1. logarithmic differentiation
مشتق گیری لگاریتمی
2. After initial logarithmic progress growth plateaued sharply.
[ترجمه ترگمان]پس از رشد اولیه رشد، نرخ رشد به شدت کاهش یافت
[ترجمه گوگل]پس از رشد اولیه لگاریتمی، تشدید شد
3. In that the size scale is logarithmic in reality the distribution approximates to log normal.
[ترجمه ترگمان]در آن مقیاس اندازه، لگاریتمی است در واقعیت، توزیع تقریب به لگاریتم طبیعی است
[ترجمه گوگل]در آن مقیاس اندازه لگاریتمی در واقع توزیع تقریبی برای ورود به سیستم عادی است
4. An alternative is to search using the logarithmic technique.
[ترجمه ترگمان]یک جایگزین برای جستجوی با استفاده از تکنیک لگاریتمی است
[ترجمه گوگل]یک جایگزین برای جستجو با استفاده از تکنیک لگاریتمی است
5. In the logarithmic phase of growth, according to an exponential law, the growth rate constant and heat output at different concentration of pilose autler had been calculated.
[ترجمه ترگمان]در مرحله لگاریتمی رشد، با توجه به یک قانون نمایی، نرخ رشد ثابت و دما در غلظت متفاوتی از pilose autler محاسبه شده است
[ترجمه گوگل]در فاز لگاریتمی رشد، طبق قانون معادلی، ثابت سرعت رشد و خروجی گرما در غلظت های مختلف اتلر پالوز محاسبه شده است
6. Experimental results were taken from a logarithmic amplifier as applied to a conical scan radar, ability and precision of the set in following targets track are investigated in some detail.
[ترجمه ترگمان]نتایج تجربی از یک تقویت کننده لگاریتمی به گونه ای که برای یک رادار اسکن مخروطی استفاده شده است، توانایی و دقت مجموعه اهداف زیر در برخی از جزییات مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]نتایج تجربی از یک تقویت کننده لگاریتمی گرفته شده به عنوان یک رادار اسکن مخروطی استفاده شده است، توانایی و دقت مجموعه ای در مسیرهای هدف بعدی مورد بررسی قرار گرفته است
7. For unknown accented speech, by means of the logarithmic scores associated with each system and the maximum likelihood criterion, automatic accent classification of non-native speech can be made.
[ترجمه ترگمان]برای گفتار accented نامعلوم، با استفاده از امتیازات لگاریتمی همراه با هر سیستم و معیار حداکثر احتمال، طبقه بندی خودکار لهجه غیر بومی می تواند ساخته شود
[ترجمه گوگل]برای گفتار ناشناخته با استفاده از نمرات لگاریتمی مرتبط با هر سیستم و معیار حداکثر احتمال، طبقه بندی خودکار لهجه از گفتار غیر مادری می تواند انجام شود
8. Integrated circuit. 5-step LED driver for logarithmic scale.
[ترجمه ترگمان]مدار یکپارچه ۵ درایور LED پنج مرحله ای برای مقیاس لگاریتمی
[ترجمه گوگل]مدار یکپارچه ردیف LED 5 مرحله ای برای مقیاس لگاریتمی
9. The logarithmic scale of the chart allows the full range of times to be displayed, but lessens the visual impact of the differences.
[ترجمه ترگمان]مقیاس لگاریتمی نمودار محدوده کاملی از زمان ها را اجازه می دهد که نمایش داده شوند، اما تاثیر دیداری این تفاوت ها را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]مقیاس لگاریتمی نمودار اجازه می دهد تا طیف کامل زمان نمایش داده شود، اما تاثیر بصری تفاوت ها را کاهش می دهد
10. A logarithmic function describing the relationship between penetration depth and dynamic pressure divided by the square of nozzle number was derived by fitting the data of the computation results.
[ترجمه ترگمان]یک تابع لگاریتمی برای توصیف رابطه بین عمق نفوذ و فشار دینامیکی تقسیم شده توسط مربع عدد نازل با برازش داده های نتایج محاسبه بدست آمد
[ترجمه گوگل]یک تابع لگاریتمی که رابطه بین عمق نفوذ و فشار پویا تقسیم بر مربع تعداد نازل را با استفاده از داده های نتایج محاسبات نشان می دهد
11. That's because quake magnitudes are calculated on a logarithmic scale.
[ترجمه ترگمان]به این دلیل است که شدت های زلزله در مقیاس لگاریتمی محاسبه می شوند
[ترجمه گوگل]این به این دلیل است که مقدار لرزه در مقیاس لگاریتمی محاسبه می شود
12. A second technique that greatly improves the speed of searching a sequential file is to use a logarithmic search.
[ترجمه ترگمان]تکنیک دوم که به شدت سرعت جستجوی یک فایل متوالی را بهبود می بخشد، استفاده از یک جستجوی لگاریتمی است
[ترجمه گوگل]تکنیک دوم که سرعت جستجوی یک فایل پیوسته را به میزان قابل توجهی افزایش می دهد، استفاده از جستجو لگاریتمی است
13. A quantitative measure of the damping is provided by the logarithmic decrement defined as the logarithmic decrease in amplitude per cycle.
[ترجمه ترگمان]یک مقیاس کمی از میرایی، با کاهش لگاریتمی به عنوان کاهش لگاریتمی در هر سیکل، ارایه می شود
[ترجمه گوگل]اندازه گیری کمی از آستانه توسط ضریب لگاریتمی ارائه شده به عنوان کاهش لگاریتمی در دامنه در هر چرخه تعریف شده است
14. As a youth,[sentence dictionary] he had learned the entire body of logarithmic tables by heart.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک جوان، تمام بدن جدول لگاریتمی را ازبر کرده بود
[ترجمه گوگل]به عنوان یک جوان، [فرهنگ واژه] او کل بدن از جداول لگاریتمی را با قلب یاد گرفته است
15. A method for measuring the dynamic range of the fast logarithmic charge amplifier is described. Finally, the results of absolute measurement of the activity of several rad. . .
[ترجمه ترگمان]روشی برای اندازه گیری محدوده دینامیکی تقویت کننده شارژ سریع لگاریتمی توضیح داده می شود در نهایت، نتایج اندازه گیری مطلق فعالیت چندین rad
[ترجمه گوگل]یک روش برای اندازه گیری دامنه دینامیک تقویت کننده بار سریع لگاریتمی توصیف شده است در نهایت نتایج اندازه گیری مطلق فعالیت چندین راد