کلمه جو
صفحه اصلی

instead of


معنی : بجای، مقابل، بعوض
معانی دیگر : در عوض، به جای، بعو­

انگلیسی به فارسی

بعوض، بجای


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: in place of.

- time instead of money
[ترجمه ابولفضل] زمان در عوض پول
[ترجمه ترگمان] زمان به جای پول
[ترجمه گوگل] زمان به جای پول

• in place of

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] بجای، در عوض

مترادف و متضاد

بجای (حرف اضافه)
for, instead of

مقابل (حرف اضافه)
instead of

بعوض (حرف اضافه)
with, instead of

جملات نمونه

1. Mr. Lee, instead of the manager, is in charge of this.
[ترجمه ترگمان]آقای لی، به جای مدیر، مسئول این قضیه است
[ترجمه گوگل]آقای لی، به جای مدیر، مسئول این امر است

2. He used a knife instead of chopsticks.
[ترجمه ترگمان] به جای چوب از چاقو استفاده کرد
[ترجمه گوگل]او از چاقو به جای چپستیک استفاده کرد

3. Instead of catching fish,all he fished out was an old boot.
[ترجمه ترگمان]به جای گرفتن ماهی، تنها یک پوتین کهنه ماهیگیری بود
[ترجمه گوگل]به جای ابتلا به ماهی، همه چیز که او اختراع کرد، یک بوت قدیمی بود

4. Let's reason the matter out instead of quarreling.
[ترجمه ترگمان]بهتر است به جای درگیری، موضوع را حل کنیم
[ترجمه گوگل]بیایید دلیل این موضوع را عوض کنیم

5. It is advisable that we stay at home instead of going to the movie.
[ترجمه ترگمان]توصیه می شود که به جای رفتن به سینما در خانه بمانیم
[ترجمه گوگل]توصیه می شود که ما به جای رفتن به فیلم در خانه باشیم

6. Instead of retaliating, he walks away leaving his team-mates to fight it out.
[ترجمه ترگمان]او به جای پاسخ به سخنان خود، از دور از تیم خود دور می شود تا با آن مبارزه کند
[ترجمه گوگل]به جای تلافی کردن، او از کنار هم میهن خود خارج می شود و از آن دفاع می کند

7. They raised prices and cut production, instead of cutting costs.
[ترجمه ترگمان]آن ها قیمت ها را افزایش داده و تولید را به جای کاهش هزینه ها کاهش دادند
[ترجمه گوگل]آنها قیمت ها را افزایش دادند و به جای کاهش هزینه ها تولید را کاهش دادند

8. Let' s go for a walk instead of playing video games.
[ترجمه ترگمان]بیایید به جای بازی کردن بازی های ویدیویی به گردش برویم
[ترجمه گوگل]بجای بازی کردن بازی های ویدئویی، برای پیاده روی بروید

9. Instead of injecting drugs into toes, they mainlined themselves under the tongue.
[ترجمه ترگمان]به جای تزریق مواد مخدر به انگشتان پا، خود را زیر زبان فرو می کنند
[ترجمه گوگل]به جای تزریق مواد مخدر به انگشتان پا، آنها خود را تحت زبان اصلی

10. If only she'd been called 'Camilla' or 'Flavia' instead of the prosaic 'Jane'.
[ترجمه ترگمان]اگر به جای آن جین ملال آور، کامی یا Flavia نامیده می شد
[ترجمه گوگل]اگر فقط او را 'Camilla' یا 'Flavia' به جای 'Jane' متواضع نامیده می شود

11. Will you go to the party instead of me?
[ترجمه ترگمان]به جای من به مهمونی میری؟
[ترجمه گوگل]آیا به جای من به حزب می روید؟

12. Instead of complaining about it, I'm just gonna go in every day and give it my all.
[ترجمه ترگمان]به جای شکایت کردن در این مورد، من هر روز میرم و همه چیز رو بهش میدم
[ترجمه گوگل]به جای شکایت در مورد آن، من فقط می خواهم هر روز بروم و همه را به من بده

13. Instead of simply punishing them, the system encourages offenders to modify their behaviour.
[ترجمه ترگمان]این سیستم به جای مجازات آن ها، متخلفان را تشویق به اصلاح رفتار خود می کند
[ترجمه گوگل]سیستم به جای آنکه آنها را مجازات کند، مجرمان را تشویق می کند رفتار خود را تغییر دهند

14. Instead of working hard at her lessons, Mary spends her time building a castle in the air.
[ترجمه ترگمان]مری به جای کار سخت در درس هایش وقت خود را صرف ساختن قلعه ای در هوا می کند
[ترجمه گوگل]در عوض به سختی در درس هایش کار می کند، ماری وقت خود را در حال ساخت یک قلعه در هوا می گذارد

15. It maddens me that she was chosen instead of me!
[ترجمه ترگمان]به من گفت که به جای من انتخاب شده است!
[ترجمه گوگل]آن را منحرف می کند که او به جای من انتخاب شده است!

پیشنهاد کاربران

به جایِ - در عوضِ - به جای اینکه

در عوض آن

. In place of something or someone
به جای، در عوض



کلمات دیگر: