کلمه جو
صفحه اصلی

reticulum


معنی : شبکه، نگاری، بافت همبند و مشبک، شیردان جانور نشخوار کننده، ساختمان شبکهای، بافت نگاهدارنده اعصاب
معانی دیگر : طرح یا شکل تورمانند، (زیست شناسی) ریز تورینه

انگلیسی به فارسی

(جانورشناسی) نگاری، شیردان جانور نشخوار کننده، ساختمان شبکه ای، شبکه، (کالبدشناسی)بافت نگاه دارنده اعصاب، بافت هم بند و مشبک


reticulum، شبکه، نگاری، بافت همبند و مشبک، شیردان جانور نشخوار کننده، ساختمان شبکهای، بافت نگاهدارنده اعصاب


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: reticula
(1) تعریف: a netlike structure; network.

(2) تعریف: in biology, any network or netlike structure, as in the endoplasm of certain cells.

(3) تعریف: the second stomach of ruminating animals.

• network, web, reticulated structure; network of tissues or structures (anatomy); second stomach in ruminant animals (zoology)

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] نگاری ؛ بخشی از پیش معده نشخوارکنندگان

مترادف و متضاد

شبکه (اسم)
grating, net, grate, trellis, netting, mesh, network, lattice, plexus, grille, meshwork, rete, reticule, reticulum, treillage, trelliswork

نگاری (اسم)
reticulum

بافت همبند و مشبک (اسم)
reticulum

شیردان جانور نشخوار کننده (اسم)
reticulum

ساختمان شبکه ای (اسم)
reticulum

بافت نگاهدارنده اعصاب (اسم)
reticulum

جملات نمونه

1. Endoplasmic reticulum stress is a kind of subcellular pathological state, and associated with many diseases.
[ترجمه ترگمان]استرس شبکه اندو پلاسمیک نوعی حالت pathological و مرتبط با بسیاری از بیماری ها است
[ترجمه گوگل]استرس رتیکولوم اندوپلاسمی نوعی بیماری پاتولوژیک زیر سلولی است و با بسیاری از بیماری ها مرتبط است

2. One of the saclike vesicles that comprise the reticulum.
[ترجمه ترگمان]یکی از کیسه های خون ریزی که شامل شبکه است
[ترجمه گوگل]یکی از حوضچه های ساکلیک که حاوی رتیکولوم هستند

3. The electrical activities and sequences of oesophagus, reticulum and the four compartments of rumen in sheep were recorded with polygram system RM-6008 during rest, feed, rumination and eructation .
[ترجمه ترگمان]فعالیت های الکتریکی و توالی بیماری های مری، شبکه و چهار بخش of در گوسفندان در طول استراحت، خوراک، rumination و eructation ثبت شد
[ترجمه گوگل]فعالیت های الکتریکی و توالی های مری، رتیکولوم و چهار بخش شکمبه در گوسفند با سیستم پلیگرم RM-6008 در طی استراحت، تغذیه، نشخوار و جدایی ثبت شد

4. Role of the sarcoplasmic reticulum in smooth muscle.
[ترجمه ترگمان]نقش شبکه پلاسمیک گوشتی در ماهیچه صاف
[ترجمه گوگل]نقش reticulum saroclasmic در عضله صاف

5. Lymphocyte is round, there are mitochondrion, rough endoplasmic reticulum and azurophil granule in their cytoplasm.
[ترجمه ترگمان]lymphocyte گرد است، mitochondrion، شبکه اندو پلاسمیک زمخت و azurophil granule در سیتوپلاسم آن ها وجود دارد
[ترجمه گوگل]لنفوسیت گرد است، میتوکندریونی، رتولوژیک اندوپلاسمی خشن و گرانول آزوفیل در سیتوپلاسم آنها وجود دارد

6. The number of mitochondria, smooth endoplasmic reticulum and cortical granules all increased and they moved to the cortical region gradually.
[ترجمه ترگمان]تعداد میتوکندری، شبکه اندو پلاسمیک نرم و دانه های قشری به تدریج افزایش یافت و به تدریج به ناحیه قشری انتقال یافت
[ترجمه گوگل]تعداد میتوکندری، رتیکولوم اندوپلاسمی صاف و گرانولهای کورتیکا افزایش یافته و به تدریج به منطقه قشر منتقل می شود

7. There were lysosomes and endoplasmic reticulum in endoplasm, but it lacked Golgi body and mitochondria.
[ترجمه ترگمان]شبکه اندو پلاسمیک وجود داشت و شبکه اندو پلاسمیک در endoplasm وجود داشت، اما فاقد دستگاه گلژی و میتوکندری بود
[ترجمه گوگل]لیزوزومها و رتینوپلاستی اندوپلاسمی در اندوپلاسمی وجود داشت، اما بدن گولجی و میتوکندری ها کمبود داشتند

8. And there were endoplasmatic reticulum enlargement and the myofibril contracture in the 4℃ group.
[ترجمه ترگمان]همچنین توسعه شبکه endoplasmatic و the myofibril در گروه ۴ درجه سانتی گراد انجام شد
[ترجمه گوگل]و بزرگ شدن غدد لنفاوی اندوپلاسمی و انقباض مایوفیبریل در گروه 4 ℃ وجود داشت

9. There are rough endoplasmic reticulum, mitochondrion, lysosome and other kinds of organelles in the cytoplasm of monocyte.
[ترجمه ترگمان]شبکه اندو پلاسمیک زمخت، mitochondrion، lysosome و انواع دیگر اندامک های در سیتوپلاسم of وجود دارد
[ترجمه گوگل]رتوشولوم اندوپلاسمی خشن، میتوکندریونی، لیسوزوم و انواع دیگر اندرولا در سیتوپلاسم مونوسیت وجود دارد

10. Epithelial cell reticulum expansion, reduced microvilli, chromosome concentration, increased lysosome.
[ترجمه ترگمان]گسترش شبکه سلولی epithelial، کاهش microvilli، غلظت کروموزوم را کاهش داده و lysosome را افزایش داده است
[ترجمه گوگل]گسترش سلولهای اپیتلیال، کاهش میزان میکرو ویلی، غلظت کروموزوم، افزایش لیسوزوم

11. The foreign bodies, penetrating reticulum and diaphragm and getting into the triangle area, usually caused the local or wide-range pleuritis .
[ترجمه ترگمان]بدن های خارجی، شبکه نفوذ کننده و دیافراگم و وارد شدن به منطقه مثلث معمولا باعث ایجاد pleuritis محلی یا گسترده می شوند
[ترجمه گوگل]بدنه خارجی، نفوذ رتیکولوم و دیافراگم و وارد شدن به ناحیه مثلث معمولا باعث ایجاد پلوریت موضعی یا وسیع می شود

12. The cisternae of rough endoplasmic reticulum swelled obviously and the ribosomes denuded.
[ترجمه ترگمان]شبکه اندو پلاسمیک زمخت به طور واضح رشد کرد و the تخلیه شد
[ترجمه گوگل]سایزهای داخل رتیکولوم اندوپلاسمی خشن به طور قابل توجهی افزایش یافته و ریبوزوم ها از بین می روند

13. Background— Abnormal sarcoplasmic reticulum calcium (Ca) cycling is increasingly recognized as an important mechanism for increased entricular automaticity that leads to lethal entricular arrhythmias.
[ترجمه ترگمان]پس زمینه - شبکه اندو پلاسمیک گوشتی غیر نرمال (Ca)به طور فزاینده ای به عنوان یک مکانیزم مهم برای افزایش خودکار entricular اتوماتیک شناخته می شود که منجر به آریتمی entricular کشنده می شود
[ترجمه گوگل]سابقه و هدف: دوچرخه سواری کلسیم سلول سرطانی (Ca) غیر طبیعی سارکوپلاسمی به عنوان یک مکانیزم مهمی برای افزایش خودکار اتوماتیک استنشاقی است که منجر به آریتمی منجر به کشنده می شود

14. Transport vesicles may carry exportable molecules the endoplasmic reticulum to another membranous organelle, the Golgi complex.
[ترجمه ترگمان]کیسه های حمل و نقل ممکن است مولکول های exportable را به یک اندامک سلولی دیگر، از کمپلکس گلژی منتقل کنند
[ترجمه گوگل]حامل های حمل و نقل ممکن است مولکول های قابل تحمل سلول اندوپلاسمی را به یکی دیگر از سلول های غشایی، مجموعه Golgi منتقل کند

پیشنهاد کاربران

شبکه

Reticulum ( نجوم )
واژه مصوب: تاربست
تعریف: هفتمین صورت فلکی کوچک، واقع در آسمان جنوبی ( southern sky )


کلمات دیگر: