کلمه جو
صفحه اصلی

mudslinging


(به ویژه در مبارزات انتخاباتی و غیره) لجن مالی، توسل به تهمت و دشنام

انگلیسی به فارسی

(به‌ویژه در مبارزات انتخاباتی و غیره) لجن مالی، توسل به تهمت و دشنام


انگلیسی به انگلیسی

• slandering, defamation, act of slandering, libel

مترادف و متضاد

smear campaign


Synonyms: character assassination, defamation, dirty politics, dragging one’s name through the mud, negative campaign, slander


جملات نمونه

1. There has been a lot of political mudslinging in the battle for votes.
[ترجمه ترگمان]در این نبرد برای رای اکثریت سیاسی بسیاری وجود داشته است
[ترجمه گوگل]در نبرد برای رای گیری، بسیاری از مخالفت های سیاسی وجود دارد

2. Haze says he is angry about the mudslinging in the campaign.
[ترجمه ترگمان]Haze می گوید که از mudslinging در این مبارزه عصبانی است
[ترجمه گوگل]Haze می گوید که او در مورد خشونت در مبارزه عصبانی است

3. They are a source and means for gossip, mudslinging and defamation.
[ترجمه ترگمان]آن ها منبعی هستند و برای سخن چینی کردن، بدنام کردن و بدنام کردن استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]آنها منبع و وسیله ای برای شایعات، خشونت و افترا هستند

4. Years of political mudslinging between the big parties have brought disillusionment and apathy.
[ترجمه ترگمان]سال ها اختلافات سیاسی بین احزاب بزرگ باعث سرخوردگی و بی علاقگی شده است
[ترجمه گوگل]سالهای متلاشی شدن سیاسی میان احزاب بزرگ موجب تخریب و بی حوصلگی شده است

5. First, the campaign was free and fair, though marred by mudslinging.
[ترجمه ترگمان]اول، این مبارزه آزاد و عادلانه بود، هر چند که mudslinging به آن لطمه زده بود
[ترجمه گوگل]اولا کمپین آزاد و عادلانه بود، گرچه از سوی مخالفت با آن مخالف بود

6. We've lost some sanity in this mix of political mudslinging.
[ترجمه ترگمان]ما برخی از عقلانیت را در این ترکیب سیاسی از دست داده ایم
[ترجمه گوگل]ما برخی از عواطف را در این مخلوط مخالفان سیاسی از دست داده ایم

7. "The response was that they were comfortable and that this was just competitors mudslinging," she said.
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" پاسخ این بود که آن ها راحت بودند و این تنها رقیب mudslinging بود \"
[ترجمه گوگل]او گفت: «پاسخ این بود که آنها راحت بودند و این فقط رقبای متخاصم بود

8. While his opponent started a huge smear campaign against him, he refused to engage in muckraking and mudslinging.
[ترجمه ترگمان]در حالی که حریف مبارزه خود را بر علیه وی آغاز کرد، او حاضر نشد در muckraking و mudslinging شرکت کند
[ترجمه گوگل]در حالی که حریفش یک مبارزه اسامه بزرگ علیه او را آغاز کرد، او حاضر به دخالت در ضرب و شتم و مخالفت نشد

9. Stock markets rose yesterday as voters went to the polls and months of political mudslinging ended.
[ترجمه ترگمان]روز گذشته، هنگامی که رای دهندگان به پای صندوق های رای رفتند و ماه ها of سیاسی پایان یافت، بازارهای بورس افزایش یافت
[ترجمه گوگل]بازار سهام روز گذشته افزایش یافت و رأی دهندگان به نظرسنجی رفتند و ماه ها از عدم همکاری سیاسی پایان یافت

10. In a television studio politicians of all stripes entertain viewers with mudslinging, shouting and buffoonery.
[ترجمه ترگمان]در یک استودیوی تلویزیونی، سیاستمداران از همه stripes بیننده را با mudslinging، فریاد زدن و دلقک بازی، سرگرم می کنند
[ترجمه گوگل]در یک استودیوی تلویزیونی سیاستمداران همه نوارها تماشاگران را با خشونت، فریاد و فریاد زدن سرگرم می کنند


کلمات دیگر: