کلمه جو
صفحه اصلی

interdepend


بیکدیگر متکی بودن، بسته بهم بودن، بهم موکول بودن، مربوط بهم بودن، وابسته بهم بودن

انگلیسی به فارسی

بیکدیگر متکی بودن، بسته بهم بودن، بهم موکول بودن، مربوط بهم بودن، وابسته بهم بودن


وابسته به یکدیگر، بیکدیگر متکی بودن، بسته بهم بودن، بهم موکول بودن، مربوط بهم بودن، وابسته به هم بودن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: combined form of depend.

• be mutually dependent, be mutually reliant

جملات نمونه

1. Encapsulation/modularization: Ensure that your code interacts, but doesn't interdepend.
[ترجمه ترگمان]Encapsulation \/ modularization: اطمینان حاصل کنید که کد شما در تعامل است، اما این طور نیست
[ترجمه گوگل]Encapsulation / modularization: اطمینان حاصل کنید که کد شما تعامل دارد اما متصل نیست

2. These four levels interrelate and interdepend each other. When we deal with medical image which accord with DICOM standard, primary problem is how to get the data of the image file.
[ترجمه ترگمان]این چهار سطح به هم می رسند و به هم می رسند هنگامی که ما با تصویر پزشکی سروکار داریم که با استاندارد DICOM هماهنگ است، مشکل اولیه این است که چگونه داده های پرونده تصویر را بدست آوریم
[ترجمه گوگل]این چهار سطح درهم متصل و متقابل یکدیگر هستند هنگامی که ما با تصویر پزشکی برخورد می کنیم که با استاندارد DICOM مطابقت دارد، مشکل اصلی این است که چگونه اطلاعات تصویر فایل را دریافت کنید

3. It should be harmonious symbiosis, in which the teachers and students shall interdepend and intercommunicate to experience and grow together.
[ترجمه ترگمان]این هم زیستی باید هم زیستی مسالمت آمیز داشته باشد، که در آن معلمان و دانش آموزان باید به تجربه بپردازند و با هم رشد کنند و رشد کنند
[ترجمه گوگل]این باید همبستگی هماهنگ باشد، که در آن معلمان و دانش آموزان باید متصل و متصل شوند تا با یکدیگر تجربه کنند و رشد کنند

4. The overall development of human being and the construction of socialist harmonious society interdepend and mutually reinforce, both in theory and practice to a high degree of uniformity.
[ترجمه ترگمان]توسعه کلی انسان و ساخت جامعه هماهنگ socialist و تقویت متقابل، هم در تئوری و هم در عمل، تا درجه بالایی از یکنواختی را تقویت می کند
[ترجمه گوگل]توسعه کلی بشر و ساخت جامعه ی هماهنگ سوسیالیستی به هم وابسته و متقابلا هم به لحاظ نظری و هم از نظر یکنواختی تقویت می شود

5. But to a certain extent, the government can control and handle the media too. They interdepend with each other, and they have the same ideology, values and interests substantially.
[ترجمه ترگمان]اما تا حدودی، دولت می تواند به رسانه ها نیز کنترل و کنترل کند آن ها با یکدیگر رقابت می کنند و دارای همان ایدئولوژی، ارزش ها و منافع مشابهی هستند
[ترجمه گوگل]اما تا حدی، دولت می تواند رسانه ها را کنترل و اداره کند آنها با یکدیگر همبستگی دارند و ایدئولوژی، ارزشها و منافع مشابهی دارند


کلمات دیگر: