کلمه جو
صفحه اصلی

instructive


معنی : یاد دهنده، اموزنده
معانی دیگر : آموزنده، پرهیختگر

انگلیسی به فارسی

اموزنده، یاد دهنده


آموزنده، اموزنده، یاد دهنده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: instructively (adv.), instructiveness (n.)
• : تعریف: serving to inform or educate; informative; enlightening.

• serving to instruct or teach
something that is instructive gives you useful information.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] چیز یاد دهنده، عبرت آمیز، آگاهی دهنده

مترادف و متضاد

یاد دهنده (صفت)
didactic, instructive

اموزنده (صفت)
erudite, instructive, informative, instructor's

informative


Synonyms: educational, educative, enlightening, explanatory, helpful, illuminating, informational, instructional, useful


جملات نمونه

1. such experiences are very instructive
این قبیل تجربیات بسیار آموزنده است.

2. It is instructive to see how other countries are tackling the problem.
[ترجمه ترگمان]بسیار آموزنده است که ببینیم کشورهای دیگر چگونه با این مشکل برخورد می کنند
[ترجمه گوگل]این آموزنده است که ببینیم کشورهای دیگر چه مشکلی را حل می کنند

3. Thank you, that was very instructive.
[ترجمه ترگمان] ممنون، خیلی آموزنده بود
[ترجمه گوگل]با تشکر از شما، این بسیار آموزنده بود

4. The minister's visit to the prison was not instructive.
[ترجمه احمد دباغ] بازدید وزیر از زندان بی ثمر بود.
[ترجمه ترگمان]دیدار وزیر برای زندان آموزنده نبود
[ترجمه گوگل]بازدید وزیر به زندان، آموزنده نبود

5. It was a most instructive day.
[ترجمه ترگمان]روز most بود
[ترجمه گوگل]این روز آموزنده ترین بود

6. These early drafts are instructive to him.
[ترجمه ترگمان]این پیش نویس اولیه برای او آموزنده است
[ترجمه گوگل]این پیش نویس های اولیه برای او آموزنده است

7. There is also an instructive history in the condemnation and prohibition of books by the medieval church.
[ترجمه ترگمان]همچنین تاریخی آموزنده در محکومیت و ممنوعیت کتب به وسیله کلیسای قرون وسطی وجود دارد
[ترجمه گوگل]همچنین در تاریخ محکومیت و ممنوعیت کتاب کلیسای قرون وسطا، یک تاریخ آموزنده وجود دارد

8. It is instructive at this point to return to the issue of national versus international economies of scale.
[ترجمه ترگمان]این مساله در این نقطه بسیار آموزنده است تا به مساله اقتصاد ملی در برابر مقیاس بین المللی برگردد
[ترجمه گوگل]در این بین آموزنده است که به موضوع اقتصاد ملی در مقیاس مقیاس بازگردیم

9. It is most instructive to see how top players distribute their thinking allowance during the course of a game.
[ترجمه ترگمان]بسیار آموزنده است که ببینیم چگونه بازیکنان بالا در طی یک بازی پول توجیبی آن ها را توزیع می کنند
[ترجمه گوگل]این بسیار آموزنده است که ببینید که چگونه بازیکنان بالا در طول یک بازی توزیع کمک هزینه تفکر خود را

10. Lectures must be interesting as well as instructive.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی ها باید جالب و همچنین آموزنده باشند
[ترجمه گوگل]سخنرانی ها باید جالب و آموزنده باشد

11. Our most instructive anecdote for this is Gregory's account of the new taxes instituted by Chilperic in 57
[ترجمه ترگمان]most داستان ما درباره مالیات های جدید تشکیل شده توسط chilperic در ۵۷ سال است
[ترجمه گوگل]آموزه های آموزنده ما برای این است که حساب گرگوری از مالیات های جدید ایجاد شده توسط Chilperic در 57

12. The book is filled with instructive drawings.
[ترجمه ترگمان]کتاب پر از نقاشی های آموزنده است
[ترجمه گوگل]این کتاب با نقشه های آموزنده پر شده است

13. And it was really most instructive.
[ترجمه ترگمان]و این موضوع بسیار آموزنده بود
[ترجمه گوگل]و این واقعا آموزنده بود

14. It will be instructive therefore to examine some of these different strands within Marxism.
[ترجمه ترگمان]بنابراین برای بررسی برخی از این رشته های مختلف در مارکسیسم، آموزنده خواهد بود
[ترجمه گوگل]بنابراین آموزه ای است که برخی از این رشته های مختلف را در بین مارکسیسم بررسی کنیم

Such experiences are very instructive.

این قبیل تجربیات بسیار آموزنده است.


پیشنهاد کاربران

آموزنده.
It's instructive
این آموزنده است

قابل تأمل


کلمات دیگر: