1. This fatal miscalculation lost them the final victory.
[ترجمه اژین آسمند] این محاسبات غلط باعث شد آن ها فرصت پیروزی را از دست بدهند
[ترجمه ترگمان]این پیش بینی غلط مهلک، آن ها را به پیروزی نهایی از دست داد
[ترجمه گوگل]این محاسبات غلط مرگبار پیروزی نهایی آنها را از دست داد
2. The project went over budget because of a miscalculation at the planning stage.
[ترجمه ترگمان]این پروژه به دلیل پیش بینی غلط در مرحله برنامه ریزی به اتمام رسید
[ترجمه گوگل]این پروژه به دلیل یک محاسبه غلط در مرحله برنامه ریزی بودجه بیش از حد بود
3. A miscalculation could cause blindness or paralysis.
[ترجمه ترگمان]یه اشتباه محاسبه اشتباه باعث کوری یا فلج شدن میشه
[ترجمه گوگل]اشتباه محاسبه می تواند باعث کوری یا فلج شود
4. There was one jaw-dropping miscalculation after another.
[ترجمه ترگمان]پس از دیگری در محاسبه اشتباه بود
[ترجمه گوگل]یک محاسبه غربالگری فک پایین بعد از دیگری وجود داشت
5. But seldom has a military miscalculation been so gross and retribution so immediate.
[ترجمه ترگمان]اما کم تر پیش می آید که یک ارتش در محاسبه اشتباه باشد و مجازات چنان سریع باشد
[ترجمه گوگل]اما به ندرت یک محاسبه غلط نظامی وجود دارد که بسیار ناچیز و مجازات بسیار فوری است
6. The house was, he thought, a monument to miscalculation.
[ترجمه ترگمان]فکر کرد خانه در محاسبه اشتباه است
[ترجمه گوگل]او فکر کرد، این خانه، یک بنای محاسبه اشتباه بود
7. Some minute miscalculation nosed the machine down too abruptly.
[ترجمه ترگمان]یک دقیقه محاسبه اشتباه بود که ماشین را به سرعت پایین کشید
[ترجمه گوگل]یک محاسبه دقیق و دقیق، دستگاه را خیلی ناگهانی برش داد
8. Perhaps most important is the growing chance for miscalculation that accompanies any policy involving the use of force.
[ترجمه ترگمان]شاید مهم ترین شانس رشد غلط است که هر سیاست شامل استفاده از زور را همراهی می کند
[ترجمه گوگل]شاید مهمتر از آن این است که احتمال افزایش روندی برای اشتباه است که همراه با هر سیاستی است که شامل استفاده از نیرو است
9. I made a slight miscalculation.
[ترجمه ترگمان]من یه اشتباه محاسبه اشتباه کردم
[ترجمه گوگل]من یک محاسبات جزئی انجام دادم
10. It could be argued that Blast was a miscalculation all round, even for Wyndham Lewis.
[ترجمه ترگمان]می توان استدلال کرد که این انفجار یک اشتباه بزرگ بود، حتی برای لو یس
[ترجمه گوگل]می توان استدلال کرد که انفجار، حتی برای ویندهام لوئیس، محاسبهی محاسباتی بود
11. You've made a serious miscalculation.
[ترجمه ترگمان]اشتباه بزرگی کردی
[ترجمه گوگل]شما یک اشتباه جدی انجام داده اید
12. His miscalculation about what voters want made him lose the election.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی غلط او در مورد آنچه رای دهندگان خواهان آن بودند که او انتخابات را از دست بدهد
[ترجمه گوگل]اشتباه محاسبه او در مورد آنچه رای دهندگان می خواستند او را از دست دادن انتخابات
13. "I think it's a miscalculation," Rami Shaath told me on the square.
[ترجمه ترگمان]رامی شات در میدان به من گفت: \" من فکر می کنم این یک غلط است \"
[ترجمه گوگل]'من فکر می کنم این یک محاسبات نادرست است،' رامی شات به من در مربع گفت
14. But the Japanese made another fundamental miscalculation.
[ترجمه ترگمان]اما ژاپنی ها اشتباه اساسی دیگری انجام دادند
[ترجمه گوگل]اما ژاپن یک اشتباه محض اساسی دیگر ایجاد کرد
15. Because of a slight miscalculation of the tides, we were unable to return until almost daybreak.
[ترجمه ترگمان]به خاطر یک محاسبه جزئی از جزر و مد، ما قادر به بازگشت به طلوع خورشید نبودیم
[ترجمه گوگل]به دلیل یک محاسبه جزئی از جزر و مد، ما قادر به بازگشت تا تقریبا کشیده شدن شب بود