1. advertising must be paced so that its frequency increases as we get closer to norooz
تبلیغ باید طوری تنظیم شود که هر چه به نوروز نزدیک تر می شویم بسامد آن بیشتر شود.
2. advertising sells products
آگهی موجب فروش فرآورده ها است.
3. advertising that tries continually to be different
اگهی هایی که دائما سعی می شود (با سایرین) فرق داشته باشند
4. an advertising agency
سازمان تبلیغاتی (تجارتی)،موسسه ی آگهی های تجارتی
5. commercial advertising is a device for stimulating sales
تبلیغ بازرگانی وسیله ای است برای افزایش فروش.
6. false advertising
آگهی تقلب آمیز
7. good advertising leads to good sales
تبلیغات خوب موجب فروش خوب می شود.
8. modern advertising is replete with barbarisms
آگهی های تجارتی امروزی پر است از اشتباهات لغوی.
9. nowadays,commercial advertising is fed to the people along with lots of razzmatazz and hype
این روزها تبلیغ های تجارتی با لفت و لعاب و گزافه پردازی زیادی به خورد مردم داده می شود.
10. point-of-sale advertising
آگهی کردن در محل فروش (به جای آگهی کردن در روزنامه یا رادیو و غیره)
11. television advertising
آگهی های تلویزیونی
12. a billboard advertising a fishing competition
تابلویی که مسابقه ی ماهیگیری را اعلان می کرد
13. continuous and pertinacious advertising
آگهی های بازرگانی مداوم و سماجت آمیز
14. the code of advertising standards and practices
نظامنامه ی معیارها و امور وابسته به آگهی های تجارتی
15. factitious needs created by advertising
نیازهای کاذب که از راه آگهی های تجارتی ایجاد می شوند.
16. he composes jingles for t. v. advertising
او برای آگهی های تلویزیونی آهنگ تبلیغاتی می سازد.
17. the plastic world of television advertising
عالم مبتذل آگهی های تلویزیونی
18. to build up a product by advertising
از راه آگهی فرآورده ای را دلپسندتر کردن
19. the company was enjoined from using false advertising
شرکت از به کار بردن آگهی های دروغین منع شد.
20. the radio is an effective medium for advertising
برای آگهی کردن رادیو رسانه ی خوبی است.
21. several large companies are the clients of this advertising agency
چندین شرکت بزرگ مشتری این آژانس تبلیغاتی هستند.
22. The pernicious effect of this advertising on children is a problem that we ignore at our peril.
[ترجمه ترگمان]تاثیر زیان آور این تبلیغات بر روی کودکان، مساله ای است که ما در خطر خود نادیده می گیریم
[ترجمه گوگل]اثر مخرب این تبلیغات در کودکان یک مشکل است که ما در خطر ما نادیده گرفته می شود
23. The Government has launched an advertising campaign to encourage people to vote.
[ترجمه ترگمان]دولت تبلیغات تبلیغاتی برای تشویق مردم به رای دادن آغاز کرده است
[ترجمه گوگل]دولت کمپین تبلیغاتی را برای تشویق مردم برای رای دادن راه اندازی کرده است
24. Advertising is a potent force in showing smoking as a socially acceptable habit.
[ترجمه ترگمان]تبلیغات یک نیروی قوی است که استعمال دخانیات را به عنوان یک عادت اجتماعی قابل قبول نشان می دهد
[ترجمه گوگل]تبلیغات نیروی قوی در نشان دادن سیگار کشیدن به عنوان یک عادت اجتماعی قابل قبول است
25. Several leading creatives are involved in the advertising campaign.
[ترجمه ترگمان]چندین شرکت پیشتاز در تبلیغات تبلیغاتی شرکت دارند
[ترجمه گوگل]چندین تبلیغ پیشرو در کمپین تبلیغاتی شرکت می کنند
26. The car was launched with a massive media/advertising blitz, involving newspapers, magazines, television and radio.
[ترجمه ترگمان]این خودرو با یک حمله تبلیغاتی \/ تبلیغاتی گسترده آغاز شد که شامل روزنامه ها، مجلات، تلویزیون و رادیو بود
[ترجمه گوگل]این خودرو با یک رسانه بزرگ / تبلیغاتی پرتاب شد که شامل روزنامه ها، مجلات، تلویزیون و رادیو بود
27. Commercial television is a medium for advertising.
[ترجمه ترگمان]تلویزیون تجاری وسیله ای برای تبلیغات است
[ترجمه گوگل]تلویزیون تجاری رسانه ای برای تبلیغات است
28. I think cigarette advertising should be banned outright.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم تبلیغات سیگار باید به طور کامل ممنوع شود
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم تبلیغات سیگار باید مستقیما ممنوع شود
29. The shopping centre agreed to desist from false advertising.
[ترجمه ترگمان]مرکز خرید با خودداری از تبلیغات دروغین موافقت کرد
[ترجمه گوگل]مرکز خرید موافقت کرد که از تبلیغات نادرست خودداری کند