کلمه جو
صفحه اصلی

exhaling

انگلیسی به فارسی

هیجان زده، بیرون دادن، دم براوردن، زفیر کردن


انگلیسی به انگلیسی

• breathing out

جملات نمونه

1. a bad smell exhaling from the kitchen
بوی بدی که از آشپزخانه برمی خاست

2. the locomotive was exhaling puffs of smoke into the blue sky
لوکوموتیو توده های دود را به طرف آسمان آبی بیرون می فرستاد.

پیشنهاد کاربران

بازدم


کلمات دیگر: