کلمه جو
صفحه اصلی

forkful

انگلیسی به فارسی

چنگال


انگلیسی به انگلیسی

• amount that a fork can hold

جملات نمونه

1. I put a forkful of fillet steak in my mouth.
[ترجمه ترگمان]چنگال یک تکه گوشت خشک شده را در دهانم گذاشتم
[ترجمه گوگل]من یک فنجان فنجان استیک در دهانم گذاشتم

2. He hadn't eaten a thing except for one forkful of salad.
[ترجمه ترگمان]چیزی نخورده بود به جز چنگال سالاد
[ترجمه گوگل]او چیزی جز یکی از انواع سالاد نداشت

3. He pushed forkfuls of food into his mouth.
[ترجمه ترگمان]برداشت و برداشت برداشت و برداشت
[ترجمه گوگل]او فورا غذا را به دهانش داد

4. We grin at each other through forkfuls of spaghetti.
[ترجمه ترگمان]با forkfuls از اسپاگتی به یکدیگر لبخند می زنیم
[ترجمه گوگل]ما از طریق انبوهی از اسپاگتی ها یکدیگر را به هم می آمیزیم

5. He'd pushed forkfuls of food into his mouth, chewing it mechanically, drinking water to make swallowing easier.
[ترجمه ترگمان]برداشت و برداشت forkfuls را به دهانش فشار داد و آن را به طور خودکار گاز زد و آب نوشید تا راحت تر آب بخورد
[ترجمه گوگل]او غذا را به دهان او فشار آورد، مکیدن آن را جویدن، آب آشامیدنی را به راحتی بلعید

6. He put more potatoes into his mouth, a forkful.
[ترجمه ترگمان]چنگال را در دهانش فرو کرد و چنگال را چنگال گرفت
[ترجمه گوگل]او سیب زمینی بیشتری را به دهان او گذاشت

7. Then he put a forkful into his mouth, chewing with discernment the toothsome pliant meat.
[ترجمه ترگمان]سپس چنگال را در دهانش فرو برد و گوشت و گوشت pliant را می جوید
[ترجمه گوگل]سپس او را در دهان خود قرار داد، به طرز فهمیدن گوشت غول پوسیدگی جویدن

8. She looked at him askance and took a forkful of food from his plate.
[ترجمه ترگمان]او از گوشه چشم نگاهی به او انداخت و چنگال را از بشقاب برداشت
[ترجمه گوگل]او به او نگاه کرد و غذا را از بشقابش برداشت

9. A forkful of bacon and fried bread remained poise between plate and mouth.
[ترجمه ترگمان]چنگال بیکن و نان برشته روی بشقاب و دهانش باقی مانده بود
[ترجمه گوگل]انبوهی از بیکن و نان سرخ شده باقی مانده بین بشقاب و دهان بود

10. He lingered over the chocolate cake, letting each forkful slowly dissolve in his mouth.
[ترجمه ترگمان]او روی کیک شکلاتی درنگ کرد و هر یک از آن ها را به آرامی در دهانش فرو برد
[ترجمه گوگل]او بیش از این کیک شکلاتی را لمس کرد و اجازه داد هر فورچون به آرامی در دهانش حل شود

11. The story is accompanied by a drawing of a dismembered hand clutching a forkful of human flesh.
[ترجمه ترگمان]داستان با یک نقاشی از یک دست متلاشی شده که چنگال گوشت انسان را می فشرد، همراه است
[ترجمه گوگل]این داستان همراه با نقاشی از یک دست محصور شده است که یک فنجان گوشت انسان را می پوشاند

12. She had to lift up the continued atramentous face-veil that afraid from aloft her adenoids every time she capital to alteration a forkful of aliment into her mouth.
[ترجمه ترگمان]باید پرده را بالا می زد - توری که هر بار که او را مجبور می کرد چنگال مانندش را در دهانش فرو کند، پوست خود را در دهانش فرو می برد
[ترجمه گوگل]او مجبور شد تا حجاب وحشتناکی را که از دستش افتاده بود، هر بار که سرش را به سر و صدای المال به دهانش می چرخاند، تکان دهد


کلمات دیگر: