کلمه جو
صفحه اصلی

disconnectedness


بی ارتباطی، جدایی

انگلیسی به فارسی

قطع ارتباط


انگلیسی به انگلیسی

• detachedness, state of not being joined

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] ناهمبندی

جملات نمونه

1. This abuse, with its attendant hardening and disconnectedness, must certainly be a powerful contributing factor to substance abuse and to other pathologies as well.
[ترجمه ترگمان]این سو استفاده، با سختی و disconnectedness همراه آن، قطعا یک عامل دخیل در مصرف مواد و آسیب های دیگر نیز خواهد بود
[ترجمه گوگل]این سوء استفاده، با تشدید و عدم ارتباط آن، باید قطعا یک عامل موثر برای سوء مصرف مواد و سایر آسیب شناسی ها نیز باشد

2. In the eyes of experts, this 2disconnectedness says, "I'm more important than you. "
[ترجمه ترگمان]در چشمان کارشناسان، این ۲ disconnectedness می گوید: \" من از تو بسیار مهم تر هستم \"
[ترجمه گوگل]در نظر کارشناسان، این 2Disconnectedness می گوید: 'من از شما مهم تر است '

3. It's a slowly-growing sense of dissatisfaction, disinterest, disconnectedness.
[ترجمه ترگمان]این یک حس رو به رشد آهسته از نارضایتی، بی علاقگی، عدم تمایل است
[ترجمه گوگل]این یک احساس آرام در حال رشد از نارضایتی، بی علاقگی، قطع ارتباط است

4. But it's also the case that there's value to alone time — to disconnectedness.
[ترجمه ترگمان]اما این مورد نیز صادق است که ارزش تنها برای زمان به دست آوردن زمان وجود دارد
[ترجمه گوگل]اما این نیز مورد است که ارزش به تنهایی زمان - به قطع ارتباط وجود دارد

5. Observed behavior, even that which is ordinarily considered 'rational, ' possesses many elements of disconnectedness not present in this idealized picture.
[ترجمه ترگمان]رفتار مشاهده شده، حتی آن که معمولا منطقی در نظر گرفته می شود، دارای بسیاری از عناصر of است که در این تصویر ایده آل وجود ندارد
[ترجمه گوگل]رفتار مشاهده شده، حتی آنچه که معمولا 'عقلانی' در نظر گرفته می شود، دارای عناصر بسیاری از عدم ارتباط است که در این تصویر آرمانی وجود ندارد


کلمات دیگر: