کلمه جو
صفحه اصلی

disagreeably


بطور نامطبوع

انگلیسی به فارسی

غیر قابل قبول


انگلیسی به انگلیسی

• unpleasantly; in an argumentative manner

جملات نمونه

1. The taste is bitter and disagreeably pungent.
[ترجمه ترگمان]مزه تلخ و زننده است
[ترجمه گوگل]طعم تلخ و غیرمعمولی تند است

2. The former character asserts itself, and some-times disagreeably, weaKly, disgracefully.
[ترجمه ترگمان]شخصیت سابق خودش را نشان می دهد و به طرز ناخوشایندی ناراحت و weakly و disgracefully است
[ترجمه گوگل]شخصیت سابق خود را ادعا می کند، و گاهی اوقات ناخوشایند، ما ناامید کننده است

3. A person regarded as being disagreeably egotistical and self - assured.
[ترجمه ترگمان]کسی که او را ناراحت و خودخواه می دانست - مطمئن بود
[ترجمه گوگل]یک فرد به عنوان غیر منصفانه و منصفانه در نظر گرفته شده است

4. She said it with her disagreeably pleasant laugh.
[ترجمه ترگمان]آن را با خنده disagreeably ادا کرد
[ترجمه گوگل]او آن را با خنده ناخوشایند دلپذیرش گفت

5. The banker laughed disagreeably and began trimming his nails with a pearl-handled pocketknife.
[ترجمه ترگمان]بانک دار خندید و با چاقوی جیبی pearl شروع به تراشیدن ناخن هاش کرد
[ترجمه گوگل]بانکدار به راحتی خندید و شروع به خرد کردن ناخن های خود با یک دستبند مروارید کرد

6. She pursed her lips disagreeably.
[ترجمه ترگمان]لب هایش را به هم فشرد
[ترجمه گوگل]او لبهایش را به صورت غیرقابل انکار میکرد

7. Changes of Prime Minister normally occur more abruptly and disagreeably.
[ترجمه ترگمان]تغییرات نخست وزیر به طور عادی به طور ناگهانی و disagreeably رخ می دهد
[ترجمه گوگل]تغییرات نخست وزیر معمولا به طور ناگهانی و غیرقابل قبول رخ می دهد

8. A man without mirth is like a wagon without springs, in which one is caused disagreeably to jolt by every pebble over which it runs.
[ترجمه ترگمان]مردی بدون نشاط، مثل یک گاری بدون فنر، که با هر سنگریزه ای که از آن عبور می کند، ناراحت است
[ترجمه گوگل]مردی بدون آرامش مثل یک واگن بدون چشمه است که در آن یک نفر ناخوشایند به هر سنگ ریزه ای که بر روی آن می افتد، تکان می خورد

9. "Allow me, sir, " Prince Andrey said in Russian drily and disagreeably to Prince Ippolit, who prevented his passing.
[ترجمه ترگمان]آندره با لحنی خشک و خشک به شاهزاده ایپولیت که مانع عبور او می شد گفت: اجازه بدهید!
[ترجمه گوگل]'شاهزاده ی آری، اجازه دهید، آقا،' پرنس آندری در روسیه به طرز محکمی و ناگوار به پرنس آیپولیت گفت که از عبور او جلوگیری کرد

10. This is one of many costly facts about monetary union now bursting disagreeably to the surface.
[ترجمه ترگمان]این یکی از واقعیت های پر هزینه در مورد اتحادیه پولی است که در حال حاضر در حال ترکیدن است
[ترجمه گوگل]این یکی از حقایق بسیار گرانقیمت در مورد اتحادیه پولی است که اکنون به طور غیرمستقیم به سطح رسیده است

11. I took no harm from the journey, thank you,'she said disagreeably.
[ترجمه ترگمان]گفت: من از این سفر هیچ آسیبی ندیده بودم، متشکرم
[ترجمه گوگل]من از سفر درنگ نکردم، از شما متشکرم


کلمات دیگر: