زمان گذشته ی: forgive
forgave
زمان گذشته ی: forgive
انگلیسی به فارسی
زمان گذشته ساده فعل Forgive
انگلیسی به انگلیسی
( verb )
• : تعریف: past tense of forgive.
• forgave is the past tense of forgive.
Past Participle: forgiven
جملات نمونه
1. he forgave my offences magnanimously
او با بزرگواری گناهان مرا بخشید.
2. he forgave them on his deathbed
در لحظات آخر زندگی آنها را بخشید.
3. the parents forgave the killer of their son
والدین قاتل فرزندشان را بخشیدند.
4. the ruler forgave him and freed him from jail
حکمران (گناهان) او را بخشید و از زندان آزادش کرد.
5. a bighearted man who forgave his enemies
مرد بزرگواری که دشمنان خود را بخشید
6. I forgave her a long time ago.
[ترجمه ترگمان]مدت ها پیش او را بخشیدم
[ترجمه گوگل]من مدت ها قبل از او دروغ گفتم
[ترجمه گوگل]من مدت ها قبل از او دروغ گفتم
7. He forgave his son's immature behaviour.
[ترجمه ترگمان]او رفتار نابالغ پسرش را بخشید
[ترجمه گوگل]او رفتار نابالغ فرزند خود را ببخشد
[ترجمه گوگل]او رفتار نابالغ فرزند خود را ببخشد
8. She forgave him his thoughtless remark.
[ترجمه ترگمان]و این حرف بی thoughtless را به او بخشید
[ترجمه گوگل]او به سخنان بی فکری خود را فریب داد
[ترجمه گوگل]او به سخنان بی فکری خود را فریب داد
9. Her apology was so graceful that we forgave her.
[ترجمه ترگمان]عذرخواهی او چنان زیبا بود که ما او را بخشیدیم
[ترجمه گوگل]عذرخواهی او چنان زیبا بود که ما او را گمراه کردیم
[ترجمه گوگل]عذرخواهی او چنان زیبا بود که ما او را گمراه کردیم
10. And long ago I forgave myself for not pushing a little harder.
[ترجمه ترگمان]و خیلی وقت پیش خودم را به خاطر این که کمی بیشتر اصرار نکردم، بخشیدم
[ترجمه گوگل]و چندین سال پیش من خودم را گول زدم تا کمی سخت تر نباشد
[ترجمه گوگل]و چندین سال پیش من خودم را گول زدم تا کمی سخت تر نباشد
11. But I forgave myself and asked the Lord to do the same.
[ترجمه ترگمان]اما من خودم را بخشیدم و از لرد تقاضا کردم همان کار را بکند
[ترجمه گوگل]اما من خودم را گمراه کردم و از خداوند خواستم که همین کار را انجام دهد
[ترجمه گوگل]اما من خودم را گمراه کردم و از خداوند خواستم که همین کار را انجام دهد
12. But Vincent never forgave his father, holding him personally responsible for this betrayal.
[ترجمه ترگمان]اما (وینسنت)هرگز پدرش را نبخشود و او را شخصا مسئول این خیانت نگه داشت
[ترجمه گوگل]اما وینسان هرگز پدرش را نادیده گرفت و شخصا مسئول این خیانت شد
[ترجمه گوگل]اما وینسان هرگز پدرش را نادیده گرفت و شخصا مسئول این خیانت شد
13. I forgave him for the many occasions on which he had unthinkingly made me feel mentally subnormal.
[ترجمه ترگمان]به خاطر همین بارها او را بخشیدم که این فکر را در ذهن خود احساس کردم
[ترجمه گوگل]من او را برای بسیاری از موارد که او به طرز ناخوشایند باعث شده من احساس ذهنی غیر طبیعی را به او دادم
[ترجمه گوگل]من او را برای بسیاری از موارد که او به طرز ناخوشایند باعث شده من احساس ذهنی غیر طبیعی را به او دادم
14. John never forgave Lawrence for breaking away and going into competition with him.
[ترجمه ترگمان]جان هرگز لاورنس را به خاطر شکست دادن و رفتن به رقابت با او نبخشید
[ترجمه گوگل]جان لورنس هرگز نپسنده برای شکستن و رفتن به رقابت با او
[ترجمه گوگل]جان لورنس هرگز نپسنده برای شکستن و رفتن به رقابت با او
کلمات دیگر: