hormone

1. a hormone that stimulates growth

هورمونی که رشد را زیاد می کند

2. Hormone implants are used as growth boosters.

[ترجمه ترگمان]کاشت هورمون به عنوان تقویت کننده های رشد استفاده می شود
[ترجمه گوگل]ایمپلنت هورمون به عنوان تقویت کننده های رشد استفاده می شود

3. Testosterone is the male sex hormone.

[ترجمه ترگمان]تستسترون \"هورمون مردانه مذکر\" - ه
[ترجمه گوگل]تستوسترون هورمون جنسی مردانه است

4. Extra doses of the hormone caused the animals' reproductive organs to develop sooner than usual.

[ترجمه ترگمان]دوزهای اضافی هورمون، اعضای تولید مثل حیوانات را به وجود می آورد که زودتر از حد معمول رشد کنند
[ترجمه گوگل]دوزهای اضافی از هورمون باعث شده اند که اندام های تولید مثل حیوانات دیرتر از حد معمول رشد کنند

5. This drug helps depress high hormone levels.

[ترجمه ترگمان]این دارو به کاهش سطح هورمونی کمک می کند
[ترجمه گوگل]این دارو به کاهش سطح هورمون بالا کمک میکند

6. My hormone balance is disturbed by my pregnancy.

[ترجمه ترگمان]تعادل هورمونی من تحت تاثیر حاملگی قرار گرفته
[ترجمه گوگل]تعادل هورمون من بارداری من را تحریک می کند

7. Oestrogen is a female sex hormone.

[ترجمه ترگمان]oestrogen هورمون جنسی زنانه است
[ترجمه گوگل]استروژن یک هورمون جنسی زن است

8. Research has shown that hormone replacement therapy can reduce the risk of fracture by 50 to 60 per cent.

[ترجمه ترگمان]تحقیقات نشان داده اند که درمان جایگزینی هورمون می تواند خطر شکست را به میزان ۵۰ تا ۶۰ درصد کاهش دهد
[ترجمه گوگل]تحقیقات نشان داده است که درمان جایگزینی هورمون می تواند خطر شکستگی را از 50 تا 60 درصد کاهش دهد

9. I continually demanded my right to have hormone treatment and operations, to become a man physically as much as possible.

[ترجمه ترگمان]پیوسته از حق خود تقاضا می کردم که عمل جراحی و عملیات هورمونی را انجام دهد و تا آنجا که امکان دارد جسما مرد شود
[ترجمه گوگل]من به طور مستمر از حق خودم برای درمان و عملیات هورمونی خواستم تا به اندازه کافی از نظر جسمی تبدیل شود

10. Growth hormone is a protein made in the pituitary gland at the base of the brain.

[ترجمه ترگمان]هورمون رشد نوعی پروتیین است که در غده هیپوفیز در مغز قرار دارد
[ترجمه گوگل]هورمون رشد پروتئینی است که در غده هیپوفیز در پایه مغز ایجاد شده است

11. A hormone, progestogen, is injected into a muscle, and is released very slowly into the body.

[ترجمه ترگمان]هورمون، به یک ماهیچه تزریق می شود و به آرامی در بدن آزاد می شود
[ترجمه گوگل]هورمون پروژسترون، به عضله تزریق می شود و به آرامی به بدن آزاد می شود

12. The problem lies not with hormone levels also known, is something that often runs in families.

[ترجمه ترگمان]مشکل این نیست که سطح هورمون و هورمون هم شناخته شده باشد، چیزی است که اغلب در خانواده ها اجرا می شود
[ترجمه گوگل]مشکل این است که نه با سطح هورمون شناخته شده است، چیزی است که اغلب در خانواده ها اجرا می شود

13. Dress with hormone powder and wedge open with a pad of damp sphagnum moss.

[ترجمه ترگمان]لباس همراه با پودر هورمون و با لایه ای از خزه مرطوب پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]لباس با پودر هورمون و گوه باز با یک پد از خزه اسفنج گوسفند

انگلیسی به فارسی

انگلیسی به انگلیسی

دیکشنری تخصصی

مترادف و متضاد

جملات نمونه