1. The innumerable stars in the sky are too far from us.
[ترجمه ترگمان]ستاره های بی شمار آسمان خیلی از ما دور هستند
[ترجمه گوگل]ستاره های بی شماری در آسمان خیلی دور از ما هستند
2. He has invented innumerable excuses, told endless lies.
[ترجمه ترگمان]او دلایل بی شمار را اختراع کرده و دروغ های بی پایان گفته است
[ترجمه گوگل]او بهانه های بی شماری را اختراع کرده است، دروغ های بی پایان را گفته است
3. The project has been delayed by innumerable problems.
[ترجمه ترگمان]این پروژه با مشکلات بی شماری به تاخیر افتاده است
[ترجمه گوگل]پروژه با مشکلات بی شماری به تأخیر افتاده است
4. Technological innovations have brought innumerable benefits.
[ترجمه ترگمان]نوآوری های تکنولوژیکی مزایای بی شماری را به ارمغان آورده اند
[ترجمه گوگل]نوآوری های تکنولوژیکی مزایای بی شماری را به ارمغان آورده اند
5. Innumerable books have been written on the subject.
[ترجمه ترگمان]کتاب های Innumerable روی این موضوع نوشته شده اند
[ترجمه گوگل]کتاب های بی شماری بر روی این موضوع نوشته شده است
6. The task was beset by innumerable difficulties.
[ترجمه ترگمان]این کار با مشکلات بی شماری روبرو شده بود
[ترجمه گوگل]این وظیفه با مشکلات فراوانی همراه بود
7. There are innumerable girls from Shishu Bhawans who are now well settled, with happy families of their own.
[ترجمه ترگمان]دخترهای بی شماری هستند که حالا با خانواده های خوشبخت و خوشبخت زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]دختران بی شماری از Shishu Bhawans وجود دارند که در حال حاضر به خوبی زندگی می کنند و خانواده های شاد و موفق دارند
8. It becomes the subject of innumerable short stories and songs, of films that reduce their audiences to tears.
[ترجمه ترگمان]این موضوع، موضوع داستان های کوتاه و ترانه های کوتاه و فیلم هایی است که مخاطبان خود را به گریه می اندازد
[ترجمه گوگل]این موضوع موضوع داستان های کوتاه و آهنگ های بی شماری است، از فیلم هایی که مخاطبانشان را به اشک می ریزند
9. He also addressed innumerable public meetings and spent two memorable week ends at Oxford.
[ترجمه ترگمان]او همچنین جلسات عمومی بی شماری را مورد خطاب قرار داد و دو هفته فراموش نشدنی را در آکسفورد گذراند
[ترجمه گوگل]او همچنین با برگزاری نشست های عمومی بی شماری مواجه شد و دو هفته به یاد ماندنی در آکسفورد گذشت
10. Innumerable kings lie tucked away here under these jagged tablets of black fudge.
[ترجمه ترگمان]پادشاهان Innumerable در زیر این قرص های ناهموار و ناهموار این جا قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]پادشاهان بی شماری در زیر این تکه های نازک سیاه لانه قرار گرفته اند
11. We have to move innumerable times to find a place where we can watch in peace.
[ترجمه ترگمان]باید زمان بی شماری را حرکت کنیم تا جایی پیدا کنیم که بتوانیم در آرامش به آن نگاه کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید زمان های بی شماری را برای یافتن مکان هایی که می توانیم در آرامش به تماشای آن بپردازیم، حرکت می دهیم
12. These innumerable scraps of land were the beginning of egalitarian ownership on a Lilliputian scale.
[ترجمه ترگمان]این تکه های بی شمار زمین شروع مالکیت egalitarian در مقیاس Lilliputian بودند
[ترجمه گوگل]این ضایعات بی شماری از زمین، آغاز مالکیت مساویانه در مقیاس لیلیپوتیان بود
13. I had heard this from innumerable engineering hopefuls at City, but Karen had the education to match her talents.
[ترجمه ترگمان]من این را از امید بسیاری از امیدهای بسیاری در شهر شنیده بودم، اما کارن تحصیلات خود را داشت که با استعدادش مطابقت داشته باشد
[ترجمه گوگل]من این را از امیدواران مهندسی بی شماری در شهر شنیده بودم، اما کارن تحصیلات خود را با استعدادهای خود مقایسه کرد
14. There are innumerable books on public speaking, dealing with everything from how to project your voice to what to wear.
[ترجمه ترگمان]در ملا عام، کتاب های بی شماری وجود دارد که با همه چیز سروکار دارد، با این که چطور می توانید صدای خود را برای پوشیدن آن آماده کنید
[ترجمه گوگل]کتابهای بی حد و حصر در مورد صحبت های عمومی وجود دارد، که همه چیز را از چگونگی صدای شما به آنچه می پوشند، می پردازد
15. He had shined on innumerable lessons, sneered at too many ideas, turned thumbs-down on the mind.
[ترجمه ترگمان]او روی درس های بی شماری دست و پا کرده بود و با پوزخند زدن به افکار زیادی در ذهنش نقش بسته بود
[ترجمه گوگل]او در درس های بی شماری درخشید، در بسیاری از ایده ها گریه می کرد، روی ذهنم افتاده بود