تند، بطورخشن یاناهنجار، بزمختی، بدرشتی
gruffly
تند، بطورخشن یاناهنجار، بزمختی، بدرشتی
انگلیسی به انگلیسی
• roughly, harshly; hoarsely; coarsely, crudely; rudely
جملات نمونه
1. "Well, never mind now," he said gruffly.
[ترجمه ترگمان]با صدای گرفته ای گفت: خب، حالا مهم نیست
[ترجمه گوگل]او گفت: 'خب، الان فکر نکنید،'
[ترجمه گوگل]او گفت: 'خب، الان فکر نکنید،'
2. She said gruffly, " Put on your clothes ".
[ترجمه ترگمان]او با خشونت گفت: \"لباس های خود را بپوش\"
[ترجمه گوگل]او به طرز وحشتناکی گفت: «لباسهایت را بردار
[ترجمه گوگل]او به طرز وحشتناکی گفت: «لباسهایت را بردار
3. Xiangzi's face flushed and he said gruffly, " How could I become master?
[ترجمه ترگمان]چهره اش سرخ شد و با لحنی خشن گفت: چطور میتونم استاد بشم؟
[ترجمه گوگل]چهره Xiangzi سرخ شد و او به سختی گفت: 'چگونه من می توانم تبدیل به استاد؟
[ترجمه گوگل]چهره Xiangzi سرخ شد و او به سختی گفت: 'چگونه من می توانم تبدیل به استاد؟
4. Hung - chien said gruffly, " Ask your mistress if I hit her or not!
[ترجمه ترگمان]هانگ - chien با صدای خشنی گفت: \" از بانوی خود بپرسید که آیا به او ضربه زدم یا نه؟
[ترجمه گوگل]آویزان شد - چیین به سختی گفت: 'اگر معشوق خود را بپوشان، از خانم خود بپرس، یا نه!
[ترجمه گوگل]آویزان شد - چیین به سختی گفت: 'اگر معشوق خود را بپوشان، از خانم خود بپرس، یا نه!
5. "I'm not altogether a fool," she said gruffly.
[ترجمه ترگمان]با صدای گرفته ای گفت: من کلا احمق نیستم
[ترجمه گوگل]او گفت: 'من در مجموع یک احمق نیستم '
[ترجمه گوگل]او گفت: 'من در مجموع یک احمق نیستم '
6. Sit down,'said the young man gruffly. 'He'll be in soon. '
[ترجمه ترگمان]مرد جوان با لحنی خشن گفت: بنشین! به زودی میاد
[ترجمه گوگل]ساکت بمانید، مرد جوان گفت: 'او به زودی خواهد شد '
[ترجمه گوگل]ساکت بمانید، مرد جوان گفت: 'او به زودی خواهد شد '
7. Accordingly, it was pretty gruffly that the doctor answered him.
[ترجمه ترگمان]از این رو دکتر به او جواب داد:
[ترجمه گوگل]بر این اساس، به طرز وحشیانه ای که دکتر به او پاسخ داد، بسیار خوشحال بود
[ترجمه گوگل]بر این اساس، به طرز وحشیانه ای که دکتر به او پاسخ داد، بسیار خوشحال بود
8. The driver asked me gruffly.
[ترجمه ترگمان]راننده با لحن خشنی از من پرسید:
[ترجمه گوگل]راننده از من ناراحت شد
[ترجمه گوگل]راننده از من ناراحت شد
9. Captain Harris told Demerest gruffly.
[ترجمه ترگمان]کاپیتان هار یس با لحن خشنی به او گفت:
[ترجمه گوگل]کاپیتان هریس دیمرست را به طرز محکمی گفت
[ترجمه گوگل]کاپیتان هریس دیمرست را به طرز محکمی گفت
10. However, he did not seem at all ferocious, and only said gruffly " Good evening, Beauty. "
[ترجمه ترگمان]با این حال، او به هیچ وجه وحشی به نظر نمی رسید، و فقط با صدایی خشن و خشن گفت: \" شب به خیر، زیبایی!\"
[ترجمه گوگل]با این حال، او به هیچ وجه ظالمانه به نظر نمی رسید و فقط به آرامی گفت: «عصر، زیبایی '
[ترجمه گوگل]با این حال، او به هیچ وجه ظالمانه به نظر نمی رسید و فقط به آرامی گفت: «عصر، زیبایی '
11. Be at ease, I can guide, persuade, supervise and urge he learns, but I won't gruffly is privative his happiness.
[ترجمه ترگمان]راحت باشید، می توانم هدایت کنم، متقاعد کنم، نظارت کنم و اصرار کنم که یاد می گیرد، اما من با خشونت او را دوست ندارم
[ترجمه گوگل]به راحتی می توانم راهنمای، متقاعد کردن، نظارت و تشویق او را یاد بگیرم، اما من شاد نیستم
[ترجمه گوگل]به راحتی می توانم راهنمای، متقاعد کردن، نظارت و تشویق او را یاد بگیرم، اما من شاد نیستم
12. When he left he cut short the father's nervous thanks gruffly.
[ترجمه ترگمان]وقتی که او رفت، صدای عصبی پدر را قطع کرد
[ترجمه گوگل]وقتی او را ترک کرد، به طرز عجیبی از پدر ناراحت شد
[ترجمه گوگل]وقتی او را ترک کرد، به طرز عجیبی از پدر ناراحت شد
13. "I'll put the key in the window. " — "You needn't bother," he said gruffly.
[ترجمه ترگمان]او با خشونت گفت: \" من کلید را در پنجره خواهم گذاشت \"
[ترجمه گوگل]'من کلیدی را در پنجره قرار می دهم '-' شما نیاز به زحمت نیست، 'او مبهوت گفت
[ترجمه گوگل]'من کلیدی را در پنجره قرار می دهم '-' شما نیاز به زحمت نیست، 'او مبهوت گفت
کلمات دیگر: