کلمه جو
صفحه اصلی

crowned


تاجدار,نوک دار,کاکلی

انگلیسی به فارسی

تاج گذاری، تاج گذاری کردن، پوشاندن


انگلیسی به انگلیسی

• having a crown; having an artificial crown on a tooth; laurelled

جملات نمونه

1. crowned head
پادشاه،سلطان،تاجدار،ملکه

2. generosity crowned his other virtues
سخاوت (همچون تاج) سایر محسنات او را مزین می کرد.

3. all the crowned heads of europe
همه ی سلاطین اروپا

4. all the crowned heads of europe
همه ی تاجداران (شاهان) اروپا

5. he was crowned champion twice
او دو بار جایزه ی قهرمانی گرفت.

6. he was crowned in paris
او در پاریس تاجگذاری کرد.

7. i have two crowned teeth
من دو دندان روکش شده دارم.

8. the champion was crowned with a garland of oak leaves
تاجی از برگ بلوط بر سر قهرمان گذاشته بودند.

9. the tower that crowned the fortress
برجی که برفراز دژ قرار داشت

10. at the age of fourteen, he was crowned king of england
در چهارده سالگی به پادشاهی انگلیس برگزیده شد.

11. A king was invested by being crowned.
[ترجمه ترگمان]پادشاه توسط تاج و تخت سرمایه گذاری شده
[ترجمه گوگل]یک پادشاه با تسبیح سرمایه گذاری شد

12. One contemporary manuscript shows Henry II crowned by the hand of Christ.
[ترجمه ترگمان]یکی از نسخه های خطی معاصر هنری دوم را به دست مسیح نشان می دهد
[ترجمه گوگل]یک دستنویس معاصر نشان می دهد هنری دوم توسط دست مسیح به تخت نشسته است

13. In 1896 Nicholas was crowned as tsar.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۸۹۶ Nicholas به عنوان تزار انتخاب شد
[ترجمه گوگل]در سال 1896 نیکلاس به عنوان تزار وعده داده شد

14. The Queen was crowned with all solemnity / with all the proper solemnities.
[ترجمه ترگمان]ملکه با تمام solemnity و چیزهای proper آراسته شده بود
[ترجمه گوگل]ملکه با همه جشن / با تمام جشن های صحیح به پایان رسید

15. Louis was crowned at Reims in 8
[ترجمه ترگمان]لویی در سال ۸ در رنس به سر برد
[ترجمه گوگل]لوئیس در ریمز در 8 به پایان رسید

16. She crowned the dessert with whipped cream.
[ترجمه ترگمان]او دسر را با کرم پودر زده بود
[ترجمه گوگل]او دسر را با کیک خرد شده ترتیب داد

پیشنهاد کاربران

برنده شدن، بردن، بدست اوردن، از آن خود کردن


کلمات دیگر: