دامن زد، بدام انداختن، بغرنج کردن، گوریده شدن، با تله گرفتن
snared
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• caught in a trap, captured, entangled
جملات نمونه
1. pigeons snared in a trap
کبوترانی که در تله گرفتار شده اند
2. samson was snared by delilah's charms
سامسون (شمشون) در دام زیبایی دلیله گرفتار شد.
کلمات دیگر: