کلمه جو
صفحه اصلی

preplan

انگلیسی به فارسی

پیش برنامه


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: combined form of plan.

• plan ahead of time, plot beforehand
make preparations ahead of time

جملات نمونه

1. The Queen's holiday is arranged to go like clockwork, everything pre-planned to the minute.
[ترجمه ترگمان]تعطیلات ملکه قرار است مثل ساعت حرکت کند، همه چیز قبل از هر دقیقه برنامه ریزی شده است
[ترجمه گوگل]تعطیلات ملکه مرتب شده است به مانند ساعت کار، همه چیز از پیش برنامه ریزی شده به دقیقه

2. Peacekeeping, by its nature, makes pre-planning difficult.
[ترجمه ترگمان]حفظ صلح حفظ صلح توسط نیروهای پاسدار صلح است
[ترجمه گوگل]حفظ صلح با طبیعت، پیش برنامه ریزی را دشوار می سازد

3. Work reorganization was achieved in Pilkingtons despite the absence of a pre-planned strategy for cultural change.
[ترجمه ترگمان]علی رغم فقدان یک استراتژی از پیش برنامه ریزی شده برای تغییر فرهنگی، سازماندهی مجدد کار در Pilkingtons به دست آمد
[ترجمه گوگل]سازماندهی مجدد کار در Pilkingtons با وجود نبود یک استراتژی پیش برنامه ریزی شده برای تغییر فرهنگ، به دست آمد

4. Our hosts promised we would be given an early final decision, so we immediately set about pre-planning a programme.
[ترجمه ترگمان]میزبانان ما قول دادند که به زودی یک تصمیم نهایی خواهیم گرفت، بنابراین ما فورا برنامه پیش از برنامه ریزی را تعیین کردیم
[ترجمه گوگل]میزبانان ما وعده داده اند که ما یک تصمیم نهایی اولیه دریافت می کنیم، بنابراین ما بلافاصله در مورد پیش برنامه ریزی یک برنامه را تعیین می کنیم

5. The curriculum must be preplanned.
[ترجمه ترگمان]برنامه درسی باید preplanned باشد
[ترجمه گوگل]برنامه درسی باید پیش از برنامه ریزی باشد

6. Sometimes, the prospect of a breach of the peace may form the basis of pre-planned preventive action.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات، دورنمای نقض صلح ممکن است اساس اقدام پیشگیرانه پیش از برنامه ریزی شده را شکل دهد
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات چشم انداز نقض صلح ممکن است مبنای پیشگیری از پیش برنامه ریزی شده باشد

7. The implementation of the preplan of floodwater resources utilization for Baicheng in 2005 had achieved the result that was expected.
[ترجمه ترگمان]اجرای the مربوط به استفاده از منابع آب در سال ۲۰۰۵ به نتیجه ای که انتظار می رفت دست یافت
[ترجمه گوگل]اجرای پیش شرط استفاده از منابع آب سیلاب برای Baicheng در سال 2005 نتیجه ای را که انتظار می رفت به دست آورد

8. Secondly, a preplan was launched to meet the emergency.
[ترجمه ترگمان]دوم اینکه، یک preplan برای پاسخگویی به شرایط اضطراری راه اندازی شد
[ترجمه گوگل]ثانیا، پیش برنامه ریزی شده برای مقابله با اضطراری راه اندازی شد

9. An emergency preplan for accidental pollution was described so as to provide reference for cleaning production.
[ترجمه ترگمان]یک preplan اضطراری برای آلودگی تصادفی به گونه ای توصیف شد که مرجعی برای تمیز کردن تولید ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]یک پیشبینی اضطراری برای آلودگی تصادفی به منظور ارائه مرجع برای تمیزکاری توصیف شده است

10. And combine control mining method, surface subsidence preplan theory, mining landslide area disaster forecast and numerical simulation studied out controlling mining estimate measure.
[ترجمه ترگمان]و با ترکیب روش استخراج کنترل، نظریه preplan فرونشست زمین، پیش بینی فاجعه مساحت زمین لغزش و شبیه سازی عددی، کنترل برآورد معدن را مورد مطالعه قرار داد
[ترجمه گوگل]و ترکیب روش های کنترل معدن، نظریه پیش پیش بینی تخریب سطح، پیش بینی فاجعه ناحیه زمینی لغزش و شبیه سازی عددی، کنترل اندازه گیری معادله معدن را مورد بررسی قرار داد

11. Now it's time to preplan your trip.
[ترجمه ترگمان]حالا وقتش است که سفرت را عوض کنی
[ترجمه گوگل]اکنون وقت آن است که سفر خود را پیش بینی کنید

12. In the meantime, the workaround is to preplan the post-migration capacity by creating additional nodes and servers prior to upgrading the cell from V5 to V
[ترجمه ترگمان]در این بین، workaround قرار است با ایجاد نوده ای و سرورهای اضافی قبل از ارتقا سلول از V۵ به V، ظرفیت انتقال پس از مهاجرت را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]در عین حال، راه حل این است که ظرفیت پس از مهاجرت را با ایجاد گره های اضافی و سرور قبل از ارتقاء سلول از V5 به V

13. The causes, precautions, solutions and on-the-spot safety emergency preplan of common accidents occurred in coatings are described.
[ترجمه ترگمان]علل، اقدامات احتیاطی، راه حل ها و موارد اضطراری ایمنی نقطه ای حوادث مشترک در پوشش ها توضیح داده می شوند
[ترجمه گوگل]علل، اقدامات احتیاطی، راه حل ها و پیش بینی های اضطراری ایمنی در حوادث ناشی از تصادفات معمول در پوشش ها شرح داده شده است

14. This requires that the system preanalyze and preplan the execution of transactions.
[ترجمه ترگمان]این امر مستلزم آن است که سیستم اجرا شود و اجرای معاملات را تایید کند
[ترجمه گوگل]این امر مستلزم آن است که سیستم پیشآمده و برنامه ریزی انجام معاملات را پیش بینی کند

15. Earthquake emergency preplan is a guiding principle for earthquake emergency response.
[ترجمه ترگمان]زلزله اضطراری زلزله یک اصل راهنما برای واکنش اضطراری زلزله است
[ترجمه گوگل]پیشگام اضطراری زلزله یک اصل هدایت کننده برای پاسخ اضطراری زلزله است

پیشنهاد کاربران

برنامه ریزی

از پیش برنامه ریزی کردن ، پیش برنامه ریزی


کلمات دیگر: