(میان پیروان دین های مختلف) میان دینی، شامل اشخاصی دارای عقاید و ادیان مختلف، بین الادیانی
interfaith
(میان پیروان دین های مختلف) میان دینی، شامل اشخاصی دارای عقاید و ادیان مختلف، بین الادیانی
انگلیسی به فارسی
شامل اشخاصی دارای عقاید و ادیان مختلف، بین الادیانی
مذهبی
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• : تعریف: between, among, or involving adherents of different religious faiths.
• between individuals of different faiths
جملات نمونه
1. They accepted once-scandalous deviations such as interfaith dialogue, political activism, concert-going, and coed dancing.
[ترجمه ترگمان]آن ها انحرافات شرم آور از قبیل گفتگوی بین ادیان، عمل گرایی سیاسی، کنسرت و رقص coed را پذیرفتند
[ترجمه گوگل]آنها یک انحراف اسطوره ای مانند گفتگوی مذهبی، فعالیت سیاسی، کنسرت و رقص مشترک را پذیرفتند
[ترجمه گوگل]آنها یک انحراف اسطوره ای مانند گفتگوی مذهبی، فعالیت سیاسی، کنسرت و رقص مشترک را پذیرفتند
2. This was interfaith dialogue in the raw.
[ترجمه ترگمان]این گفتگوی بین ادیان در خام بود
[ترجمه گوگل]این گفتمان مذهبی در خام بود
[ترجمه گوگل]این گفتمان مذهبی در خام بود
3. This is the most significant single interfaith ecumenical project to take place in the United States.
[ترجمه ترگمان]این یکی از مهم ترین پروژه های ecumenical interfaith است که در ایالات متحده برگزار می شود
[ترجمه گوگل]این یکی از مهمترین پروژه های جامعۀ بین النهار است که در ایالات متحده برگزار می شود
[ترجمه گوگل]این یکی از مهمترین پروژه های جامعۀ بین النهار است که در ایالات متحده برگزار می شود
4. The mosque began to encourage and participate in interfaith dialogues, reaching out to the local Christian and Jewish communities.
[ترجمه ترگمان]مسجد شروع به تشویق و مشارکت در گفتگوهای بین ادیان و رسیدن به جوامع محلی مسیحی و یهودی کرد
[ترجمه گوگل]این مسجد به تشویق و مشارکت در گفتگوهای مذهبی، رسیدن به جوامع محلی مسیحی و یهودی آغاز شد
[ترجمه گوگل]این مسجد به تشویق و مشارکت در گفتگوهای مذهبی، رسیدن به جوامع محلی مسیحی و یهودی آغاز شد
5. And those campuses, that Interfaith Council had a set of internal interfaith discussions and also did a set of external programs like Days of Interfaith Youth Service.
[ترجمه ترگمان]و آن دانشگاه ها، آن شورای درون مذهبی مجموعه ای از بحث های داخلی بین ادیان داشت و همچنین مجموعه ای از برنامه های خارجی مثل روزه ای خدمات بین ادیان را انجام داد
[ترجمه گوگل]و آن محوطه های دانشگاهی که شورای بین مذهبی مجموعه ای از مذاهب داخلی مذهبی داشت و همچنین مجموعه ای از برنامه های خارجی مانند روزهای خدمات جوانان مذهبی را اجرا کرد
[ترجمه گوگل]و آن محوطه های دانشگاهی که شورای بین مذهبی مجموعه ای از مذاهب داخلی مذهبی داشت و همچنین مجموعه ای از برنامه های خارجی مانند روزهای خدمات جوانان مذهبی را اجرا کرد
6. Eboo Patel is executive director of the Interfaith Youth Core in Chicago, Illinois. He is a leader in the interfaith movement.
[ترجمه ترگمان]Eboo پاتل مدیر اجرایی مرکز جوانان بین ادیان در شیکاگو، ایلینویز است او رهبری جنبش بین ادیان است
[ترجمه گوگل]ایبو پاتل مدیر اجرایی مرکز جوانان مذهبی در شیکاگو، ایلینوی است او رهبر جنبش بین مذاهب است
[ترجمه گوگل]ایبو پاتل مدیر اجرایی مرکز جوانان مذهبی در شیکاگو، ایلینوی است او رهبر جنبش بین مذاهب است
7. Sure. The core principles of Interfaith Youth Core are very simple.
[ترجمه ترگمان]البته اصول اصلی هسته درون نژادی بسیار ساده هستند
[ترجمه گوگل]مطمئن اصول هسته ی جوانان میان مذهبی بسیار ساده هستند
[ترجمه گوگل]مطمئن اصول هسته ی جوانان میان مذهبی بسیار ساده هستند
8. For many Americans, the important work in interfaith relations takes place at the local level, as in the Long Island example.
[ترجمه ترگمان]برای بسیاری از آمریکایی ها، کار مهم در روابط بین ادیان در سطح محلی، مانند \"لانگ آیلند\" صورت می گیرد
[ترجمه گوگل]برای بسیاری از آمریکایی ها، کار مهم در روابط بین مذهبی در سطح محلی، مانند مثال لانگ آیلند، صورت می گیرد
[ترجمه گوگل]برای بسیاری از آمریکایی ها، کار مهم در روابط بین مذهبی در سطح محلی، مانند مثال لانگ آیلند، صورت می گیرد
9. Louisville is also home to Interfaith Paths to Peace, an inter-religious organization that brings together people from different faiths.
[ترجمه ترگمان]لوییس ویل همچنین خانه جاده های مذهبی برای صلح، یک سازمان بین مذهبی است که مردم را از ادیان مختلف به هم پیوند می دهد
[ترجمه گوگل]لوئیزویل همچنین به خانه های مذهبی راه های صلح، یک سازمان بین مذهبی است که مردم را از مذاهب مختلف به ارمغان می آورد
[ترجمه گوگل]لوئیزویل همچنین به خانه های مذهبی راه های صلح، یک سازمان بین مذهبی است که مردم را از مذاهب مختلف به ارمغان می آورد
10. So, tell me again a little bit about Interfaith Youth Core and some of its goals and some of the ways it carries out those goals.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، دوباره کمی در مورد برنامه هسته ای بین بین و برخی از اهداف آن و برخی از راه هایی که آن اهداف را انجام می دهد، به من بگویید
[ترجمه گوگل]بنابراین، کمی بعد درباره یونایتد جوانان و بعضی از اهداف آن و بعضی از راه هایی که این اهداف را انجام می دهند، دوباره به من بگو
[ترجمه گوگل]بنابراین، کمی بعد درباره یونایتد جوانان و بعضی از اهداف آن و بعضی از راه هایی که این اهداف را انجام می دهند، دوباره به من بگو
11. Women’s interfaith groups have also organized A-OK! weekends in Detroit and Orange County, Calif.
[ترجمه ترگمان]گروه های مذهبی زنان هم سازمان دهی کرده اند - بسیار خوب! تعطیلات آخر هفته در دیترویت و بخش آرنج
[ترجمه گوگل]گروه های مذهبی زنان همچنین A-OK را سازماندهی کرده اند! تعطیلات آخر هفته در دیترویت و نارنجی، کالیفرنیا
[ترجمه گوگل]گروه های مذهبی زنان همچنین A-OK را سازماندهی کرده اند! تعطیلات آخر هفته در دیترویت و نارنجی، کالیفرنیا
12. Kathy Partridge is executive director of Interfaith Funders, a network of faith-based and secular grant makers working to advance the field of congregation-based community organizing.
[ترجمه ترگمان]کتی Partridge مدیر اجرایی of بین ادیان، شبکه ای از سرمایه گذاران مبتنی بر ایمان و سکولار است که تلاش می کنند تا زمینه سازمان دهی اجتماع مبتنی بر جماعت را توسعه دهند
[ترجمه گوگل]کتی پاربرجد مدیر اجرایی صندوق بین مذاهب، شبکه ای از اعضای دینی مبتنی بر ایمان و سکولار است که برای پیشبرد زمینه سازماندهی اجتماعات مبتنی بر جماعت فعالیت می کند
[ترجمه گوگل]کتی پاربرجد مدیر اجرایی صندوق بین مذاهب، شبکه ای از اعضای دینی مبتنی بر ایمان و سکولار است که برای پیشبرد زمینه سازماندهی اجتماعات مبتنی بر جماعت فعالیت می کند
13. an interfaith memorial service.
[ترجمه ترگمان]مراسم یادبود interfaith
[ترجمه گوگل]خدمات یادبود بین مذهبی
[ترجمه گوگل]خدمات یادبود بین مذهبی
14. The indigenous media need more than ever to promote lasting peace with justice, through ecumenical and interfaith dialogue.
[ترجمه ترگمان]رسانه های بومی بیش از هر زمان دیگر به ترویج صلح پایدار با عدالت، از طریق گفتگوی میان ادیان و ادیان نیاز دارند
[ترجمه گوگل]رسانه های بومی بیش از هر زمان دیگری به منظور ارتقاء صلح پایدار با عدالت، از طریق گفتمان تمام عهدی و بین مذهبی نیاز دارند
[ترجمه گوگل]رسانه های بومی بیش از هر زمان دیگری به منظور ارتقاء صلح پایدار با عدالت، از طریق گفتمان تمام عهدی و بین مذهبی نیاز دارند
15. In the meantime, hundreds of people are expected to attend an interfaith memorial service tonight for the victims.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، انتظار می رود که صدها نفر از مردم امشب در مراسم یادبود مذهبی بین ادیان شرکت کنند
[ترجمه گوگل]در عین حال انتظار می رود صدها نفر از مردم برای شرکت در مراسم یادبود مذهبی مذهبی برای قربانیان شرکت کنند
[ترجمه گوگل]در عین حال انتظار می رود صدها نفر از مردم برای شرکت در مراسم یادبود مذهبی مذهبی برای قربانیان شرکت کنند
کلمات دیگر: