(عربی)، مفتی، پیشوای دینی، جامه معمولی برتن کسی که حق داردجامه رسمی بپوشد
mufti
(عربی)، مفتی، پیشوای دینی، جامه معمولی برتن کسی که حق داردجامه رسمی بپوشد
انگلیسی به فارسی
(عربی) مفتی
(عربی) (بهویژه در مورد کسانی که بهطور معمول اونیفورم می پوشند) لباس غیرنظامی، لباس شخصی
مفتی
انگلیسی به انگلیسی
• civilian dress; interpreter of muslim law
جملات نمونه
1. Soldiers wear mufti on leave, not uniform.
[ترجمه ترگمان]سربازان از مفتی بر روی مرخصی استفاده می کنند، نه یونیفورم
[ترجمه گوگل]سربازان مفتی را ترک می کنند، نه یکنواخت
[ترجمه گوگل]سربازان مفتی را ترک می کنند، نه یکنواخت
2. Will uniform or mufti be required?
[ترجمه ترگمان]آیا ممکن است لباس رسمی و یا مفتی مورد نیاز باشد؟
[ترجمه گوگل]آیا یکنواخت یا موثری لازم است؟
[ترجمه گوگل]آیا یکنواخت یا موثری لازم است؟
3. Only the occasional sales rep, in his weekend mufti, went past me in his company Cavalier.
[ترجمه ترگمان]تنها نماینده فروش گهگاه، در mufti آخر هفته خود، از من در شرکت his عبور کرد
[ترجمه گوگل]فقط نماینده فروش گاه به گاه، در مفتی آخر هفته خود، در شرکت Cavalier شرکت کرد
[ترجمه گوگل]فقط نماینده فروش گاه به گاه، در مفتی آخر هفته خود، در شرکت Cavalier شرکت کرد
4. And mufti means a dark suit with a tie.
[ترجمه ترگمان]و مفتی به معنای یک کت و شلوار تیره با تساوی است
[ترجمه گوگل]و مفتی معنی یک کت و شلوار تاریک با کراوات
[ترجمه گوگل]و مفتی معنی یک کت و شلوار تاریک با کراوات
5. It consisted of small units which patrolled in mufti in civilian cars.
[ترجمه ترگمان]این واحد متشکل از واحدهای کوچکی بود که در خودروهای غیرنظامی به گشت زنی می پرداختند
[ترجمه گوگل]این شامل واحدهای کوچکی بود که در خودروهای غیرنظامی مفتی گریختند
[ترجمه گوگل]این شامل واحدهای کوچکی بود که در خودروهای غیرنظامی مفتی گریختند
6. Clothes: mufti, plus carnation for groom; small bouquet for bride.
[ترجمه ترگمان]لباس ها: مفتی، به اضافه میخک برای داماد؛ دسته گل کوچک برای عروس
[ترجمه گوگل]لباس: مفتی، به علاوه کارامل برای داماد؛ دسته کوچک برای عروس
[ترجمه گوگل]لباس: مفتی، به علاوه کارامل برای داماد؛ دسته کوچک برای عروس
7. The admiral arrived in mufti.
[ترجمه ترگمان]دریاسالار وارد مفتی شد
[ترجمه گوگل]دریاسالار وارد مفتی شد
[ترجمه گوگل]دریاسالار وارد مفتی شد
8. The Grand Mufti replied that it was his view that everything would come to pass just as the Fuhrer had indicated.
[ترجمه ترگمان]مفتی اعظم پاسخ داد که این دیدگاه او است که همه چیز درست همان طور که پیشوا نشان داده بود، اتفاق خواهد افتاد
[ترجمه گوگل]مفتی بزرگ پاسخ داد که این دیدگاه او بود که همانطور که فهرر اشاره کرده بود، همه چیز اتفاق می افتد
[ترجمه گوگل]مفتی بزرگ پاسخ داد که این دیدگاه او بود که همانطور که فهرر اشاره کرده بود، همه چیز اتفاق می افتد
9. The Grand Mufti thanked him for it and stated in conclusion that he was taking his leave from the Fuhrer in full confidence and with reiterated thanks for the interest shown in the Arab cause.
[ترجمه ترگمان]مفتی اعظم از او به خاطر آن تشکر کرد و در پایان اظهار داشت که او با اطمینان کامل از پیشوا وداع می کند و به خاطر منافع نشان داده شده در نهضت عرب تکرار کرده است
[ترجمه گوگل]مفتی بزرگ از او برایش تشکر کرد و در نهایت اظهار داشت که او از طرف فورر از اعتماد کامل خود رهایی یافته و با تشکر از اینکه منافع نشان داده شده در مورد اعراب تکرار شده است
[ترجمه گوگل]مفتی بزرگ از او برایش تشکر کرد و در نهایت اظهار داشت که او از طرف فورر از اعتماد کامل خود رهایی یافته و با تشکر از اینکه منافع نشان داده شده در مورد اعراب تکرار شده است
10. Mohammed al-Qubaisi, Dubai's grand mufti, said of Bin Laden's burial: "They can say they buried him at sea, but they cannot say they did it according to Islam.
[ترجمه ترگمان]محمد al، مفتی اعظم دبی، درباره دفن بن لادن گفت: \" آن ها می توانند بگویند که او را در دریا دفن کرده اند، اما آن ها نمی توانند بگویند که این کار را براساس اسلام انجام داده اند
[ترجمه گوگل]محمد القبایی، مفتی بزرگ دبی، در مورد دفن بن لادن گفت: 'آنها می توانند بگویند که آنها را در دریا دفن کرده اند، اما نمی توانند بگویند که آنها بر اساس اسلام انجام دادند
[ترجمه گوگل]محمد القبایی، مفتی بزرگ دبی، در مورد دفن بن لادن گفت: 'آنها می توانند بگویند که آنها را در دریا دفن کرده اند، اما نمی توانند بگویند که آنها بر اساس اسلام انجام دادند
11. The cleric, Grand Mufti Ahmad Badreddine Hassoun, is considered a close supporter of Assad's regime and has echoed its claims that the unrest in Syria is the result of a foreign conspiracy.
[ترجمه ترگمان]روحانی بزرگ، احمد Badreddine حسون، یکی از حامیان نزدیک رژیم اسد محسوب می شود و ادعاهای خود مبنی بر اینکه ناآرامی در سوریه نتیجه یک توطئه خارجی است را منعکس کرده است
[ترجمه گوگل]روحانیون، مفتی احمد بدرالدین حسون، حامی حامی رژیم اسد محسوب می شوند و ادعاهای خود را مبنی بر این که ناآرامی ها در سوریه نتیجه توطئه خارجی است، مطرح می شود
[ترجمه گوگل]روحانیون، مفتی احمد بدرالدین حسون، حامی حامی رژیم اسد محسوب می شوند و ادعاهای خود را مبنی بر این که ناآرامی ها در سوریه نتیجه توطئه خارجی است، مطرح می شود
12. The Grand Mufti began by thanking the Fuhrer for the great honor he had bestowed by receiving him.
[ترجمه ترگمان]استاد بزرگ با تشکر از Fuhrer به خاطر افتخاری بزرگ که با دریافت او به آن بخشیده بود، شروع به تشکر کرد
[ترجمه گوگل]مفتی بزرگ با قدردانی از فورر برای افتخار بزرگ که وی با دریافت آن به دست آورد، آغاز شد
[ترجمه گوگل]مفتی بزرگ با قدردانی از فورر برای افتخار بزرگ که وی با دریافت آن به دست آورد، آغاز شد
13. The Grand Mufti, Shaikh Ahmed bin Hamad Al Khalili exhorted Muslims to be pious and obey Allah the Almighty.
[ترجمه ترگمان]شیخ بزرگ، شیخ احمد بن عبدالعزیز، مسلمانان را تشویق کرد که مومن باشند و از خدای متعال اطاعت کنند
[ترجمه گوگل]مفتی بزرگ، شیخ احمد بن حماد الخلیلی، مسلمانان را تشویق کرد که مقدس باشند و از خداوند متعال اطاعت کنند
[ترجمه گوگل]مفتی بزرگ، شیخ احمد بن حماد الخلیلی، مسلمانان را تشویق کرد که مقدس باشند و از خداوند متعال اطاعت کنند
14. Another participant, the Grand Mufti of Egypt, is by comparison a trailblazer.
[ترجمه ترگمان]یکی دیگر از شرکت کنندگان، مفتی اعظم مصر، با مقایسه یک trailblazer است
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از مشارکت کنندگان، مفتی بزرگ مصر، در مقایسه با یک قهرمان است
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از مشارکت کنندگان، مفتی بزرگ مصر، در مقایسه با یک قهرمان است
کلمات دیگر: