رسمی کردن
formalise
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• make official, make formal; make legally valid; affect formality; give a shape or form to, model (also formalize)
جملات نمونه
1. The middle way seeks to formalise, or at least make explicit, normative patterns in the general activity of reading.
[ترجمه ترگمان]راه میانی به دنبال formalise یا حداقل الگوهای هنجاری در فعالیت کلی مطالعه است
[ترجمه گوگل]راه وسطی به دنبال رسمیت دادن یا حداقل ساختن الگوهای صوری در فعالیت عمومی خواندن است
[ترجمه گوگل]راه وسطی به دنبال رسمیت دادن یا حداقل ساختن الگوهای صوری در فعالیت عمومی خواندن است
2. As a practice grows its structure will need formalising to facilitate proper control.
[ترجمه ترگمان]همانطور که یک عمل رشد می کند، ساختار آن به formalising نیاز دارد تا کنترل مناسب را تسهیل کند
[ترجمه گوگل]به عنوان یک تمرین، ساختار آن برای رسیدن به کنترل مناسب لازم است
[ترجمه گوگل]به عنوان یک تمرین، ساختار آن برای رسیدن به کنترل مناسب لازم است
3. It is worth formalising the situation, for reasons which will emerge later.
[ترجمه ترگمان]این به دلایلی است که بعدا ظاهر خواهد شد
[ترجمه گوگل]به دلایلی که بعدا ظهور خواهد کرد، ارزش وضعیت را رسمیت می دهد
[ترجمه گوگل]به دلایلی که بعدا ظهور خواهد کرد، ارزش وضعیت را رسمیت می دهد
4. Perhaps there is an argument for clarifying and formalising this co-operation.
[ترجمه ترگمان]شاید این هم کاری برای پالایش و خنثی کردن این هم کاری وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]شاید استدلالی برای روشن شدن و رسمیت دادن این همکاری وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]شاید استدلالی برای روشن شدن و رسمیت دادن این همکاری وجود داشته باشد
5. By formalising their relationship, the companies hope to provide an established platform which implements the core technology behind the Intelligent Network.
[ترجمه ترگمان]شرکت ها با تعیین رابطه خود امیدوارند که یک پلت فرم تثبیت شده فراهم کند که فن آوری اصلی را در پشت شبکه هوشمند اجرا می کند
[ترجمه گوگل]با رسم سازی رابطه خود، شرکت ها امیدوارند که یک پلت فرم مبتنی بر فناوری هسته ای را که پشت شبکه شبکه هوشمند است، بسازد
[ترجمه گوگل]با رسم سازی رابطه خود، شرکت ها امیدوارند که یک پلت فرم مبتنی بر فناوری هسته ای را که پشت شبکه شبکه هوشمند است، بسازد
6. This project accordingly plans to formalise and devise a computational implementation of Fodor-Sperber-Wilson assumptions about language and language processing.
[ترجمه ترگمان]این پروژه بر این اساس قصد دارد تا یک پیاده سازی محاسباتی از مفروضات Fodor - Sperber - ویلسون در مورد زبان و پردازش زبان تدوین کند
[ترجمه گوگل]بر این اساس، این پروژه قصد دارد یک پیاده سازی محاسباتی از مفروضات فودور-اسپربر و ویلسون درباره پردازش زبان و پردازش زبان را رسمی کند
[ترجمه گوگل]بر این اساس، این پروژه قصد دارد یک پیاده سازی محاسباتی از مفروضات فودور-اسپربر و ویلسون درباره پردازش زبان و پردازش زبان را رسمی کند
7. While schools are attempting to get away from the system, we are formalising it by offering five different levels of funding.
[ترجمه ترگمان]در حالی که مدارس در تلاشند تا از سیستم دور شوند، ما با ارائه پنج سطح بودجه مختلف از آن استفاده می کنیم
[ترجمه گوگل]در حالیکه مدارس تلاش می کنند تا از سیستم بیرون بیایند، ما آن را با ارائه پنج سطح مختلف مالی، رسما می دهیم
[ترجمه گوگل]در حالیکه مدارس تلاش می کنند تا از سیستم بیرون بیایند، ما آن را با ارائه پنج سطح مختلف مالی، رسما می دهیم
8. The grouping formalised the situation by creating four essentially geographically based companies, even though they did stray into one another's territories.
[ترجمه ترگمان]این گروه بندی وضعیت را با ایجاد چهار شرکت اساسا از لحاظ جغرافیایی مشخص کرد، اگرچه آن ها در یک قلمرو دیگر سرگردان شدند
[ترجمه گوگل]این گروه با ایجاد چهار شرکت اساسا مبتنی بر جغرافیایی، حتی اگر به سرزمین یکدیگر متوسل شوند، این وضعیت را شکل داد
[ترجمه گوگل]این گروه با ایجاد چهار شرکت اساسا مبتنی بر جغرافیایی، حتی اگر به سرزمین یکدیگر متوسل شوند، این وضعیت را شکل داد
9. Liverpool are waiting to formalise the signing of Valencia left - back Fabio Aurelio.
[ترجمه ترگمان]لیورپول در انتظار توقف امضای فابیو left والنسیا هستند
[ترجمه گوگل]لیورپول در انتظار امضای قرارداد والنسیا با فابیو اورلیو است
[ترجمه گوگل]لیورپول در انتظار امضای قرارداد والنسیا با فابیو اورلیو است
10. Mr Wen's visit will formalise a new cabinet - level dialogue on economic co - operation.
[ترجمه ترگمان]دیدار آقای ون یک گفتمان جدید در سطح کابینه درباره هم کاری اقتصادی برگزار خواهد کرد
[ترجمه گوگل]دیدار آقای ون یک دیپلم جدید در سطح کابینه در مورد همکاری اقتصادی را تشکیل می دهد
[ترجمه گوگل]دیدار آقای ون یک دیپلم جدید در سطح کابینه در مورد همکاری اقتصادی را تشکیل می دهد
11. This allows people to formalise their finances without formalising their immigration status.
[ترجمه ترگمان]این به مردم این امکان را می دهد که امور مالی خود را بدون تغییر وضعیت مهاجرتی انجام دهند
[ترجمه گوگل]این اجازه می دهد تا مردم مالیات خود را رسمی بدون رسمی وضعیت مهاجرت خود را
[ترجمه گوگل]این اجازه می دهد تا مردم مالیات خود را رسمی بدون رسمی وضعیت مهاجرت خود را
12. She feels the time has come to formalise her relationship with Tempelsman.
[ترجمه ترگمان]او احساس می کند زمان رابطه او با Tempelsman فرا رسیده است
[ترجمه گوگل]او احساس می کند زمان رسیدن رابطه او با Tempelsman است
[ترجمه گوگل]او احساس می کند زمان رسیدن رابطه او با Tempelsman است
13. This has resulted in a growing need for a more detailed and more formalised information system.
[ترجمه ترگمان]این امر منجر به افزایش نیاز به یک سیستم اطلاعات دقیق تر و more شده است
[ترجمه گوگل]این امر موجب نیاز روزافزون به سیستم اطلاعاتی دقیق تر و رسمیتر شده است
[ترجمه گوگل]این امر موجب نیاز روزافزون به سیستم اطلاعاتی دقیق تر و رسمیتر شده است
14. This will probably have a worse risk-benefit trade off than the formalised use of league tables.
[ترجمه ترگمان]این احتمالا یک تجارت سود آور بدتر از استفاده رسمی از جداول اتحادیه خواهد بود
[ترجمه گوگل]این احتمالا تجارت نامطلوب ریسک بیشتری نسبت به استفاده رسمی از جداول لیگ دارد
[ترجمه گوگل]این احتمالا تجارت نامطلوب ریسک بیشتری نسبت به استفاده رسمی از جداول لیگ دارد
پیشنهاد کاربران
رسمی کردن، به رسمیت درآوردن
کلمات دیگر: