1. Existential questions requir-ing religious answers still persist.
[ترجمه ترگمان]سوالات وجودی سوالات مذهبی هنوز ادامه دارند
[ترجمه گوگل]سوالات انحصاری درخواست پاسخ های مذهبی همچنان ادامه دارد
2. For some reason, maybe just an existential weariness, U. S. steel companies stopped doing these things.
[ترجمه ترگمان]به دلایلی، شاید فقط یک خستگی وجودی، U اس شرکت های استیل انجام این کارها را متوقف کردند
[ترجمه گوگل]به دلایلی، شاید فقط یک خستگی وجودی، شرکت های فولادی U S متوقف انجام این کارها بود
3. By the same token, we find less existential angst than in much western art.
[ترجمه ترگمان]در عین حال، توجه کمتری به angst existential نسبت به هنر غرب داریم
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، ما بدبختی کمتر وجودی را در مقایسه با هنرهای غربی می بینیم
4. Existential propositions are not really necessary - logically necessary - for a complete description of the world.
[ترجمه ترگمان]پیشنهادها وجودی به طور منطقی ضروری نیستند - برای توصیف کامل از جهان
[ترجمه گوگل]گزاره های موجودی برای توصیف کامل جهان نیازی نیست - منطقا لازم است
5. These characters would never escape their existential lots, or move freely from one class to another.
[ترجمه ترگمان]این شخصیت ها هیچ وقت از موجودیت وجودی شان فرار نمی کنند، یا آزادانه از یک کلاس به کلاس دیگر حرکت می کنند
[ترجمه گوگل]این شخصیت ها هرگز از تعداد موجودات خود فرار نمی کنند و یا آزادانه از یک کلاس به دیگری حرکت می کنند
6. We were definitely going for the existential crime-drama thing.
[ترجمه ترگمان]ما قطعا به دنبال پدیده existential - درام بودیم
[ترجمه گوگل]ما قطعا برای چیزی جرم و جنایت وجودی می رویم
7. You will go through our comic, existential garden with your shears and you will never water the lupins.
[ترجمه ترگمان]شما به باغ comic ما با قیچی باغبانی خواهید رفت و دیگر هیچ وقت آب lupins را آب نخواهید کرد
[ترجمه گوگل]شما از طریق کمیک، طبیعت باغی خود با قیچی های خود بروید و هرگز از لپین ها آب نخواهید خورد
8. The existential sentence strongly suggests that there is nothing metaphorical about this experience for Lok.
[ترجمه ترگمان]جمله وجودی قویا نشان می دهد که هیچ چیز استعاری در مورد این تجربه برای لاک وجود ندارد
[ترجمه گوگل]حکم وجودی به شدت نشان می دهد که در مورد این تجربه برای لک هیچ چیز استعاره ای وجود ندارد
9. The electric light was an invention with profound existential consequences.
[ترجمه ترگمان]نور چراغ برق یک اختراع با پیامدهای وجودی عمیق بود
[ترجمه گوگل]نور الکتریکی اختراع با عواقب عمیق وجودی بود
10. Suppose we begin with an existential hypothesis, without being able to point to any confirming evidence.
[ترجمه ترگمان]فرض کنیم با فرضیه وجودی شروع کنیم، بدون اینکه بتوانیم به هیچ مدرک تایید کننده اشاره کنیم
[ترجمه گوگل]فرض کنید ما با یک فرضیه وجودی شروع می کنیم، بدون اینکه بتوانیم به هیچ مدرک تایید اشاره کنیم
11. William did not go West on an existential errand; the end of his journey was known.
[ترجمه ترگمان]ویلیام در یک ماموریت دیگر به غرب نرفته بود؛ پایان سفرش مشخص بود
[ترجمه گوگل]ویلیام به وظیفه موجودی به غرب نرفت؛ پایان سفر او شناخته شده بود
12. I recognize no human moral authority outside my existential self.
[ترجمه ترگمان]من هیچ مرجع اخلاقی انسانی خارج از ضمیر existential نمی شناسم
[ترجمه گوگل]من هیچ قدرت اخلاقی انسانی را در خارج از خود وجود خودم نمی شناسم
13. Among right-wing circles this perception simply intensified their existential feeling of Angst, of having lost their bearings.
[ترجمه ترگمان]در میان حلقه های جناح راست این ادراک به سادگی حس existential their را تشدید کرده، و bearings را از دست داده بود
[ترجمه گوگل]در میان محافل راست چپ این ادراک فقط احساس وجودی خود را از Angst تشدید کرده است، که خود را از دست داده اند
14. This struck me as one of those existential moments in the life of a happily married woman.
[ترجمه ترگمان]به نظر من یکی از آن لحظات زندگی در زندگی یک زن با شکوه و خوشبختی بود
[ترجمه گوگل]این مرا به عنوان یکی از آن لحظات وجودی در زندگی یک زن متاهل خوشبخت کرد