کلمه جو
صفحه اصلی

coloring


معنی : رنگ امیزی
معانی دیگر : (ماده ی) رنگی، رنگ، رنگدانه، رنگیزه، آب و رنگ، رنگ طبیعی هرچیز، رنگ آمیزی، رنگ زنی، روش رنگ آمیزی، رنگ آرایی، رنگ پردازی، رنگ پوست، چرده، ظاهر ساختگی، وانمود

انگلیسی به فارسی

رنگ‌آمیزی


رنگ آمیزی، رنگ امیزی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the process or method of imparting color.

(2) تعریف: a substance used to impart color.
مشابه: color, pigment

- food coloring
[ترجمه ترگمان] رنگ غذا
[ترجمه گوگل] رنگ خوراکی

(3) تعریف: appearance, esp. facial, with regard to color; complexion.
مشابه: color, complexion

- pale coloring
[ترجمه ترگمان] رنگ از رخسارش پریده بود،
[ترجمه گوگل] رنگ پریده

(4) تعریف: tone or character.

- the coloring of the story
[ترجمه ترگمان] رنگ آمیزی داستان
[ترجمه گوگل] رنگ آمیزی داستان

• act of coloring; pigment; pigmentation, coloration (also colouring)

دیکشنری تخصصی

[نساجی] رنگرزی - رنگ آمیزه
[ریاضیات] رنگ آمیزی

مترادف و متضاد

رنگ امیزی (اسم)
coloration, coloring, colouration, polychromy, colouring

جملات نمونه

1. coloring adds interests to the painting
رنگ آمیزی نقاشی را جالب تر می کند.

2. coloring matter
ماده ی رنگی

3. artificial coloring
رنگ ساختگی (که به غذاهای کنسروی می زنند)

4. some animals have protective coloring
برخی حیوانات دارای رنگ های ایمن دار هستند.

5. scant attention had been paid to coloring
به رنگ آمیزی توجه کمی شده بود.

6. to recognize different kinds of butterflies by their coloring
انواع مختلف پروانه ها را از روی رنگ آنها باز شناختن

7. Her daughter has very fair coloring.
[ترجمه ترگمان] دخترش رنگ زیبایی داره
[ترجمه گوگل]دخترش رنگ بسیار منصفانه دارد

8. The room was quiet and neutral in coloring,but it was given accent by bowls of bright flowers.
[ترجمه ترگمان]اتاق ساکت و بدون رنگ بود، اما با یک کاسه گل درخشان لهجه داشت
[ترجمه گوگل]اتاق رنگ آمیزی آرام و خنثی بود، اما با توجه به گلدان هایی از گل های رنگارنگ به آن توجه شد

9. Mandy has her mother's fair coloring.
[ترجمه ترگمان]مندی رنگ زیبای مادرش رو داره
[ترجمه گوگل]مندی رنگ عادلانه مادرش دارد

10. A few drops of green food coloring were added.
[ترجمه ترگمان]چند قطره رنگ سبز رنگی اضافه شد
[ترجمه گوگل]چند قطره رنگ آمیزی مواد غذایی سبز اضافه شد

11. Other mannequins are following her lead, cropping and coloring at a pretty pace.
[ترجمه ترگمان]نمونه های دیگری از mannequins به پیروی از او، رنگ آمیزی و رنگ آمیزی آن ها با سرعت زیبایی پیروی می کنند
[ترجمه گوگل]مانکن های دیگر سرپرستی خود را دنبال می کنند، به سرعت و به سرعت رنگ آمیزی می کنند

12. Add food coloring to the corn syrup and pour it in the container.
[ترجمه ترگمان]رنگ غذایی را به شربت ذرت اضافه کنید و آن را در ظرف بریزید
[ترجمه گوگل]رنگ آمیزی غذا را به شربت ذرت اضافه کنید و آن را در ظرف بگذارید

13. And who really needs rock music, hair coloring and makeup anyway?
[ترجمه ترگمان]و کی واقعا به موسیقی راک نیاز داره آرایش مو و آرایش کنه؟
[ترجمه گوگل]و هر کس به هر حال نیاز به موسیقی راک، رنگ مو و آرایش دارد؟

14. The caterpillars can be picked off, but their coloring makes them difficult to see, especially when they are small.
[ترجمه ترگمان]کرم ها می توانند برداشته شوند، اما رنگ کردن آن ها باعث می شود که دیدن آن ها دشوار باشد، به خصوص زمانی که آن ها کوچک هستند
[ترجمه گوگل]کرمها را می توان برداشت، اما رنگ آنها دشوار است برای دیدن آنها، به ویژه هنگامی که آنها کوچک است

15. The juice contains no artificial coloring or flavors.
[ترجمه ترگمان]عصاره حاوی هیچ رنگ یا flavors مصنوعی نیست
[ترجمه گوگل]آب دارای رنگ آمیزی یا طعم مصنوعی نیست

16. When Nechita was she started drawing and coloring with pencils, pen and ink and crayons.
[ترجمه ترگمان]وقتی Nechita شروع به نقاشی کرد و با مداد و قلم و مداد و مداد رنگی نقاشی کرد
[ترجمه گوگل]وقتی Nechita بود، او شروع به نقاشی و رنگ آمیزی با مداد، قلم و جوهر و مداد رنگی کرد

17. Use raw sienna and paint thinner to begin coloring the hair when oil painting a portrait.
[ترجمه ترگمان]زمانی که روغن یک پرتره را نقاشی می کند، از رنگ های خام استفاده کنید و رنگ خود را نازک تر کنید
[ترجمه گوگل]برای رنگ آمیزی موها هنگام استفاده از نقاشی روغن نقاشی کنید از سینا و رنگ نازک استفاده کنید

18. Joyce brought in a coloring book from Papa John's Pizza.
[ترجمه ترگمان]جو یس یک کتاب رنگی از پیتزا فروشی پا جان آورده بود
[ترجمه گوگل]جویس یک کتاب رنگ آمیزی از پیتزا جان پیتزا آورد

artificial coloring

رنگ ساختگی (که به غذاهای کنسروی می‌زنند)


the stunning coloration of her eyes

رنگ‌آمیزی حیرت‌انگیز چشمان او


پیشنهاد کاربران

رنگ کاری ، رنگ رزی

رنگ آمیزی کردن


رنگ دهنده


کلمات دیگر: