کلمه جو
صفحه اصلی

muddleheaded


کودن، خرف، گیج، احمق، اشتباه کار، گیج، شورتی، کودن

انگلیسی به فارسی

کودن، خرف، گیج


سردرگم، کودن، خرف، گیج


انگلیسی به انگلیسی

• confused, bewildered
muddled, confused, disorganized; inept, clumsy
if you are muddle-headed, you are confused or incapable of thinking clearly about something.

جملات نمونه

1. I like her but she's a bit muddle-headed.
[ترجمه ترگمان]از او خوشم می اید، اما سرش گیج می رود
[ترجمه گوگل]من او را دوست دارم اما او کمی سرگردان است

2. The muddle-headed manager is often put over by his employees.
[ترجمه ترگمان]مدیر گیج و گیج اغلب توسط کارمندان خود تحویل داده می شود
[ترجمه گوگل]سرپرستی سرپرستی اغلب توسط کارکنان او انجام می شود

3. However, there are points when the Xuejianing muddleheaded, especially do not like my drama.
[ترجمه ترگمان]با این حال، نکاتی وجود دارد که \"Xuejianing muddleheaded\"، به ویژه، از درام من خوششان نمی آید
[ترجمه گوگل]با این حال، هنگامی که Xuejianing muddleheaded وجود دارد، به خصوص درام من را دوست ندارد

4. Muddleheaded I suddenly reaped a love.
[ترجمه ترگمان]من ناگهان عاشق او شدم
[ترجمه گوگل]سر و صدا من ناگهان یک عشق گرفتم

5. Muddleheaded, m waiting for arrival of the dawn in the darkness.
[ترجمه ترگمان]Muddleheaded، من منتظر ورود سپیده دم در تاریکی هستم
[ترجمه گوگل]مادوئل، انتظار برای رسیدن سپیده دم در تاریکی

6. Many women, the first time muddleheaded, did not understand that what oneself does want?
[ترجمه ترگمان]زنان بسیاری، برای اولین بار، درک نمی کردند که انسان چه می خواهد؟
[ترجمه گوگل]بسیاری از زنان، نخستین بار که درهم شکسته بودند، نمی فهمیدند که چه چیزی می خواهد؟

7. Muddleheaded went to a restaurant for a few years and attendant.
[ترجمه ترگمان]Muddleheaded برای چند سال و سرپرست به یک رستوران رفته بود
[ترجمه گوگل]Muddleheaded برای چند سال به یک رستوران رفت و همراه

8. In my opinion, you are muddleheaded enough.
[ترجمه ترگمان]به عقیده من شما به اندازه کافی بزرگ هستید
[ترجمه گوگل]به نظر من، شما به اندازه کافی سرحال هستید

9. Originally " muddleheaded did not leave " the male walks into face-lifting hospital, began male face-lifting period.
[ترجمه ترگمان]در اصل \"muddleheaded\" از راه رفتن مرد به بیمارستان رو به رو نشده، دوره زمانی بلند کردن مرد را آغاز نکرده است
[ترجمه گوگل]در ابتدا 'سر و صدا ناخوشایند را ترک نکردند'، مردانی به بیمارستان چهره بلند بلند می آمدند، شروع به چهره بلند مردانه شدند

10. Such conversation assures even if the most muddleheaded husband, also won't meet of bad idea.
[ترجمه ترگمان]چنین مکالمه ای حتی اگر the شوهر نیز با ایده بد مواجه نشود تضمین می کند
[ترجمه گوگل]چنین مکالمه حتی اگر شوهر اغوا کننده تر نیز با ایده بد ملاقات کند اطمینان می دهد

11. Curiously, the able, the clever, and the ambitious and haughty are at the same time the most cowardly and muddleheaded, lacking in the courage and depth and subtlety of the humorists.
[ترجمه ترگمان]غریب، توانا، جاه طلب، و جاه طلب، در عین حال the و muddleheaded، که فاقد شهامت و عمق و دقت of است
[ترجمه گوگل]عجیب و غریب است، قادر، هوشمندانه و بلند پروازانه و حیرت انگیز، در عین حال ضعیف ترین و ناخوشایند هستند، که از شجاعت و عمق و ظرافت طنزپردازان کم می کند

12. " The beatings of who he is, he said, " muddleheaded, and it was not clear how soon up.
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" کتک زدن این مرد چه کسی است، و هنوز مشخص نیست که چه چیزی به زودی از بین می رود
[ترجمه گوگل]او گفت، 'ضرب و شتم از کیست که او' سرخورده است، و روشن نیست که چقدر زود

13. Accordingly, "He basically is in the university in dawdle, muddleheaded, missed a lot of opportunities, turn for instance professional, double long " .
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، \"او اساسا در دانشگاه سرگردان است و dawdle، muddleheaded، فرصت های زیادی را از دست داده است، به عنوان مثال حرفه ای، دو برابر\"
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، 'او اساسا در دانشگاه در معاشرت، سرگردان، از دست رفته فرصت های زیادی، به نوبه خود به عنوان مثال حرفه ای، دو برابر طولانی است '

14. Many patients simply did not know that the folk prescription, the proven prescription the medicine composition, uses muddleheaded, incurs the disaster unavoidably.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از بیماران به سادگی نمی دانند که تجویز مردم، تجویز ثابت دارو، که از muddleheaded استفاده می کند، به طور اجتناب ناپذیری منجر به این فاجعه می شود
[ترجمه گوگل]بسیاری از بیماران به سادگی نمی دانستند که نسخه عامیانه، نسخه تجویزی ثابت شده ترکیبات دارویی، از داروهای گیاهی استفاده می کند، بلایای طبیعی ناشی از فاجعه است


کلمات دیگر: