کلمه جو
صفحه اصلی

glia


(مخفف: neuroglia) گلیا، نوروگلی (بافت پشتیبان دستگاه عصبی مرکزی در مهره داران)، پی چسب، چسبه، چسبه glia cell یاختهی چسبهای

انگلیسی به فارسی

(مخفف: neuroglia) گلیا، نوروگلی (بافت پشتیبان دستگاه عصبی مرکزی در مهره داران)، پی چسب، چسبه


گلیا


انگلیسی به انگلیسی

• neuroglia, connective tissue which supports the nervous tissue; supportive tissue of the brain

دیکشنری تخصصی

[روانپزشکی] گلیا. نوروگلی یا سلولهای گلیال اصطلاحات معادل برای طبقه ای از سلولهای غیر نورونی در سلسله اعصاب هستند. در سلسله اعصاب مرکزی چهار نوع سلول گلیال وجود دارد که عبارتند از آستروسیت ها، اولیگوداندروسیت ها، اپاندیما و میگروگلی. در سلسله اعصاب محیطی نیز دو نوع سلول گلیال وجود دارد که عبارتند از سلول های شوان و سلوس های قمری.

جملات نمونه

1. glia cell
یاخته ی چسبه ای

2. Comparisons of brains reveal that the proportion of glia to neurons increases greatly as animals move up the evolutionary ladder.
[ترجمه ترگمان]مقایسه مغز نشان می دهد که نسبت of به نورون ها تا حد زیادی افزایش می یابد هنگامی که حیوانات از نردبان تکاملی حرکت می کنند
[ترجمه گوگل]مقایسه مغزها نشان می دهد که نسبت گلایا به نورون ها به میزان قابل توجهی افزایش می یابد، زیرا حیوانات حرکت می کنند تا نردبان تکاملی

3. But recent research has shown glia to be much more.
[ترجمه ترگمان]اما تحقیقات اخیر نشان داده اند که glia بسیار بیشتر است
[ترجمه گوگل]اما تحقیقات اخیر نشان داده است که گلای خیلی بیشتر است

4. Objective: To investigate the dedifferentiation of glia cells and the expression of related molecules after optic nerve injury.
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی dedifferentiation سلول های glia و بیان مولکول های مربوطه پس از آسیب عصب بینایی
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی تأثیر قلب سلولهای گلیا و بیان مولکول های مرتبط پس از آسیب عصب بینایی

5. AQP found in astrocyte foot processes, glia limitans and ependyma, facilitates water movement into and out of the brain, accelerates astrocyte migration and alters neuronal activity.
[ترجمه ترگمان]AQP یافت شده در فرآیندهای پایش آستروسیت، glia limitans و ependyma، حرکت آب را به داخل و خارج از مغز تسهیل می کند، مهاجرت آستروسیت را تسریع می کند و فعالیت نورونی را تغییر می دهد
[ترجمه گوگل]AQP در فرآیندهای پای پا آستروسیت، گلایان محدود و اپندیم، روند حرکت آب را به داخل مغز و خارج از مغز تسهیل می کند، مهاجرت آستروسیت را تسریع می کند و فعالیت های عصبی را تغییر می دهد

6. Confirmed by experiment, Radial Glia can generate virtually all cortical projection neurons but not the interneurons originating in the ventral telencephalon.
[ترجمه ترگمان]از طریق آزمایش Confirmed glia می توانند تقریبا همه نورون های projection cortical را تولید کنند اما the originating در the شکمی ایجاد نمی کنند
[ترجمه گوگل]آزمایش Radial Glia تایید شده می تواند تقریبا تمام نورون های طرح ریزی کورتنی را تولید کند، اما نه اینترنوریون هایی که در تنگنالال شکمی ایجاد می شوند

7. Propped up by glia, neurons were free to communicate across tiny contact points called synapses and to establish a web of connections that allow us to think, remember and jump for joy.
[ترجمه ترگمان]نورون ها با glia آزاد می شوند و نورون ها آزاد هستند تا در نقاط تماس کوچک به نام سیناپس ها ارتباط برقرار کنند و شبکه ای از اتصالات ایجاد کنند که به ما امکان فکر کردن، به خاطر سپردن و پرش به خاطر لذت را می دهد
[ترجمه گوگل]نورونها به وسیله گلایس به راحتی از میان نقاط تماس کوچک به نام سیناپس ها ارتباط برقرار می کنند و برای ایجاد یک وب ارتباطاتی که به ما امکان می دهد فکر کنیم، به خاطر داشته باشیم و برای شادی پرش کنیم

8. As narcotics blunt the sensitivity of pain circuits, glia respond by releasing neuroactive substances that increase neuronal excitability to restore the normal levels of activity in neural circuits.
[ترجمه ترگمان]در حالی که مواد مخدر حساسیت مدار درد را کم می کند، glia با آزاد کردن مواد neuroactive واکنش می دهند که برای بازیابی سطوح نرمال فعالیت در مدارهای عصبی، به سمت راست متمایل می شوند
[ترجمه گوگل]همانطور که مواد مخدر حساسیت مدارهای درد را از بین می برند، glia با انتشار مواد حساس به نور، باعث افزایش تحریک پذیری عصبی برای بازگرداندن سطح طبیعی فعالیت در مدار های عصبی می شود

9. Neuroscientists used to think glia were simply the sticky stuff that holds neurons together.
[ترجمه ترگمان]neuroscientists عادت داشتند فکر کنند که glia تنها ماده ای چسبناک است که نورون ها را با هم نگه می دارد
[ترجمه گوگل]دانشمندان عصبی معتقد بودند که گلایس به سادگی چیزهای چسبنده ای است که نورون ها را با هم نگه می دارند

10. It was shown that glia cells need some days for the reprogramming until they take the normal shape of a nerve cell.
[ترجمه ترگمان]نشان داده شده است که سلول های glia به چند روز برای برنامه ریزی مجدد نیاز دارند تا زمانی که شکل عادی یک سلول عصبی را بگیرند
[ترجمه گوگل]نشان داده شد که سلولهای گلایس به مدت چند روز برای برنامه ریزی مجدد نیاز دارند تا شکل طبیعی سلول عصبی را بگیرند

11. Retinal Muller cell is the most important glia type cell in the retina.
[ترجمه ترگمان]سلول مولر (Retinal مولر)مهم ترین سلول نوع glia در شبکیه چشم است
[ترجمه گوگل]سلول های شبکیه مولر مهم ترین سلول نوع گلایی در شبکیه است

12. To study effect of aromatic hydrocarbon solvents on the reuptake of amino acid by primary cultured glia cells.
[ترجمه ترگمان]برای بررسی اثر حلال های هیدروکربن آروماتیک از بازجذب آمینو اسیدها به وسیله سلول های glia کشت شده اولیه استفاده می شود
[ترجمه گوگل]برای مطالعه تأثیر حلال های هیدروکربن آروماتیک بر جذب اسید آمینه با سلول های گلایا کشت اولیه

13. Transmission electron microscopy demonstrated that there were stem cell-like cells in cell spheres and neuron- and glia -like cells after the plating.
[ترجمه ترگمان]میکروسکوپ الکترونی انتقالی نشان داد که سلول های بنیادی سلول مانند در حوزه سلول و سلول های عصبی - و glia - مانند پس از آبکاری وجود دارند
[ترجمه گوگل]میکروسکوپ الکترونی انتقال نشان داد که در سلول های سلولی مانند سلول های سلول های بنیادی و سلول های سلول های عصبی مانند گلایس وجود دارد

14. Whether the young cells that persist become neurons or glia depends on where in the brain they end up and what type of activity is occurring in that brain region at the time.
[ترجمه ترگمان]این که سلول های جوان که به نورون ها و یا نورون ها وصل می شوند بستگی به این دارد که در مغز به چه جایی ختم می شوند و چه نوع فعالیتی در آن زمان در آن منطقه مغز رخ می دهد
[ترجمه گوگل]سلول های جوان که نورون ها یا گلایس را حفظ می کنند، بستگی به جایی که در مغز آنها به پایان می رسد و نوع فعالیت در آن منطقه مغز در آن زمان رخ می دهد

glia cell

یاخته‌ی چسبه‌ای


پیشنهاد کاربران

Glial cells =سلول های نورگلیا ، سلول های گلیال
Glial cells =support cells that assist neurons by providing structural support , nutrition , and removal of cell wastes ; and the glial cells manufacture myelin
سلول های نورگلیا =سلول های حمایت کننده که با فراهم ساختن حمایت ساختاری ، تغذیه و حذف ضایعات سلولی به نورون ها کمک میکنند ؛ سلول های نورگلیا غلاف میلین را میسازند


کلمات دیگر: