کلمه جو
صفحه اصلی

libido


معنی : هوس، شهوت جنسی، شور جنسی، تحریک شهوانی
معانی دیگر : (غریزه و خواسته های جنسی) شهوت جنسی، گایش خواست، جالش خواست، سپوزش خواهی، جالش نیرو

انگلیسی به فارسی

شور جنسی، شهوت جنسی، هوس، تحریک شهوانی


میل جنسی، شهوت جنسی، شور جنسی، هوس، تحریک شهوانی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: libidos
• : تعریف: a person's instinctual drives and desires, associated in Freudian analysis with the id, esp. sexual desire and energy.

• sexual instinct; person's instinctive drives and energies
your libido is the part of your personality that is considered to cause your sexual desires; a technical term.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] تمایلات جنسی ؛ بخشی از رفتارهای تولید مثلی

مترادف و متضاد

هوس (اسم)
longing, fancy, calf love, lust, caprice, fad, whim, whimsy, fantasy, whim-wham, concupiscence, crotchet, humoresque, whimsey, scape, whigmaleerie, gee, heartthrob, libido, megrim

شهوت جنسی (اسم)
libido

شور جنسی (اسم)
libido

تحریک شهوانی (اسم)
libido

sex instinct


Synonyms: eroticism, lust, passion, sex drive, sexual desire, sexuality, sexual urge, the hots


جملات نمونه

1. Both cheeks and my libido are stinging. . . .
[ترجمه ترگمان]هر دو گونه ها و میل جنسی من در حال سوزش است
[ترجمه گوگل]هر دو گونه و میل جنسی من خجالت می کشند

2. Chronic alcohol use can quash the libido of both men and women.
[ترجمه ترگمان]استفاده از الکل مزمن می تواند هر دو جنس زن و مرد را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]مصرف الکل مزمن می تواند میل جنسی مردان و زنان را کاهش دهد

3. Discovering the reason for the temporary loss of libido and keeping the whole problem in perspective will help.
[ترجمه ترگمان]کشف دلیل از دست دادن موقتی فعالیت جنسی و نگه داشتن کل مشکل در دیدگاه، کمک خواهد کرد
[ترجمه گوگل]پیدا کردن دلیل برای از دست دادن موقت از میل جنسی و حفظ تمام مشکل در چشم انداز کمک خواهد کرد

4. The libido building its own organisation.
[ترجمه ترگمان]میل جنسی سازمان خود را می سازد
[ترجمه گوگل]ساختن لیبیود سازمان خود را دارد

5. It doesn't take some one with a libido stuck in overdrive to imagine the line of raunchy clothes the company might design.
[ترجمه ترگمان]با یک میل جنسی که بیش از حد در تلاش است تا خط این لباس های ناشایست را تصور کند، شرکت ممکن است طراحی کند
[ترجمه گوگل]این یک نفر را با یک لیبیدو در overdrive گیر می کند تا تصور کند که لباس های شلوغی که شرکت ممکن است طراحی کند

6. And all the while Shelly's smelly libido was wafting up my nose, calling me to her.
[ترجمه ترگمان]و در حالی که شور شهوت ناک شلی بینی ام را بالا می برد، مرا به او صدا می کرد
[ترجمه گوگل]و تمام مدت زمانی که لیلیوبولای شرمگین شلی بود، بینی خود را بالا می انداخت، مرا صدا زد

7. Loss of libido happens to a great many basically happy couples.
[ترجمه ترگمان]Loss جنسی در بسیاری از زوج های خوشحال اتفاق می افتد
[ترجمه گوگل]از دست دادن میل جنسی، بسیاری از زوجهای بسیار خوشحال هستند

8. Men, too, can experience an increase in libido once the pressures of work have ceased.
[ترجمه ترگمان]مردان نیز زمانی که فشار کار قطع شود، افزایش میل جنسی را تجربه می کنند
[ترجمه گوگل]مردان نیز می توانند افزایش میل جنسی خود را تجربه کنند، زمانی که فشارهای کاری متوقف شود

9. Most doctors agree that a suppressed libido is often associated with emotional and psychological problems.
[ترجمه ترگمان]اغلب پزشکان معتقدند که گرایش جنسی سرکوب شده اغلب با مشکلات عاطفی و روانی مرتبط است
[ترجمه گوگل]اکثر پزشکان بر این باورند که میل جنسی سرکوب شده اغلب با مشکلات عاطفی و روانی مرتبط است

10. In the study, all areas of sexual libido saw improvement, including desire, excitement, and orgasm.
[ترجمه ترگمان]در این مطالعه، تمام زمینه های جنسی جنسی از جمله میل، هیجان و orgasm جنسی افزایش یافت
[ترجمه گوگل]در این مطالعه، تمام زمینه های جنسی جنسی بهبود یافت، از جمله میل، هیجان، و ارگاسم

11. Testosterone is one of the hormones controlling libido in human beings.
[ترجمه ترگمان]Testosterone یکی از هورمون های کنترل libido جنسی انسان است
[ترجمه گوگل]تستوسترون یکی از هورمونهای کنترل کننده میل جنسی در انسان است

12. A flagging libido and a drop in sexual performance are all part of the ageing process.
[ترجمه ترگمان]کاهش مصرف جنسی و کاهش عملکرد جنسی بخشی از فرآیند سالمندی است
[ترجمه گوگل]میل جنسی پرچم و کاهش عملکرد جنسی همه بخشی از روند پیری است

13. Libido decrease in rural area was higher than that in city area, mental symptom, vasomotion symptom and genitourinary tract symptom in city area were higher than that in rural area.
[ترجمه ترگمان]کاهش libido در مناطق روستایی بیشتر از سطح شهر بود، علائم ذهنی، علائم vasomotion و علائم اختلال مجاری ادراری و ادراری در ناحیه شهر بیشتر از مناطق روستایی بود
[ترجمه گوگل]کاهش میزان لیپیدو در مناطق روستایی بالاتر از آن در منطقه شهر، علائم روانی، علائم واژینال و نشانه های دستگاه ادراری در مناطق شهری بیشتر از مناطق روستایی بود

14. Even for government jobs, applicants are graded for libido, or appearance.
[ترجمه ترگمان]حتی برای مشاغل دولتی، متقاضی برای هر یک از آن ها graded و یا ظاهر می شوند
[ترجمه گوگل]حتی برای مشاغل دولتی، متقاضیان برای لیبیود یا ظاهر درجه بندی می شوند

پیشنهاد کاربران

( انرژی روانی حاصل از غرایز زندگی )
برگرفته از کتاب نظریه های شخصیت شولتز ترجمه یحیی سید محمدی

غریزه جنسی ، تحریک جنسی

غریزه جنسی ( به میزان شهوت و تمایل یک فرد برای برقراری رابطه جنسی و ارضای شهوانی خود میگن libido )
I've got more libido than i know what to do with haha

زیست مایه ( انرژی روانی )

libido ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: زیست مایه
تعریف: در نظریۀ روان کاوی، کارمایۀ روانیِ ( psychic energy ) غریزۀ زندگی، به ویژه کارمایۀ غریزۀ جنسی|||متـ . لیبیدو


کلمات دیگر: