کلمه جو
صفحه اصلی

prepossessing


(فوری و به طور مثبت) تحت تاثیر قرار دهنده، مجذوب کننده، جذاب، دلنشین، دلپذیر، کشنده، جاذب، جلب توجه کننده، گیرنده، جالب

انگلیسی به فارسی

کشنده،جاذب،مجذوب کننده،جلب توجه کننده،گیرنده،جالب


prepossessing، قبلا بتصرف اوردن، قبلا تبعیض فکری داشتن، تحت تاثیر عقیده یا مسلکی قرار دادن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: prepossessingly (adv.), prepossingness (n.)
• : تعریف: attractive or impressive; pleasing.
مترادف: attractive, charming, engaging
متضاد: unattractive
مشابه: appealing, captivating, personable, striking, winsome

• impressive; appealing, attractive
someone or something that is prepossessing is attractive or impressive in appearance.

مترادف و متضاد

Antonyms: homely, repulsive, ugly, unattractive, unprepossessing


attractive, handsome


Synonyms: alluring, amiable, appealing, attracting, beautiful, bewitching, captivating, charming, drawing, enchanting, engaging, fair, fascinating, fetching, good-looking, inviting, likable, lovable, magnetic, pleasant, pleasing, striking, taking, winning


جملات نمونه

1. julie's prepossessing personality
شخصیت دلپذیر جولی

2. He wasn't a very prepossessing sort of person.
[ترجمه ترگمان]او آدم بسیار جذابی نبود
[ترجمه گوگل]او یک فرد بسیار متعهد نبود

3. The box didn't look very prepossessing, but the necklace inside was beautiful.
[ترجمه ترگمان]جعبه بسیار مطبوع به نظر نمی رسید، اما گردن بند داخل آن زیبا بود
[ترجمه گوگل]جعبه خیلی ظریف نبود، اما گردنبند داخل زیبا بود

4. He / His appearance is not at all prepossessing.
[ترجمه ترگمان]ظاهر او اصلا جذاب نیست
[ترجمه گوگل]او / ظاهر او در همه جا در پیش است

5. He was not a prepossessing sight.
[ترجمه ترگمان]از این منظره خوشش نمی آمد
[ترجمه گوگل]او یک نگاه پیشگیرانه نبود

6. Growing up physically small in the shadow of prepossessing Kim Il - sung can hardly have been easy.
[ترجمه ترگمان]رشد فیزیکی در سایه کیم ایل سونگ به سختی می تواند آسان باشد
[ترجمه گوگل]کیم ایل سونگ از لحاظ جسمی کوچکتر در سایهی پیشگیرانه، به سختی آسان شده است

7. A prepossessing performer with a beautiful baritone, Murray is tall, blond and Midwestern - looking.
[ترجمه ترگمان]مردی جذاب با صدای بم و بلند و بلند قد، مو بور و Midwestern است
[ترجمه گوگل]ماری با یک باریتون زیبایی، موی بلند، بلندی و Midwestern - نگاه می کند

8. Clean clothes and good manners are prepossessing.
[ترجمه ترگمان]لباس تمیز و رفتار خوب، جذاب هستند
[ترجمه گوگل]لباس های خالص و رفتارهای خوب راضی است

9. Clean clothes and good manners prepossessing.
[ترجمه ترگمان]لباس تمیز و رفتار خوب و گیرا داشت
[ترجمه گوگل]تمیز کردن لباس ها و رفتارهای خوب

10. Thus, unpleasant home remedies were my earliest experiences of healthcare, and I cannot prepossessing.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، درمان های خانگی نامطبوع اولین تجربیات من از مراقبت های بهداشتی بودند و من نمی توانستم جذاب باشم
[ترجمه گوگل]بنابراین، درمان های خانگی ناخوشایند اولین تجربه من در زمینه مراقبت های بهداشتی بود، و من نمی توانم آن را تحمل کنم

11. Outside the plant from January 28 th was a less prepossessing sight.
[ترجمه ترگمان]خارج از کارخانه از روز ۲۸ ژانویه، منظره ای دیگر به چشم نمی خورد
[ترجمه گوگل]در خارج از گیاه از 28 ژانویه، دید کمتری داشت

12. Dombey was rather bald, rather red, and though a handsome well-made man, too stern and pompous in appearance, to be prepossessing.
[ترجمه ترگمان]Dombey نسبتا طاس بود، کمی قرمز، و با این که مردی خوش قیافه و خوش قیافه بود، خیلی خشن و پر طمطراق بود
[ترجمه گوگل]Dombey به جای طعم و مزه و نه قرمز بود و هرچند یک مرد خوش تیپ خوش تیپ، ظاهری بسیار ظالمانه و ظریف نیز داشت، که از نظر ظاهری جذاب بود

13. The appearance of Frank Cowperwood at this time was, to say the least, prepossessing and satisfactory.
[ترجمه ترگمان]در این موقع سروکله فرانک Cowperwood پیدا شد که از همه بدتر و مطبوع بود
[ترجمه گوگل]ظاهر فرانک کوپرووود در این زمان، به حداقل گفته بود، پیشگویی و رضایت بخش است

Julie's prepossessing personality

شخصیت دلپذیر جولی



کلمات دیگر: