(verb use participle) قسمت سوم فعل forgive
forgiven
(verb use participle) قسمت سوم فعل forgive
انگلیسی به فارسی
قسمت سوم فعل Forgive
ببخشید، بخشیدن، عفو کردن، تبرئه کردن، امرزیدن
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: past participle of forgive.
• pardoned; granted clemency; released from a debt or liability
Simple Past: forgave
مترادف و متضاد
excused
Synonyms: reinstated, taken back, welcomed home, pardoned
جملات نمونه
1. may he be forgiven of his sin!
الهی که گناهان او بخشوده شود!
2. I suspect that Rodney has never quite forgiven either of them.
[ترجمه محمد جواد] من معتقدم که رادنی هرگز هیچکدام از آنها را فراموش نمیکند ( نخواهد کرد )
[ترجمه ترگمان]من حدس می زنم که رادنی هرگز هیچ کدام از آن ها را نبخشیده است[ترجمه گوگل]من معتقد هستم که رادنی هرگز از هر یک از آنها بدم نمی آید
3. I don't think she's ever quite forgiven me for getting her name wrong that time.
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کنم هرگز مرا به خاطر این که اسمش را اشتباه تلفظ کنم بخشیده باشد
[ترجمه گوگل]من فکر نمی کنم او تا به حال به من ببخشید که زمان نامزدی او نامشخص باشد
[ترجمه گوگل]من فکر نمی کنم او تا به حال به من ببخشید که زمان نامزدی او نامشخص باشد
4. His offences were forgiven him by the employer.
[ترجمه ترگمان]offences او را بخشید
[ترجمه گوگل]او از سوی کارفرمایان عفو او را بخشید
[ترجمه گوگل]او از سوی کارفرمایان عفو او را بخشید
5. Looking at the figures, you could be forgiven for thinking the recession is already over.
[ترجمه ترگمان]با نگاه به این مجسمه ها، ممکن است به خاطر فکر کردن به رکود اقتصادی، بخشوده شوید
[ترجمه گوگل]با نگاه کردن به ارقام، می توانید بفهمید که رکود اقتصادی در حال حاضر به پایان رسیده است
[ترجمه گوگل]با نگاه کردن به ارقام، می توانید بفهمید که رکود اقتصادی در حال حاضر به پایان رسیده است
6. Christianity preaches that sinners can be forgiven.
[ترجمه ترگمان]مسیح می گوید که گناهکاران را می توان بخشید
[ترجمه گوگل]مسیحیت می گوید که گناهکاران می توانند ببخشند
[ترجمه گوگل]مسیحیت می گوید که گناهکاران می توانند ببخشند
7. You could be forgiven for thinking football is a religion here.
[ترجمه ترگمان]شما می توانستید به خاطر این که فوتبال در اینجا یک مذهب است بخشوده شوید
[ترجمه گوگل]شما می توانید برای تفکر فوتبال بازی کنید یک دین است
[ترجمه گوگل]شما می توانید برای تفکر فوتبال بازی کنید یک دین است
8. She prayed to be forgiven/ God for forgiveness.
[ترجمه ترگمان]او به درگاه خدا دعا می کرد که بخشوده شود
[ترجمه گوگل]او دعا می کرد که بخاطر بخشش / خداوند بخشنده شود
[ترجمه گوگل]او دعا می کرد که بخاطر بخشش / خداوند بخشنده شود
9. He was forgiven for missing the meeting.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر اینکه جلسه را از دست داده بود بخشیده شد
[ترجمه گوگل]او برای از دست دادن این جلسه انصراف داد
[ترجمه گوگل]او برای از دست دادن این جلسه انصراف داد
10. I've long since forgiven her for what she did.
[ترجمه ترگمان]خیلی وقت بود که او را به خاطر کاری که کرده بود ببخشم
[ترجمه گوگل]من مدتها از آنکه او را بخاطر کاری که انجام دادم آموختم
[ترجمه گوگل]من مدتها از آنکه او را بخاطر کاری که انجام دادم آموختم
11. He had never forgiven her for reporting his indiscretion in front of his friends.
[ترجمه ترگمان]هرگز او را برای گزارش indiscretion در مقابل دوستانش نبخشیده بود
[ترجمه گوگل]او هرگز به خاطر گزارش ناسازگاری خود در برابر دوستانش، او را ندیده بود
[ترجمه گوگل]او هرگز به خاطر گزارش ناسازگاری خود در برابر دوستانش، او را ندیده بود
12. Repent your sins and you will be forgiven.
[ترجمه ترگمان]توبه کن و بخشیده خواهی شد
[ترجمه گوگل]تو گناهان خود را گناه کن و ببخش
[ترجمه گوگل]تو گناهان خود را گناه کن و ببخش
13. Injuries may be forgiven, but not forgotten. Aesop
[ترجمه ترگمان]آسیب ممکن است بخشیده شود اما فراموش نشود Aesop
[ترجمه گوگل]جراحات ممکن است ببخشند اما فراموش نشوند Aesop
[ترجمه گوگل]جراحات ممکن است ببخشند اما فراموش نشوند Aesop
14. To have lost the 1987 election could be forgiven; it provided the final catalyst for Labour's long-drawn out policy reform.
[ترجمه ترگمان]از دست دادن انتخابات ۱۹۸۷ می تواند بخشوده شود؛ این کشور آخرین کاتالیزور برای اصلاح سیاست طولانی مدت حزب کارگر را تامین می کرد
[ترجمه گوگل]برای از دست دادن انتخابات سال 1987 می توانم ببخشمت؛ این کاتالیزور نهایی را برای اصلاح سیاست های بلند مدت کارگر کار فراهم کرد
[ترجمه گوگل]برای از دست دادن انتخابات سال 1987 می توانم ببخشمت؛ این کاتالیزور نهایی را برای اصلاح سیاست های بلند مدت کارگر کار فراهم کرد
15. He can be forgiven that lapse and should recover losses at the expense of the Gold Cup pretender.
[ترجمه ترگمان]او می تواند این اشتباه را ببخشد و باید زیان خود را با هزینه طلای مسابقه های طلا به دست آورد
[ترجمه گوگل]او می تواند از این گذشت ببخشاید و باید هزینه های خود را در هزینه سقوط جام حذفی به دست آورد
[ترجمه گوگل]او می تواند از این گذشت ببخشاید و باید هزینه های خود را در هزینه سقوط جام حذفی به دست آورد
پیشنهاد کاربران
بخشیده شده
کلمات دیگر: