با من کار کنی،' پسر جیغ زد

7. He put on an act of being busy working Io avoid seeing me.
[ترجمه ترگمان]کار پر مشغله را به کار انداخت و از دیدن من خودداری کرد
[ترجمه گوگل]او از کار خود مشغول به کار شد و از دیدن من جلوگیری کرد

8. No need to put on an act.
[ترجمه ترگمان]لازم نیست کاری کنی
[ترجمه گوگل]بدون نیاز به اعمال

9. Put on an act.
[ترجمه ترگمان] یه کاری بکن
[ترجمه گوگل]قرار دادن یک عمل

پیشنهاد کاربران

تظاهر کردن

نقش بازی کردن


کلمات دیگر: