کلمه جو
صفحه اصلی

feral


معنی : وحشی، مهلک، کفن و دفنی، شکاری، حیوان شکاری
معانی دیگر : نارام، غیراهلی، وابسته به تشییع جنازه

انگلیسی به فارسی

شکاری، حیوان شکاری، وحشی، مهلک، وابسته به تشییع جنازه، کفن و دفن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: existing in a wild natural state; not domesticated.
مشابه: savage, wild

- The sand cat is a feral cat that lives in desert areas and can survive in extremely hot temperatures.
[ترجمه حمید سانی(SANY)] گربه صحرایی ( فلیس مارگاریتا ) نوعی گربه وحشی وکوچک است که درمناطق بیابانی زندگی میکند، و درگرمای طاقت فرسا نیزقادر به زندگی ست/
[ترجمه ترگمان] گربه ماسه ای یک گربه وحشی است که در مناطق بیابانی زندگی می کند و می تواند در دماهای بسیار گرم زنده بماند
[ترجمه گوگل] گربه شن و ماسه یک گربه مورچه ای است که در مناطق بیابانی زندگی می کند و می تواند در دماهای بسیار گرم زنده بماند

(2) تعریف: having reverted from a domesticated to a wild state.

- Some wild boars are actually feral pigs.
[ترجمه حمید سانی] گونه ای از گرازها، در اصل همان خوک وحشی است/
[ترجمه ترگمان] برخی گراز وحشی در واقع خوک های وحشی هستند
[ترجمه گوگل] برخی از گراز وحشی واقعا خوک علفی هستند

(3) تعریف: of or like a wild animal; predatory; savage.
متضاد: tame
مشابه: savage, wild

- She came at him with a feral gleam in her eye.
[ترجمه حمید سانی] او ( دختره ) درحالیکه برقی درچشماش بود رفت پیشش
[ترجمه ترگمان] با درخششی وحشی به طرف او آمد
[ترجمه گوگل] او در جلوی چشم او به چشم می خورد

• wild, untamed; brutal
feral means wild or uncultivated. feral is used especially to describe animals that used to be kept by people but have now become wild again; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] حیوانات اهلی که به حالت وجشی برگشته اند.

مترادف و متضاد

untamed


وحشی (صفت)
gross, unshaped, unshapen, anthropophagous, wild, savage, ferocious, barbaric, brutal, saracen, barbarous, feral, gothic, uncivil, undaunted, ferae naturae, ferine, hare-brained, uncivilized, rambunctious, ungovernable, manlike, ruttish, truculent, wilding

مهلک (صفت)
noxious, disastrous, fatal, deadly, mortal, pernicious, baneful, lethal, feral, deathly, pestilent

کفن و دفنی (صفت)
feral

شکاری (صفت)
feral, predaceous, predacious

حیوان شکاری (صفت)
feral

Synonyms: animal, brutal, ferocious, fierce, raging, savage, tameless, uncultivated, undomesticated, wild


جملات نمونه

1. He looked at me with a feral grin .
[ترجمه ترگمان]او با پوزخندی وحشی به من نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او به من نگاه کرد و با یک غرور وحشیانه

2. On occasions a feral cat will move into a burrow and have a litter down there.
[ترجمه ترگمان]در چنین مواقعی یک گربه وحشی به سوراخ سوراخ خواهد رفت و یک سطل زباله در آنجا خواهد داشت
[ترجمه گوگل]در بعضی موارد یک گربه مورچه به یک حفره حرکت می کند و در زیر آن سطل آشغال وجود دارد

3. Her smile turned into a feral grin as she glanced at her wrist computer.
[ترجمه ترگمان]همان طور که به کامپیوتر مچش نگاه می کرد، لبخندش تبدیل به لبخند feral شد
[ترجمه گوگل]لبخند او به عنوان یک جراح افسرده تبدیل شده است، او به کامپیوتر مچ دستش نگاه کرد

4. A feral world of backbiting malice, veiled threats, liars and blackmailers.
[ترجمه ترگمان]دنیای وحشی پر سر و صدا، تهدید و تهدید، دروغ گوها و blackmailers
[ترجمه گوگل]دنیای ناشناخته، بدبختی، تهدیدی پوشیده، دروغگو و چرندیات

5. Interbreeding with feral cats is probably the biggest threat to the wildcat.
[ترجمه ترگمان]interbreeding با گربه های وحشی احتمالا بزرگ ترین تهدید برای گربه وحشی است
[ترجمه گوگل]پیوند زدن با گربه های مروارید احتمالا بزرگترین تهدید برای حیوانات وحشی است

6. Her feral body takes its own route, grinding, convulsing, swallowing.
[ترجمه ترگمان]بدن وحشی او مسیر خود را به حرکت در می اورد و به هم می خورد و دچار تشنج می شود
[ترجمه گوگل]بدن عجیب و غریب خود مسیر خود را طی می کند، سنگ زنی، تشنج و بلعیدن می کند

7. Resembling a feral cat, it could be identified by its fox's tail and shining, mirror-like eyes.
[ترجمه ترگمان]Resembling یک گربه وحشی است که با دم روباه و چشم های درخشان و آینه مانند آن شناخته می شود
[ترجمه گوگل]شبیه یک گربه عجیب و غریب، می تواند توسط دم روباه خود و درخشان، چشم های آینه مانند

8. In it, the feral mink often finds itself to be a close neighbour to vulnerable domestic stock.
[ترجمه ترگمان]در آن، the وحشی اغلب خود را یک همسایه نزدیک به موجودی داخلی آسیب پذیر می داند
[ترجمه گوگل]در آن، مینای دندان اغلب خود را به عنوان یک همسایه نزدیک به سهام آسیب پذیر داخلی می بیند

9. The feral kid, by the way, is now said to be working as a jeweler in downtown Sydney.
[ترجمه ترگمان]حالا گفته می شود که بچه feral در حال کار کردن به عنوان یک جواهر فروش در مرکز شهر سیدنی است
[ترجمه گوگل]به هر حال، بچه جالبی، در حال حاضر گفته می شود به عنوان یک جواهرکار در مرکز شهر سیدنی کار می کند

10. Most of our red deer are feral, having been introduced to or having escaped from deer parks.
[ترجمه ترگمان]بیشتر گوزن های قرمز ما وحشی هستند و از پارک های گوزن فرار کرده یا فرار کرده اند
[ترجمه گوگل]بسیاری از گوزن های قرمز ما به طور ناگهانی شناخته شده اند و از پارک های گوزن فرار کرده اند

11. The striking success of feral horses is ample proof that their behaviour patterns are not only persistent but survival-oriented.
[ترجمه ترگمان]موفقیت قابل توجه اسب های وحشی اثبات فراوانی است که الگوهای رفتاری آن ها نه تنها پایدار، بلکه بقا محور هستند
[ترجمه گوگل]موفقیت قابل توجه اسب های نجومی ثابت می کند که الگوهای رفتاری آنها نه تنها ماندگار بلکه پایدار به نظر می رسند

12. Sexually menacing and effeminately feral, he prowled cat-like across the stage, perching on amps and lights in seemingly impossible positions.
[ترجمه ترگمان]او که از لحاظ روابط جنسی feral و effeminately بود، مانند across روی صحنه پرسه می زد، و در مواضع به ظاهر غیر ممکن بالا و پایین می رفت
[ترجمه گوگل]از نظر جنس مخالف و فامیل دور، او در سراسر صحنه مانند گربه مانند، در amps و چراغ در موقعیت به ظاهر غیر ممکن است

13. He had light brown hair and a feral quality about him that made people do what he wanted.
[ترجمه ترگمان]او موهای قهوه ای روشن داشت و صفت حیوانی در او بود که مردم را وادار می کرد هر کاری را که می خواست انجام دهد
[ترجمه گوگل]او دارای موهای قهوه ای روشن و کیفیت جالب در مورد او بود که مردم را به آنچه می خواست انجام داد

14. Feral American mink on the continent are even more damaging than they are here, as they drive out the endangered European mink.
[ترجمه ترگمان]feral آمریکایی در این قاره حتی بیشتر از آن چیزی که در اینجا وجود دارد خسارت بیشتری به همراه دارند، درحالیکه این mink اروپایی در معرض خطر قرار دارند
[ترجمه گوگل]سیب زمینی سرخ شده آمریکایی در این قاره حتی بیشتر از آنکه اینجا هستند، آسیب برساند، زیرا آنها از طعم اروپای خطرناک رانده می شوند

15. At least three other parakeet species have established feral breeding colonies: the most numerous is the ring-necked parakeet, now common in many London parks and suburbs.
[ترجمه ترگمان]حداقل سه گونه دیگر از گونه های parakeet، کلونی های پرورش حیوانات وحشی را ایجاد کرده اند: the numerous که در بسیاری از پارک های لندن و حومه شهر شایع است
[ترجمه گوگل]حداقل سه گونه دیگر از گونه های پاراکیتی، مستعمرات پرورش دام را تشکیل داده اند: بیشترین تعداد پارچۀ حلقه گرد است که در بسیاری از پارک ها و حومه های لندن معمول است

پیشنهاد کاربران

to go feral= شدیده عصبانی شدن. وحشیانه به هم ریختن و قاط زدن

غیر رام


وحشی، رام نشدنی، دارای خوی وحشی

خودرو
مثل درخت خرما که که بیرون از نخلستان سبز شده و رشد کرده است. یا درخان دیگی که در طبیعت رشد کرده اند.
feral date palm


کلمات دیگر: