کلمه جو
صفحه اصلی

smile on

انگلیسی به انگلیسی

• extend a warm welcome to -

جملات نمونه

1. She usually had a smile on her face, but now she looked solemn.
[ترجمه ترگمان]معمولا لبخندی بر چهره اش می زد، اما حالا جدی به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او معمولا روی صورتش لبخند زده بود، اما در حال حاضر محبت آمیز بود

2. Amy had a big/broad smile on her face.
[ترجمه ترگمان]ای می لبخند پهنی بر لبش نشسته بود
[ترجمه گوگل]امی لبخند بزرگ / گسترده ای روی صورتش گذاشت

3. Haley studied her, an enigmatic smile on his face.
[ترجمه ترگمان]هیلی او را برانداز کرد، لبخندی مرموز بر چهره اش نشست
[ترجمه گوگل]هالی به او نگاه کرد، لبخند مبهم روی صورتش

4. Can you smile on people who are rude to you?
[ترجمه ترگمان]میتونی به مردمی که نسبت به تو خشن هستن لبخند بزنی؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید به افرادی که به شما بی ادب هستند لبخند بزنید؟

5. He sat silently with a sphinx-like smile on his face.
[ترجمه ترگمان]او بی صدا نشسته بود و مثل ابوالهول که بر چهره اش لبخند می زد، نشسته بود
[ترجمه گوگل]او در سکوت با یک لبخند مانند لبخند اسپینکس روی صورتش نشست

6. The receptionist had a bright set smile on his face, but I could tell that he was bored.
[ترجمه ترگمان]متصدی پذیرش لبخند روشنی روی صورتش داشت، اما می توانستم بگویم که حوصله اش سر رفته
[ترجمه گوگل]در اتاق پذیرایی، روی صورتش لبخند زده بود، اما می توانستم بگویم که او خسته شده است

7. There was a smile on her face and a spring in her step.
[ترجمه ترگمان]یک لبخند روی صورتش و یک چشمه در قدم او بود
[ترجمه گوگل]یک لبخند روی صورت و یک بهار در گام او وجود داشت

8. She had a big smile on her face.
[ترجمه ترگمان]لبخند بزرگی بر لبش نشسته بود
[ترجمه گوگل]لبخند بزرگی روی صورتش گذاشت

9. She had a happy smile on her face.
[ترجمه ترگمان]لبخندی حاکی از خوشحالی بر چهره اش نقش بست
[ترجمه گوگل]او لبخند خوشحالی روی صورتش گذاشت

10. He had a big smile on his face.
[ترجمه ترگمان]لبخند بزرگی بر لبش نشسته بود
[ترجمه گوگل]او لبخند بزرگی روی صورتش گذاشت

11. The maid looked at him, a nervous smile on her face.
[ترجمه ترگمان]خدمتکار به او نگاه کرد و لبخندی عصبی بر چهره اش نشست
[ترجمه گوگل]خدمتکار به او نگاه کرد، لبخند عصبی روی صورتش

12. There was a secret smile on her face.
[ترجمه ترگمان]لبخند مرموزی بر چهره اش نقش بست
[ترجمه گوگل]یک لبخند مخفی روی صورتش وجود داشت

13. There was just a suggestion of a smile on her face.
[ترجمه ترگمان]فقط یک لبخند روی صورتش بود
[ترجمه گوگل]فقط یک پیشنهاد از لبخند روی صورتش وجود داشت

14. There was a slight smile on her lips.
[ترجمه ترگمان]لبخند خفیفی بر لبانش نقش بست
[ترجمه گوگل]یک لبخند خفیف بر روی لب هایش وجود داشت

15. There was the faintest trace of a smile on her lips.
[ترجمه ترگمان]لبخند کم رنگی بر لبش نقش بست
[ترجمه گوگل]ردیابی ضعیف لبخندی بر لب داشت


کلمات دیگر: