دارای انباشتگی (یا دارای تمایل به انباشته شدن)، رانه گرای، رانه دار، پشته پشته، پشته پشته in some places the snow has become drifty در برخی جاها برف انباشته شده است
drifty
دارای انباشتگی (یا دارای تمایل به انباشته شدن)، رانه گرای، رانه دار، پشته پشته، پشته پشته in some places the snow has become drifty در برخی جاها برف انباشته شده است
انگلیسی به فارسی
دارای انباشتگی (یا دارای تمایل به انباشته شدن)، رانهگرای، رانهدار، پشتهپشته
حواس پرت
انگلیسی به انگلیسی
• of drifts, characterized by drifts; flowing
جملات نمونه
1. in some places the snow has become drifty
در برخی جاها برف انباشته شده است.
In some places the snow has become drifty.
در برخی جاها برف انباشته شده است.
کلمات دیگر: