کلمه جو
صفحه اصلی

transplantation


معنی : قلمه زنی، جابجا سازی، نشاکاری، فراکاشت
معانی دیگر : فراکاشتن، پیوند

انگلیسی به فارسی

فراکاشتن، پیوند، جابجا سازی، قلمه زنی، نشاکاری


پیوند، نشاکاری، جابجا سازی، فراکاشت، قلمه زنی


انگلیسی به انگلیسی

• process of transplanting, process of removing from one place and planting or resettling in another, grafting

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] پیوند زدن .

مترادف و متضاد

قلمه زنی (اسم)
cutting, transplantation

جابجا سازی (اسم)
offset, transplantation, relocation

نشاکاری (اسم)
transplantation

فراکاشت (اسم)
transplantation

جملات نمونه

1. Transplantation of organs from living donors raises ethical issues.
[ترجمه روح اله] پیوند اندام ها از اهدا کننده ی زنده مسائل/ مشکلات اخلاقی را افزایش می دهد.
[ترجمه ترگمان]جذب اعضا از اهدا کنندگان زنده مسائل اخلاقی را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]پیوند ارگان ها از اهداکنندگان زندگی، مسائل اخلاقی را افزایش می دهد

2. We recommend liver transplantation as the only treatment likely to be successful in drug related submassive necrosis of the liver.
[ترجمه ترگمان]ما پیوند کبد را توصیه می کنیم چون تنها درمان ممکن است در بافت necrosis مربوط به سرطان کبد موفق باشد
[ترجمه گوگل]ما پیشنهاد پیوند کبد را به عنوان تنها درمان ممکن است به موفقیت در ناتوانی زیر ماسشی مرتبط با دارو در کبد

3. It seems clear that only hepatic transplantation will save such patients with severe hepatic failure.
[ترجمه ترگمان]واضح است که پیوند کبد چنین بیمارانی را با شکست شدید کبدی نجات خواهد داد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد واضح است که تنها پیوند کبدی این بیماران را با نارسایی شدید کبدی نجات می دهد

4. The increasing demand for organ transplantation is not matched by supply of appropriate human organs.
[ترجمه ترگمان]افزایش تقاضا برای پیوند ارگان با عرضه اعضای مناسب انسانی هماهنگ نیست
[ترجمه گوگل]تقاضای روزافزون برای پیوند عضو با عرضه ارگان های مناسب انسان همخوانی ندارد

5. Generally, lower doses are used than in organ transplantation.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، دوزهای پایین تر از پیوند عضو استفاده می شوند
[ترجمه گوگل]به طور کلی، دوزهای پایین تر از پیوند عضو استفاده می شود

6. Great care and attention should be given during transplantation as the plants are very fragile.
[ترجمه ترگمان]مراقبت و توجه عالی باید در طول پیوند داده شود چون گیاهان بسیار آسیب پذیر هستند
[ترجمه گوگل]مراقبت های ویژه و توجه باید در طول پیوند به عنوان گیاهان بسیار شکننده است

7. Heart valves are vital for transplantation into children born with valve defects and adults with diseased or worn valves.
[ترجمه ترگمان]شیره ای قلب برای پیوند به کودکانی که دارای نقص شیر و بزرگسالان با شیره ای بیمار یا فرسوده هستند، حیاتی هستند
[ترجمه گوگل]دریچه های قلب برای پیوند به کودکان متولد شده با نقص دریچه و بزرگسالان با دریچه های بیمار یا فرسوده حیاتی هستند

8. Decisions regarding appropriate organ transplantation may depend on whether pulmonary hypertension is primary or secondary to portal hypertension.
[ترجمه ترگمان]تصمیمات مربوط به پیوند عضو مناسب می تواند به این مساله بستگی داشته باشد که آیا فشار خون ریوی اصلی یا ثانویه برای فشار خون پورتال است یا خیر
[ترجمه گوگل]تصمیم گیری در مورد پیوند عضو مناسب ممکن است به این بستگی دارد که آیا فشار خون ریوی اولیه یا ثانویه به فشار خون بالا است یا خیر

9. Introduction Cardiac transplantation has now become an accepted therapeutic option for many patients with terminal cardiac failure.
[ترجمه ترگمان]مقدمه پیوند قلب اکنون به یک گزینه درمانی پذیرفته شده برای بسیاری از بیماران با نارسایی قلبی پایانه تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]مقدمه پیوند قلب در حال حاضر تبدیل به یک گزینه درمانی پذیرفته شده برای بسیاری از بیماران با نارسایی قلبی است

10. The modern obsession with transplantation takes precedence over finding the causes of organ disease.
[ترجمه ترگمان]وسواس جدید پیوند نسبت به پیدا کردن علل بیماری اندام ها اولویت دارد
[ترجمه گوگل]وسواس مدرن با پیوند بر اهمیت علایم بیماری ارگانیسم اهمیت دارد

11. Sixteen days after liver transplantation a deterioration in liver function tests occurred and liver biopsy showed cytomegalovirus inclusion bodies.
[ترجمه ترگمان]شانزده روز پس از پیوند کبد در تست عملکرد کبد، نمونه برداری کبد رخ داد و بیوپسی کبدی cytomegalovirus inclusion را نشان داد
[ترجمه گوگل]شانزده روز پس از پیوند کبد، تستهای عملکرد کبدی بدتر شد و بیوپسی کبدی ذات التهاب سیتومگالوویروس را نشان داد

12. Orthotopic liver transplantation was performed on 28 February 198
[ترجمه ترگمان]پیوند کبد Orthotopic در ۲۸ فوریه ۱۹۸ انجام شد
[ترجمه گوگل]پیوند کبدی Orthotopic در 28 فوریه 198 انجام شد

13. Liver transplantation was proposed but the patient died from cardiovascular failure.
[ترجمه ترگمان]پیوند کبد پیشنهاد شد اما بیمار از نارسایی قلبی و عروقی جان سپرد
[ترجمه گوگل]پیوند کبد پیشنهاد شد اما بیمار در اثر نارسایی قلبی و عروقی جان خود را از دست داد

14. One patient had undergone liver transplantation 6 years earlier.
[ترجمه ترگمان]یک بیمار شش سال قبل در پیوند کبد قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]یک بیمار پیوند کبدی 6 سال قبل را تجربه کرد

15. The results of the transplantation experiment may only be due to the transplanted salmon following the lead of the native salmon.
[ترجمه ترگمان]نتایج آزمایش پیوند ممکن است تنها به خاطر ماهی آزاد شده باشد که به دنبال ماهی آزاد بومی است
[ترجمه گوگل]نتایج آزمایش پیوند فقط ممکن است ناشی از سالمون پیوند شده پس از سرب از ماهی قزل آلا بومی باشد

پیشنهاد کاربران

پیوند زدن

پیوند



کلمات دیگر: